۱۳۹۷ آبان ۷, دوشنبه

مجاهد شهید نسرین حاج سلیمی


مشخصات مجاهد شهید نسرین حاج سلیمی
محل تولد: تهران
تحصیلات: دانشجو
سن: 21
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: 1360

هيچ مشكلي نميتونه حقانيت آرزوهاي ما رو خدشه دار كنه. نحوه مواجهه ما با ابتلائات در واقع ميزانِ صداقت ما رو در پايبندي به اون آرزو و آرمانِ انتخابيمون نشون ميده. بلند پروازي شايستگي ميخواد. بلند پرواز اونه كه بپره, اساسي بپره, بلند بپره و بهاي اين پرگشودن رو بده. انسان ذاتا بلند پروازه, هر تحول و هر تغييري, از بلند پروازي انساني آغاز شده, اونهايي كه اهل بلند پريدن هستن, از روزمرگيها و تكرارها, عبور مي كنن و چشم اندازهاي نديده رو پديدار مي كنن. امروز هم ميخوايم با سيماي يكي از اونها كه پروازي بلند رو آغاز كرد و به پايان برد آشنا بشيم. البته عكسي از او نداريم و خطوط و نقاطي نيستن كه چهره اون رو براي ما رسم كنن، ولي از روي جملات و خاطراتي كه يارانش در وصف او به جاي گذاشتن، ميشه چهره اش رو در ذهن رسم و سيماي يك مجاهد رو در برابرمون تصوير كنيم. سيماي متبسم و بشاشي كه هيچگاه، حتي در سخت ترين شرايط لبخند از لبانش دور نميشد. سيمايي كه در انحناي خطوط چهره اش، عشق به خلق موج ميزد، و قلبي عاشق كه در آرزوي ديرپاي آزادي، هرگز از طپش نايستاد و با بالهاي پرواز سرانجام در سرماي زمستانِ طبيعت از ميون ما پركشيد.

نسرين حاجي سليمي در سال 1339 در خانواده اي نسبتاً مرفه در تهران بدنيا آمد. تحصيلات ابتدائي و متوسطه را به پايان برد و براي ادامه تحصيل به مدرسة عالي بيمة تهران وارد شد. نسرين دختري سختكوش، متواضع و در عين حال بسيار جدي و سرحال و شاداب بود. در روزهاي قيام عليه رژيم ديكتاتوري شاه خائن، او به همراه ديگر دانشجويان به صفوف خلق پيوست و در تظاهرات عليه رژيم سلطنتي شركت ميكرد. پس از انقلاب، در ديماه 1357 بدنبال آزادشدن گروهي از زندانيان مجاهد خلق، او توانست با سازمان ارتباط برقرار كند و با خطوط و ايدئولوژي سازمان مجاهدين آشنا شود.

نسرين شيفته اسلام واقعي،كه در مجاهدين و مواضع و عملكردهاي اين سازمان يافته بود شد و به اين ترتيب پا در راهي گذاشت كه از روي آگاهي و اختيار كامل اون رو انتخاب كرده بود. با ستاد مجاهدين در بخش دانشجويي شروع به همكاري كرد و به توصيه اونها تونست بعد از مدتي بهمراه ساير بچه ها در دانشكده، انجمن دانشجويان مسلمان رو راه بيندازه. از اون پس دانشگاه بدست نسرين و نسرينها سنگري شد سراسر شور و تكاپو، جنبشي براي بازپس گرفتن بهاري كه از خلق دزديده شده بود.

نسرين از قدرت تأثيرگذاري بالايي برخوردار بود و بين بچه ها خيلي محبوب بود. او جزء هيأت مسئولين انجمن بود و با سختكوشي و تلاشي كه توي كار داشت به زودي تونست به تعداد هوادارها و كيفيت كار اضافه كنه و نقش زيادي توي گسترش فعاليتهاي انجمن داشت. آروم و قرار نداشت. با وجود بيماري جسمي كه داشت، هيچوقت اين مانع كارش نميشد.
بدنبال بسته شدن خوابگاهها و تحصن دانشجويان، نسرين بهمراه 26 نفر ديگه بعنوان نمايندگان دانشجويان انتخاب شدن و براي افشاگري بيشتر به مجلس رژيم رفتن، ولي توسط پاسداران دستگير و روانه زندان قصر شدن. 

بهار از راه نرسيده به خزان گراييد و و هيولايي آدمخوار سر برآورد و سركوبي آزاديها رو آغاز كرد. نسرين و ياران دانشجوي اون رو به زندان انداختن، به جرم اعتراض نسبت به حمله و هجوم پاسدارا به حريم دانشگاه و خوابگاههاي دانشجويي. رژيم اونها رو با زندانيان عادي در يك سلول انداخت. اينطوري ميخواست روحيه اونها رو بشكنه. اما تيرش به سنگ خورد، چون درست برعكس شد. اين نسرين و بچه ها بودن كه فضاي زندان رو عوض كردن و سرانجام بعد از 34 روز مجبور شد كه در برابر خواسته ها و مقاومت اونها زانو بزنه و اونها رو آزاد كنه. بدون اينكه بتونه هيچ تعهد و امتيازي از اونها بگيره. 

بعد از آزادي از زندان، يه نسرين ديگه شده بود. برامون از شرايط بد زندان و شقاوت و وحشيگري پاسدارا در حق زندانيان عادي تعريف ميكرد و ميگفت با ديدن اينها عزمش براي ادامه مبارزه و جنگيدن با اين بي عدالتيها صدچندان شده.
هر روز ساعت پنج و نيم از خونه بيرون ميرفت و شب درحاليكه رنگي به چهره نداشت برميگشت و بعد از مدتي استراحت از نيمه شب تا صبح به گزارش نويسي و تدوين كارهاش مشغول ميشد. اينها همه در حالي بود كه خانواده اش كه براي او نگران بودند، به منظور جلوگيري از ادامه فعاليتها، بهش فشارهاي زيادي مي آوردن. ولي او به هيچ وجه از فعاليتهاي خودش كوتاه نمي اومد و براي هر مشكل راه حلي پيدا ميكرد. مثلاً وقتي براي ممانعت از خروج او از خونه در رو قفل ميكردن، اما او مخفيانه كليدي ساخت و تا مدتي به اين وسيله از خانه خارج ميشد. نسرين اعتقاد داشت كه هيچ مانعي رو به رسميت نبايد شناخت و اگه مسير مبارزه حقه، پس براي  هر مشكلي راه حلي وجود داره.  

به رغم همه اين محدويتها وقتي كه بچه ها جايي براي برگزاري نشستها نداشتن نسرين مخفيانه در خونه اش رو به روي بچه ها باز ميكرد و بچه ها رو بدون سروصدا به اتاق خودش در طبقه پايين خونه ميبرد و زماني كه بچه هاي سازمان به لحاظ مالي در مضيقه بودن نسرين 9 هزار تومان پولي رو كه از كارآموزي بدست آورده بود، صرف مخارج سازمان كرد. نسرين در راهي كه انتخاب كرده بود حاضر به پرداخت همه چيز خودش بود و از مايه گذاري فروگذار نميكرد. 
توي تظاهرات مسالمت آميز 30خرداد شركت فعال داشت و وقتي كه رژيم انبوه تظاهركننده ها رو به گلوله بست، نسرين هم  مجروح شد. بعد از اون در تيرماه سال 60 از قسمت دانشجويي به محلات جنوبِ تهران منتقل شد و از اون به بعد از نزديك،  همدل و همدمِ مردم محروم گودنشين شد. همونهايي كه به عشقشون پا در اين راه گذاشته بود. 

روزي فردي از روي يأس به نسرين ميگه: ” تمام مجاهدين رو خواهند كشت و فقط يكسري افراد بيخط و خوشگذرون باقي خواهند موند”و نسرين با اشاره به ضرورت پرداختن بهاي آزادي در هر شرايطي به او جواب ميده: ما به علت پايگاه مردمي كه در بين خلق داريم، حتي به بهاي كشته شدن همه افراد، سازمان و اهدافش حفظ خواهد شد.”

نحوه دستگيري
در 2مهر سال 60، مزدوران كميته منطقه 13تهران،  نسرين رو دستگير و به يك خونه مخفي منتقل ميكنن و او رو با چشمبند و دست و پاي بسته در اونجا نگه ميدارن. اما نسرين باز هم ساكت نميشينه. توسط مورس زدن از طريق اتاقهاي كناري و بچه هايي كه اونجا بودن، آدرس خونه رو بدست مياره و بعداً توسط فردي كه آزاد ميشه اين آدرس رو در بيرون به سازمان ميرسونه.  

چند روز بعد از دستگيري اش رئيس كميته منطقه 13 به نام اكبر، به خونه نسرين زنگ ميزنه و از خانواده اش ميخواد كه تلفني با نسرين صحبت كنن و از او بخوان كه با رژيم همكاري كنه. رئيس كميته ميگه: ”ما آدمي به اين لجوجي نديديم. او حاضر به هيچ همكاري نيست و قصد داره توي بازجويي ما رو دست بندازه.”  ولي نسرين حاضر به گرفتن گوشي و صحبت نميشه. به اين ترتيب اين تلاش كميته هم براي به حرف در آوردن نسرين و كوتاه اومدن او به جايي نميرسه و نسرين با ايستادگي اش طرح  اونها رو ناكام ميذاره.

بعد از چند روز، نسرين به زندان اوين منتقل ميشود و سرانجام پس از سه ماه مقاومت در زندان و زير شديدترين شكنجه هاي وحشيانه، در 17 ديماه 60، بهمراه 30 تن از خواهران و برادران مجاهد به جوخه اعدام سپرده ميشود.
پيكر آنان بطور مخفيانه به قطعه 92 منتقل و دفن ميگردد و چند روز بعد خبر شهادتش را به خانواده وي اطلاع ميدهند.

بله، نسرين راه رسيدن به آرمان آزادي رو انتخاب كرد. خواسته اي ديرپا كه هيولايي آدمخوار اون رو در بهاران اعتماد مردم باز هم دزديد و رايحه گرمابخشي رو كه به سرزمين ما تازه پا گذاشته بود، به سردي و يخبندون كشوند. نسرين برخاسته از نسلي بود كه كمر همت به مبارزه با دزدِ اعتماد و آزادي مردم بسته بود. نسل ميليشيا كه در راه عشق و اميد، اختراني شبگرد شدند، فرا راه اين مسير، تا هر مسافري رو در اين راه، به نوري جاودان رهنمون بشن.

مریم رجوی: بله، ایستادگان بر سر موضع مجاهدین برای آزادی ملت ایران، همان استوارکنندگان مرزهای خونین میان شرف و آزادگی با تسلیم و بندگی‌اند و وجدان ناآرام جامعه ایران و بذرافشان قیام و اعتراض هستند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر