تیرباران اولین دسته مرکزیت مجاهدین
روز ۳۰فروردین۱۳۵۱، دژخیمان شاه خائن، با رگبار مسلسلهای خود، خون پاک چهارعضو مرکزیت سازمانمجاهدین خلق ایران را برزمین ریختند.
آنروز شهیدان پرافتخار، ناصر صادق، علی میهندوست، محمد بازرگانی و علی باکری در میدانتیر چیتگر جان برسر پیمان نهادند و خون پاکشان را فدیه آزادی خلق و میهنشان کردند.
ششماه بعد از یورش وسیع ساواک شاه بهپایگاههای مجاهدین در شهریور سال۵۰، رژیم شاه زیر فشارهای بینالمللی که بخصوص با تلاشهای پیگیر شهید بزرگ حقوقبشر، دکترکاظمرجوی بالا گرفته بود، مجبور شد برای محاکمه مجاهدین یکدادگاه علنی با حضور خبرنگار خارجی برپا کند. البته ایندادگاه تحتکنترل کامل مأموران امنیتی برگزار شد.
در این بهاصطلاح دادگاه علنی، ناصر صادق، علی میهندوست، محمد بازرگانی و مسعود رجوی، اعضای مرکزیت سازمان بهعنوان متهمان اصلی محاکمه میشدند. علاوهبر آنها مجاهدشهید منصور بازرگان و مجاهدان خلق محمود احمدی و مهدی فیروزیان و همچنین تعدادی دیگر که در معرض تبرئه بودند درهمین بیدادگاه محاکمه میشدند. ساواک درپی آن بود که با ترفند و ازجمله ایجاد شکاف در دادگاه، روحیه مجاهدین و انقلابیون آنزمان را تضعیف کرده و اعتقاد جوانان بهحقانیت مشی مبارزه انقلابی علیه دیکتاتوری سلطنتی را مخدوش نماید. اما مجاهدین با آگاهی از اهداف برگزاری ایندادگاه نمایشی، و اینکه بهخوبی میدانستند شاه، کمر بهازبین بردن مرکزیت سازمان بسته، با برخوردی هشیارانه و انقلابی بهدفاع از آرمان و ایدئولوژی و خطوط سیاسی و استراتژیک سازمان پرداخته و توطئه ساواک را درهمشکستند. دفاعیات پرشور مجاهدین نهتنها دادگاه را بهصحنه محاکمه رژیم شاه تبدیل کرد، بلکه رئیس بیدادگاه و ساواک را وادار ساخت تا درخلال این محاکمه فرمایشی دست خود را رو کرده و نمونههای کامل نقض حقوقبشر را در برابر چشم نمایندگان رسانههای جهانی بهنمایش بگذارند.
مسعود رجوی در دادگاه فرمایشی شاه در فریاد زد:
«ما را اعدام کنید، این بالاترین افتخار ماست، منطق ما با جانبازی و ازخودگذشتگی شروع میشود. پیروزی نزدیک است، ما قیمت آنرا پذیرا هستیم و این شعله خاموش نخواهد شد».
ناصرصادق: «ما بهاتهام کوشش برای سرنگونی رژیم محاکمه میشویم، باکمال افتخار این اتهام را قبول میکنیم. دفاع ما بهخاطر رفع این اتهام یا تخفیف این محکومیت ازپیشتعیینشده ما نیست. دفاع میکنیم تا روشن شود مجرم واقعی کیست؟ دفاع میکنیم تا دوستداران ما و آنان که صدای ما بهگوششان میرسد بدانند که ما چرا و برای چه مبارزه میکنیم و چرا و توسط چه کسانی محاکمه میشویم».
علیمیهندوست خروشید که: «ایدئولوژی ما همان است که حسینبنعلی پرچمدار آن بود و هماکنون شهدای پیشتاز مبارزه انقلابی در ایران پرچم خونین او را بلند میکنند…».
هرکدام از آنها وجهی از ارزشها و رویکردهای انقلابیون حرفهیی را عرضهکردند. این رویکردها، پدیده تازه و بالنده و پیشروی بود و خود آنها هم شاهد زنده حرفها و نظراتشان بودند. آنها سیمای واقعی یک انسان انقلابی حرفهیی را که تمام هستیش را وقف آرمانش کرده و همه تضادها را بهسمت آن حل میکند بهنمایش گذاشتند.
روز۳۰فروردین۱۳۵۴، ساواک شاه دست بهیکجنایت سبعانه زد و فدایی قهرمان بیژن جزنی و یاران همزنجیرش؛ حسنضیاءظریفی، عزیزسرمدی، سعیدمشعوفکلانتری، عباسسورکی، محمدچوپانزاده و احمدجلیلافشار و نیز مجاهدان خلق؛ کاظم ذوالانوار و مصطفی جوان خوشدل را در منتهای رذالت بهشهادت رساند.
ساواک از مدتها قبل برای اینجنایت که آنرا بهصورت ترور بهاجرا درآورد زمینهسازی کرده بود و پساز بهشهادترساندن آنها اعلام کرد که ۹زندانی، درحال فرار کشته شدند. این جنایت فجیع درهمانموقع بهرغم سرکوب و اختناق درزندانهای سیاسی با عکسالعمل شدیدی ازسوی زندانیان مواجه شد. ۴سال بعد، پساز پیروزی انقلاب، دژخیمان دستگیرشده ساواک فاش ساختند که این قهرمانان را با دستها و چشمهای بسته بهتپههای اوین برده و با مسلسل بهرگبار بستند و آنها را بهشهادترساندند. همهساله در فصلبهار و فروردینماه، باد بهاری، عطر خاطره این ۹شهید انقلاب ایران را که قربانی جنایت هولناک ساواک آریامهری شدند، با خود میآورد و آنرا با خاطره ۳۰هزار زندانی سیاسی قتلعامشده توسط جلادان رژیم آخوندی در تابستان ۱۳۶۷ پیوند میزند.
یاد این قهرمانان و پیشتازان مبارزه انقلابی گرامی و راهشان پررهرو باد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر