مشخصات مجاهد شهید فرزانه روحی طیب آبادی
محل تولد: تهران
شغل: پرستار
سن: 21
تحصیلات: فوق ديپلم پرستاري
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: 1360
نامه اي به قلم خواهرِ مجاهد شهيد «فرزانه روحي طيبآبادي»- ارديبهشت65
خانوادة خلق خانواده ايست كه از دست دادن يكي از آنها به مثابه از دست دادن خويشتنِ خويش است و جگرخراش! هر شهيد از اين خانوادة بزرگ خواهر و برادر ما بوده كه براي آزادي مرگِ سرخ را در آغوش گرفته و رستگار شده است. من نمي گريم. نميتوانم بگريم! چرا كه آنها چيز ديگري را از من و ما طلب ميكنند آنها گرية مرا نميخواهند، آنها زاري ما را كه دشمن را شاد كند نميخواهند؛ آنها مبارزه وتداوم راه را خواستارند و پيمودن مسير را تا پايان، براي ما به ميراث گذارده اند.
فرازي از زندگي مجاهد شهيد فرزانه روحي طيب آبادي
فرزانه دانشجوي سال دوم بهياري بود. در نهاد امداد پزشكي مجاهدين فعاليت ميكرد. با روحيه اي پرشور و با نشاط و با ايماني خلل ناپذير به راهِ مبارزه و مسيري كه انتخاب كرده بود. در خرداد60 چند روز قبل از 30 خرداد، در تظاهراتي عليه ارتجاع دستگير شد. دست فرزانه بر اثر هجوم چماقداران و وحشيگري اونها زخمي شده بود. اما او با شور و هيجان زياد جريان دستگيري و زنداني شدنش و آزاديش از زندان رو براي بچه ها تعريف ميكرد. تعريف كرد كه چطور شب را در جوي آبي تا صبح در سرما سپري كرده. فرزانه از مبارزه براي آزادي لذّت ميبرد.
پاييز 1361
فرزانه بر سر قرار لو رفت و توسط پاسداران دستگير و روانة زندان اوين شد.
فرزانه نخواست راهش و مرامش رو در زير ضربات قنداق تفنگ انكار كنه. او رو ميزدند، اما او مصمم تر ميشد.
از همون اول دستگيري با 3 نفر ديگه، به بچه ها انرژي و روحيه ميداد. اونها رو تشويق به شعار دادن ميكرد. ميگفت نبايد گذاشت اينها آروم باشند. بايد پشتِ خصم از عزمِ خلق بلرزه. وقتي پاسدارا سراغ بچه ها اومدن، فرزانه به همه گفت بگين ما نبوديم. بچه ها هم همين رو گفتن. ولي وقتي نوبت فرزانه شد، جواب داد: «بله، من بودم كه بچه ها رو به اعتراض عليه شما تشويق كردم.» و همين باعث شد كه زير شكنجه و شلاق بره.
نزديك به يك ماه بعد از دستگيري، در اوين يك دادگاه نمايشي براي محاكمه فرزانه تشكيل دادن. حاكم ضدشرع در حضور مادر فرزانه از او ميخواد تا توبه كنه. اما فرزانه به صورت او تف ميكنه. پاسداران با قنداق ژ-3 در همون دادگاه به جون فرزانه مي افتن و به كمر و سر و صورت او ميزنند. اما فرزانه باز هم كوتاه نمي آد و در زير ضربات، عليه خميني و رژيمش شعار ميده. و حكم بيدادگاه صادر شد. اعدام!
فرزانه روحي، در پاييز60 به همراه 61 مجاهد ديگر به جوخة تيرباران سپرده شد. براي به تسليم كشاندن او ابتدا گلوله ها را در اطرافش شليك كردند. اما وقتي با مقاومت فرزانه و عزم خلل ناپذير او روبرو شدند، او را به رگبار بستند.
«من ايستاده ام. تا سرانجام سلاحم به زمينِ گرم و زيبايِ صلح آرام گيرد.»
به قلم خواهر شهيد «فرزانه روحي طيب آبادي
جسد فرزانه رو به خانواده مون ندادند. براي اينكه جنايت و شكنجه هاي وحشيانه شون افشا نشه. خبر شهادتش رو در روزنامه خونديم. حتي اجازة سوگواري هم به ما ندادند و گفتند هر كس كه براي مراسم بياد او رو دستگير ميكنيم. به اين ترتيب فرزانه هم رفت پيش نديم.
برادر فرزانه مجاهد شهيد نديم الكريم روحي، يكي ديگه از ستارگان كهكشان شهداي مجاهد خلقه. جواني 16ساله، كه در بزنگاه تاريخ مقاومت و مبارزة ميهنمون يعني 30خرداد، به ميدان شتافت تا به ضرورت تاريخ پاسخ بده. ضرورت ايستادن و سينه سپركردن در مقابل ديوي سياه و عمامه دار كه انقلاب مردم رو دزديده بود و ميرفت تا آزاديها رو تماماً بكشه و نابود كنه. فرزانه همواره به شهادت برادرش نديم افتخار ميكرد و به او غبطه ميخورد.
ميدان فردوسي- 30خرداد 1360
در تظاهرات 30خرداد، مجاهد خلق نديم الكريم روحي عكس خميني جلاد را از ميدان فردوسي پايين آورد و پاره كرد. پاسداران خميني به او شليك كردند. گلوله به شقيقة او خورد و در دَم به شهادت رسيد.
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر