راز هاي پنهان 30هزار گل سرخ سر بدار67
به نقل از گفته هاي شاهدان جنايت
بند 4 بالا تمامي ديوارها، راهرو، و اتاقهايش بوي ياراني را ميداد كه دو ماه پيش با هم از گوهر دشت آمده بوديم اما ديگر اثري از آنها نبود. ديگر حميدرضا وثوق آبكناري را در خود نداشت؛ دانشجويي كه به اشعار مولوي تسلط بسياري داشت و مدتها مسئول بند و منتخب بچهها بود. ديگر صداي خندههاي حسين حضرتي دانشجوي شيراز شنيده نميشد، ديگر از چهره معصوم و پرصلابت عبدالحميد صفائيان دانشجوي تهران كه اسوة مقاومت در زير شكنجه بود، خبري نبود. او كه بر اثر شدت شكنجه و شلاقهايي كه به پاهايش خورده بود چندين انگشت پايش قطع شده بود، در طول سالهاي زندان شبها از درد پا تا صبح بيدار ميماند و اگر كسي نميدانست كه بر او چه رفته هيچگاه متوجه نميشد زيرا هميشه صبور و پرصلابت سختيها را تحمل ميكرد. بيجهت نبود كه همه او را حميد صفا صدا ميكردند.
بانگاهي به جاي خالي بچهها ياد جمله يكي از جلادان در 209 افتادم. او گفته بود: «اينها همه منافق هستند، حتي يك نفرشان هم حاضر نشد توبه كند».
از بند مليكشها, كه حكمشون تموم شده بود و خانوادههاشون منتظرشون بودن 6-5نفر بيشتر نموند. 140نفر رو حلقآويز كردن.
از بند3گوهر دشت 140نفر حلقآويز شدن.
از فرعي6 و فرعي14، يك نفر هم زنده نگذاشتن.
از زندانيان كرمانشاهي كه به گوهردشت تبعيد كرده بودند هيچكس نموند.
از 150 نفر بند يك اوين فقط 7نفر زنده موند.
همة زندانيان تبعيدي به اوين رو كشتن.
از بعضي شهرستانها حتي يك نفر هم زنده بيرون نيومد.
به نقل از گفته هاي شاهدان جنايت
بند 4 بالا تمامي ديوارها، راهرو، و اتاقهايش بوي ياراني را ميداد كه دو ماه پيش با هم از گوهر دشت آمده بوديم اما ديگر اثري از آنها نبود. ديگر حميدرضا وثوق آبكناري را در خود نداشت؛ دانشجويي كه به اشعار مولوي تسلط بسياري داشت و مدتها مسئول بند و منتخب بچهها بود. ديگر صداي خندههاي حسين حضرتي دانشجوي شيراز شنيده نميشد، ديگر از چهره معصوم و پرصلابت عبدالحميد صفائيان دانشجوي تهران كه اسوة مقاومت در زير شكنجه بود، خبري نبود. او كه بر اثر شدت شكنجه و شلاقهايي كه به پاهايش خورده بود چندين انگشت پايش قطع شده بود، در طول سالهاي زندان شبها از درد پا تا صبح بيدار ميماند و اگر كسي نميدانست كه بر او چه رفته هيچگاه متوجه نميشد زيرا هميشه صبور و پرصلابت سختيها را تحمل ميكرد. بيجهت نبود كه همه او را حميد صفا صدا ميكردند.
بانگاهي به جاي خالي بچهها ياد جمله يكي از جلادان در 209 افتادم. او گفته بود: «اينها همه منافق هستند، حتي يك نفرشان هم حاضر نشد توبه كند».
از بند مليكشها, كه حكمشون تموم شده بود و خانوادههاشون منتظرشون بودن 6-5نفر بيشتر نموند. 140نفر رو حلقآويز كردن.
از بند3گوهر دشت 140نفر حلقآويز شدن.
از فرعي6 و فرعي14، يك نفر هم زنده نگذاشتن.
از زندانيان كرمانشاهي كه به گوهردشت تبعيد كرده بودند هيچكس نموند.
از 150 نفر بند يك اوين فقط 7نفر زنده موند.
همة زندانيان تبعيدي به اوين رو كشتن.
از بعضي شهرستانها حتي يك نفر هم زنده بيرون نيومد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر