۱۳۹۷ آذر ۱, پنجشنبه

مجاهدین شهید رویا و خسرو قربان زاده


مشخصات مجاهد شهید رویا قربان زاده
محل تولد: تهران
تحصیلات: ديپلم
سن: 19
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: 1360


مشخصات مجاهد شهید خسرو قربان زاده
محل تولد: تهران
تحصیلات: دانشجو
سن: 28
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: 1365

تقديم به آنان كه شهر را خاموش نگذاشتند! 
تهران ـ 5مهرماه60- تظاهرات براي ثبت شعار مرگ بر خميني 
روزي كه غريو شعاري شب شكن، پردة سياه شب را دريد، سكوت خيابانهاي تهران را شكست و در همه جا طنين افكن شد!
روزي كه بُت خميني شكست! 
به دست پيشتازان خلق، چهرة ظاهرالصلاح گرگي در لباس ميش، از قرصِ ماه، به قَعرِ چاه كشيده شد!
شعاري كه سردادن آن، در زماني كه كسي چنين جرأتي را به خود نميداد، البته قيمتي گزاف داشت. هزار و صد و چهل و دو شهيد مجاهد خلق! 

1142 شهيد مجاهد خلق / اسامي 815 تن در روزنامه هاي رژيم اعلام شد./ 942 تن تيرباران، 4تن حلق آويز و 33تن زير شكنجه شهيد شدند. 
247 دانش آموز، 209 دانشجو در شمار اين شهيدانند.
632 تن از اين شهيدان، جوانان تا 25ساله هستند كه از ميان آنها 176 تن از 11 تا 18ساله بوده اند. 

رويا قربا نزاده نيز يكي از هزاراني بود كه شهر را خاموش نگذاشتند! او در تظاهرات 5مهر دستگير شد و دو روز بعد در صبح دم 7مهرماه به جوخة تيرباران سپرده شد.

از تب و تاب وجود جوونهايي مثل رويا، شهر خاموش و ساكت نموند! چرا كه اونها عاشقان شرزه اي بودند كه دمي با شب نزيستند و هنگامي كه پركشيدن و رفتن، شايد، شهر هنوز نفهميده بود كه چه كساني رو از دست داده!! فرياد اونها تموج شط حيات و زندگي بود. امروز ميخوايم از دريچه زندگي رويا قربان زاده، يكي از اون فريادها وارد بشيم، شايد كه بتونيم از لاي برگهاي دفتر زندگي او ديگران رو هم  بازبشناسيم. راستي زندگي او چه بود؟

زندگينامة مجاهد شهيد رويا قربان زاده
رويا در مرداد سال 41 متولد شد. دختري آرام و متين بود. در زمانيكه خانواده از لحاظ مالي دچار بحرانهاي شديدي شد، رويا با اينكه سنش كم بود، همراه با خانواده اين مشكلات را صبورانه تحمل ميكرد و هيچ توقعي نداشت. تا اينكه به دبيرستان رفت و وارد محلي شد كه از لحاظ اجتماعي بازتر بود. در اين زمان بود كه انقلاب وارد مرحله تعيين كننده خود شده بود و رويا نيز همراه توده هاي مردم به راه انقلاب رفت. 

رويا در تظاهرات انقلاب ضدسلطنتي شركت ميكرد و در اين دوران بود كه با اسلام انقلابي آشنا شد.
هميشه توي صحبتهاش از تظاهرات دوران انقلاب و بهمن پرالتهاب 57ميگفت،كه بچه هاي محل كوكتل ميساختن و كيسه شن پر ميكردن. تعريف ميكرد چقدر دلش ميخواست بره و به اونها كمك كنه؛ اما، چون هيچ دختري نبود و همه پسر بودند، خجالت كشيده بود كه بره جلو! ولي بالاخره همراه مادرش به اونها پيوسته و شروع به پركردن كيسه هاي شن كرده بود.

بعد از پيروزي انقلاب ضدسلطنتي رؤيا به سازمان مجاهدين خلق ايران كه در جريان انقلاب با آرمان اون آشنا شده و اون رو انتخاب كرده بود، پيوست. در اين مقطع او در نامه هاش خطاب به برادرش، خسرو قربان زاده كه در آمريكا تحصيل ميكرد، عقايدش رو شرح ميداد و او رو از اوضاع جاري كشور مطلع ميكرد.

خسرو در جريان انقلاب ضدسلطنتي در آمريكا به سر ميبرد، اما بعد از پيروزي انقلاب، تحصيلاتش را نيمه كاره رها كرد و به وطن بازگشت. برگشت او همزمان با اوجگيري توطئه ها عليه ستاد مجاهدين و حملات چماقداران بود. 
خسرو از همان ابتدا به حقانيت مجاهدين، اين فرزندان راستين خلق پي برد و به آنان پيوست و كار تشكيلاتي خود را در فاز سياسي به عنوان يك نيروي فعال در كانون توحيدي اصناف آغاز كرد.

همين كه فشارهاي خميني عليه مجاهدين اوج گرفت و خالي كردنِ ستادهاي سازمان مطرح شد، رويا ميگفت اين تنها مسئله يه ساختمون نيست، بلكه خطريه كه انقلاب ما رو تهديد ميكنه! توي اين دوران رويا با در اختيار گذاشتن همة امكاناتش شبها تا صبح در كنار ستاد سازمان كه معتقد بود به تمامي توده هاي محروم تعلق داره، ميموند و از اون حفاظت كرد.

با بازشدن مدارس رويا فعاليتش رو با عضوشدن در انجمن دانش آموزان مسلمان ارتقاء بخشيد و به اين ترتيب زندگي تشكيلاتي خودش رو شروع كرد. اين دوران بهترين فرازِ زندگيِ مبارزاتي او بود. به سرعت خودش رو با خصايص انقلابي منطبق كرد و با انگيزة بسيار، همة وقتِ خودش رو در اختيارِ تشكيلاتي قرار داد كه به اون ايمان داشت. 

تابستان 58! ارتجاع هر فشار عليه مجاهدين را شدت ميداد و حريم آزاديها را بيش از پيش مورد تعرض قرار داد!

تابستان آن سال، تابستاني پرتحرك براي نسل ميليشيا بود. و اين تكاپو و كوشش، آنها را آبديده تر كرد. ساعتهاي مداوم در هواي داغ، با زبان روزه در خيابان، يا كنارِ دكه، ايستادن و از مواضع سازمان دفاع كردن، بحث كردن و آگاهي بخشيدن به مردم، تحمل فشارها و كتك خوردن از مزدوران چماقدار رژيم، اينها همه مانند كوره اي بود كه فولاد وجود آنان را مقاومتر كرد. 

هرچي شرايط سختتر ميشد، صبر و تحمل رويا هم بيشتر ميشد. از مبارزه و شرايط سخت استقبال ميكرد و از حل مشكلات مسيري كه انتخاب كرده بود لذت ميبرد. تا ساعتها بعداز نيمه شب به طور خستگي ناپذير كار ميكرد و هر كاري رو كه به او محول ميشد با شور و شوق و اشتياق زيادي انجام ميداد و  براش مهم نبود كه نوع كار چيه! رويا از اينكه راه درست رو پيدا كرده بود خيلي خوشحال بود و ميگفت: 
“خدا را شكر كه سازمان بود وگرنه خدا ميداند چه راهي را در پيش ميگرفتيم… هرگز اينكه در كجاي تشكيلات و در چه رده اي قرار بگيرم برايم مهم نيست، مهم شايستگي قرار گرفتن در تشكيلات است. حالا فرق نميكند در كجايش باشي! ”.

بعد از 30خرداد يه روز مسئولش بهش گفت بايد دستگاه چاپ دستي درست كني! بعد هم توضيح كوتاهي در مورد طرز تهيه اون داده بود. رويا با اشتياق زيادي اقلام مورد نيازش رو همون روز تهيه كرد و دست به كار شد. هربار كه امتحان ميكرد و موفق نميشد دوباره از اول شروع ميكرد. اصلاً خسته نميشد و ميگفت بالاخره بايد درستش كنم. تا اينكه بالاخر اولين اعلاميه رو باهاش چاپ زد. اونوقت در حاليكه بسيار خوشحال بود گفت: “هميشه بايد به تشكيلات پاسخ مثبت بدهي و نميتونم معني نداره.
وقتي از شرايط مبارزه بعد از 30 خرداد صحبت ميكرد ميگفت:“ خدا كنه قدرتش رو داشته باشم و بتونم مسئوليتي رو كه به دوش دارم تا پايان ادامه بدم.”

خسرو، برادر بزرگتر رويا، بعد از 30خرداد همچنان به فعاليتهاي خود ادامه داد. بعد از شهادت خواهرش رويا در مهرماه سال 60، خسرو كه قبلاً نيز با شهادت چندين نفر از دوستانش خشم و كينه اي عميق نسبت به خميني پيدا كرده بود،گامهايش مصممتر شد تا راه سرخ شهيدان را تا آخرين نفس ادامه دهد. بنابراين او نيز جنگيد وجنگيد تا اينكه در فروردين 63 در مراجعه به خانة مادرش همراه همسرش دستگير و به اوين منتقل شد.

از همون لحظه شكنجه او شروع شد. صداي فريادش تا چند اتاق اون طرفتر ميرفت. پاهاش ازشدت شكنجه و شلاق، ورم كرده و پر از خون بود. خسرو در آخرين ديداري كه با خانواده اش داشت به مادرش گفته بود: مادر برام دعا كن! من تنها نيستم، ما بيست نفريم. بعداً در پيام براي برادرش، وصيت كرده  و گفته بود كه حكم اعدام براش صادر شده.

سرانجام در روز 13 مرداد 65، خسرو قربان زاده كه 26 سال داشت، در زندان اوين پس از تحمل دو سال و نيم زندان و شكنجه به دست مزدوران خميني جلاد به شهادت رسيد. 

جنگيديد!  تازان بر ارابه‌هاي «مهر»
در ميان تسمه‌هاي آتشين آذرخش
كلامي ممنوع از لبان خونين‌تان به پرواز درآمد
كه امروز در قلب ملت
در خزانة توپهاي منتظر
آشيانه دارد. 

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر