«... برادر مسعود، از اینکه بعد از کهکشان اشرف به ما لقب لشکرهای فدایی را دادید، بسیار بسیار سپاسگذار و مدیون هستم و این بالاترین افتخار برای هر مجاهد خلق است... برادر، اسم منو هم بنویس، در یکی از همان لشکرهای فدایی که باید سرنگونی را محقق کند...
حمید ایمنی- اسفند 1392».
مجاهد قهرمان، حمیدرضا ایمنی، در جریان انقلاب ضدسلطنتی مردم ایران، با آرمانهای مجاهدین آشنا شد. پس از پیروزی انقلاب، شرکت در میتینگهای مجاهدین، دیدگاه حمید را نسبت به یک زندگی آرمانی، تغییر داد. بهویژه، سخنرانیهای مسعود رجوی، بذر مجاهدت پایدار و استوار را در حمید میکاشت.
پس از آغاز مقاومت سراسری علیه دیکتاتوری پلید آخوندی در 30خرداد 1360، حمید دستگیر شد؛ اما پس از مدتی موفق شد از چنگ دژخیمان بگریزد و از کشور خارج شود و به سوئد برود. در مهرماه 1364 درخواست اعزام به منطقه مرزی کرد و در کسوت یک رزمنده مجاهد خلق، گام بر جاده مبارزه حرفهای، برای آزادی مردم ایران گذاشت. مسیری که تا روز شهادتش در 7آبان 1394 طی سه دهه، پرشور و درخشان، ادامه یافت.
اما شورانگیزترین دوران زندگی مجاهد قهرمان حمید ایمن، سالهای پایداری پرشکوه برای پیروزی، در اشرف و لیبرتی بود. سالهایی که او، مانند هزاران مجاهد اشرفی دیگر، سوگند خورده بود بایستند، مبارزه را به اوج برساند و بند از بند رژیم ولایتفقیه، بگسلد.
آذر 1391: «... در کمال شور و آگاهی و با افتخار کامل، در برابر رهبری عقیدتیام، برادر مسعود و خواهر مریم متعهد میشوم که هرگز به سوگند جلالهام پشت نکنم و تا آخرین نفس و تا آخرین قطره خون، مجاهد بمانم و مجاهد بمیرم... و برای آزادی خلق و میهن و بردن خواهر مریم به تهران دمی از پای نخواهم نشست. در ایام نخستین ماه محرم به یاد سیدالشهدا امام حسین و با پرچم هیهات مناالذله، در برابر رژیم ضدبشری آخوندی میگویم: مرگ بر اصل ولایتفقیه، زندهباد ارتش آزادی، درود بر رجوی. حاضر- حاضر- حاضر».
سوگندها و تجدید عهدهای قهرمان مجاهد خلق، حمید ایمنی، راز درون کوهمردی را آشکار میکند که در پس چهره همیشه آرامش، غوغایی از شور و عشق موج میزد. شوری و عزمی برآمده از انقلاب رهاییبخش مریم که او را در برابر تمامی توطئهها و فشارها و سختیها روئینتن و پایدار ساخته بود و سختی راه، تنها گامهایش را برای طی طریق مبارزه، محکمتر مینمودند.
سال 1393: «... سوگند میخورم که حتی همچون شب عاشورا که تمام یاران امام حسین، آن 72 قهرمان تاریخ بشری میدانستند که فردا بهشهادت خواهند رسید، باز لحظهای و ذرهیی درنگ در چشمان خود پدیدار نخواهم کرد... به دشمن ضدبشری میگویم: ”ما زن و مرد جنگیم، بجنگ تا بجنگیم“ ... من برای رسیدن به آزادی، برای صدها هفتخوان دیگر ابتلا و آزمایش، آمادهام»....
مجاهد قهرمان، حمیدرضا ایمنى، در روز 7آبان 1394، با قلمی سرخ، پای سوگندهایش را امضا نمود تا خون پاکش همراه با 23 قهرمان شهید دیگر، در شریان هزاران جوان اشرفنشان جاری گردد و دودمان سیاه نظام ولایتفقیه را در هم بشکند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر