نیمهشب ۲۵خرداد ۱۳۵۲، انقلاب ایران، یکی از رهبران برجسته تاریخ معاصر خود را از دست داد. مجاهد کبیر رضا رضایی پساز نبردی حماسی با مزدوران دشمن به خاک افتاد ولی خاطره غرورانگیز قهرمانیهایش برای همیشه رهتوشه انقلابیون گردید. مبارزهکردن در شرایطی که جز یأس تبلیغ نمیشود، و قدرت حاکم، کوس جاودانگی و ثبات حاکمیتش را در سراسر میهن بهصدا درآورده، و همه جا را ناامیدی فراگرفته، کار پیشتازان طریق آزادی است و مجاهد کبیر رضا رضایی یکی از آنان بود.
مجاهدشهید رضا رضایی، درجریان ضربه شهریور سال۵۰، بههمراه تعدادی از کادرهای سازمان دستگیر شد. در زندان ضمن تماس با سایر اعضای مرکزیت و مسئولان سازمان، اطلاعات و تجربههای آنان در زمینههای بازجویی و تاکتیکهای دشمن و نیز اخبار و اطلاعات مربوط به سازمان را جمعآوری نمود. آنگاه طرح دقیق و حسابشده فرار او از چنگ ساواک که توسط سازمان تنظیم شده بود، بهپشتوانه هوشیاری، کارآیی، جسارت و دلیری او به بهترین وجه بهاجرا درآمد و رضا با فرار قهرمانانه خود ساواک را در سوگی عمیق نشاند و خود با دست پر از غنیترین تجربههای مبارزاتی، به جمع معدود مسئولان مجاهدی که بیرون زندان بودند، پیوست.
از آن پس با توجه به ضربه سال ۵۰ و انبوه مشکلهایی که سازمان با آنمواجه بود، مجاهد کبیر رضا رضایی، نقش رهبریکننده را ایفا کرد و به بازسازی سازمان و تشکیلات بیرون زندان پرداخت. او با تکیه بر نقطهقوتهای ایدئولوژیک، احساس مسئولیت و فداکاری عمیق و هوشیاری انقلابیش، تجربههای خود را در این زمینه بهخوبی بهخدمت گرفت. در سایه این نقطهقوتها و تلاشهای بیامان و تواناییهای او بهعنوان یک سازمانده برجسته بود که طرحها و حملات ساواک شاه برای ضربهزدن به سازمانمجاهدین خلق ایران خنثی گردید.
بهخصوص روحیه رزمنده و صبر و استقامت انقلابی او نقش بسیار ارزندهیی درجریان بازسازی و تثبیت و رشد سازمان داشت. او در بحبوحه قدرتنمایی دیکتاتوری سلطنتی، بر حقانیت راه، و پیروزی محتوم انقلاب که از عمق ایمانش میجوشید و بنبستها را درهم میشکست ، چنین تأکید میکرد:
«... درست است که ما لطمه زیادی را متحمل شدیم، برادران ارزندهیی را از دست دادیم، امکانات فراوانی از دست رفت، ولی هیچگاه این فداکاریها هدر نرفت و خون همه برادران مجاهد، نهال انقلاب را بارور ساخت. امروز ما شاهد ورود رزمندگان استواری هستیم که فداکارانه دست از همه علایق خود کشیده و درراه پرافتخار مبارزه قدم گذاشتهاند. جنبش، امروز دیگر پا گرفته است و امید فراوان داریم که روزبهروز مصممتر و قویتر پیش برود».
رضای قهرمان که درجریان یک حادثه تصادفی، در محل استقرار خود در خانهیی در خیابان غیاثی (جنوبشرقی تهران) توسط ساواک مورد حمله قرار گرفت، از طبقه دوم ساختمان به پایین پرید و بااینکه پایش شکسته بود، برای شکستن حلقه محاصره، با مزدوران ساواک درگیر شد. دشمن که از رضا که پیشاز آن، بارها محاصره تیمهای شکار دشمن را درهمشکسته و گریخته بود، کینه بسیار بهدل داشت، گلهیی از مزدوران خود را برای دستگیری وی وارد صحنه کرد. اما اینبار نیز رضا تا آخرین نفس جنگید و از انقلاب و خلق ستمدیدهاش دفاع کرد، و سرانجام پساز جنگ و گریزی ۲ساعته بهخاک افتاد و خون پاکش را فدیه آزادی مردم و میهنش کرد.
مجاهد کبیر رضا رضایی، درعین انقلابیگری حرفهیی، هنرمندی توانا بود. او شاعر، نقاش، طراح و دانشجوی دانشکده دندانپزشکی بود. رضا مهارت فراوانی در کار با مواد مختلف قالبگیری کسب کرده بود و از این طریق کمکهای تاکتیکی شایانی به پیشبرد امور سازمان کرد. بعداز فرار از زندان که سازمان، نیاز شدیدی به تجارب تکنیکی و کارآییهای نظامی داشت، او توانست طرحهای ابتکاری متعددی نیز در همینزمینه ارائه دهد که گاه در نوع خود بینظیر بود. اما گرانبهاترین و جاودانهترین یادگار رضا، طراحی آرم سازمانمجاهدین است.
بعداز شهادت مجاهد قهرمان احمد رضایی، رضا در یکی از نامههایش نوشت:
«...محال است خونهایی که ریخته شده است، هدربرود، این خونها بدون شک نهال انقلاب را بارور کرده است و دیگر این نهال نخواهد خشکید. بگذار سازشکاران، ترسوها و بزدلان از اینهمه شهادت هراسان شوند و بگویند نمیشود کار کرد. اما مفهوم شهید جز این نیست که همچون چراغی باشد فراراه دیگران. این جاپاهایی که امروز شهدا میسازند، فردا راه انقلاب را هموار خواهند ساخت».
رضای قهرمان همواره تأکید میکرد:
«اگر بنا باشد که در جهان، ستم پیروز شود، اگر بنا باشد که در جهان، اینهمه شهامت و انسانیت پوچ باشد، پس باید فاتحه این جهان را خواند، ولی حرکت تاریخ درست عکس این مسأله را نشان میدهد. نشان میدهد که پیروزی در لفاف سختیها و رنجها و فداکاریها و شهادتها پیچیده شده است. ما هم از روز اول انتظار نداشتیم که دشمن در یک صبح روشن با دست خودش تسلیم شود و در مقابل اراده انقلابی خلق زانو بزند. ما زمانی انتظار پیروزی داریم و شاهد آنخواهیم بود که همه سرزمین ما از خون پاکترین و فداکارترین فرزندانش، سرخ و سیراب شود و البته تا آنروز راه زیادی داریم. فریاد رزمآوری انقلابیون، خروش مسلسلها و همچنین زوزه دردناک دشمن، همه نشانه این است که ”جنبش به جاده اصلی خودش افتاده است“ و سرانجام پیروزی حتمی از آنماست».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر