اي ياران آزادي براي گردآوري اسامي وزندگي نامه شهداي پيشتازان آزادي براي ايران آزاد نياز به كمك وهمياري شما داريم مي خواهيم اين گنجينه گرانبهارا براي تمامي خلقهاي جهان به نمايش بگذاريم.تا دنيابفهمد كه رژيم ملايان چه جناياتي را برمردم ايران روداشته است .ازهمكاري تك تك شما تشكرمي كنم
۱۳۹۴ خرداد ۵, سهشنبه
۱۳۹۴ خرداد ۱, جمعه
مجاهد شهید سعیدمحسن بنیانگذار بن بستن شکن وراهگشا
مجاهد شهید سعیدمحسن بنیانگذار بن بستن شکن وراهگشا
سخن از 'سردار' پاکبازیست که در تیرهترین شبهای میهن و در حاکمیت سیاه دیکتاتوری سلطنتی، همچون ستارهای شبکوب و ظلمت سوز درخشید، حداکثر فدا و صداقت را ره توشه خود ساخت و در بحبوحه سازشکاری و تسلیم طلبی، صلای مقاومت سر داد. سعید محسن.
کسی که در کنار بنیانگذار کبیر سازمان مجاهدین خلق ایران محمد حنیفنژاد، راه جهاد را گشود و شجره طیبه مجاهد خلق را پی افکند.
مجاهد شهید محمدحنیف نژاد بذرافشان نخستنی صدق وفدا
مجاهد شهید محمدحنیف نژاد بذرافشان نخستنی صدق وفدا
... جای محمد حنیف و دیگر بنیانگذاران شهید سازمان مجاهدین خلق ایران، جای سعید و اصغر، خالی. بهویژه جای حنیف بزرگ، نخستین راهبر و راهگشا، مسئول اول من و همه مجاهدین:
بالا بلند دلبر گلگون عذار من...
شیر آهن کوهمرد، برجستهترین رجل انقلابی تاریخ معاصر ایران، مربی و مرشد همه مجاهدان، کجاست که شکوفایی بذری را که کاشته و بالندگی کشت و زرعی را که پی افکنده، ببیند و غرق شگفتی شود.
یادش به خیر «محمدآقا» که همیشه جملاتی از امام حسین را زمزمه میکرد و عاقبت هم در 33سالگی سر بر پای مولایش حسین بن علی سایید و در آستان او فرود آمد. سلام الله علیه.
مست است یار و یاد حریفان نمیکند، ذکرش به خیر ساقی مسکین نواز من...
۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۹, سهشنبه
خورشید سواران
خورشید سواران
عضو سازمان پرافتخار مجاهدینام
و چون شقایقهای وحشی در راه
عمر کوتاهی دارم اما
در امتداد رودخانههای خونرنگ خفته در خاک
هماره بلندترینام
عضو سازمان پرافتخار مجاهدینام
بر سرم چیزی نیست
جز آبی آسمانی پاک
در دستانم چیزی نیست
جز حسرت نوازش کودکان این خاک
و در گنجهام اندوختهیی نیست
که خریدن یک متر زمین را بشاید
با این همه اما
با بزرگترین تیولداران عالم
هماوردم
چرا که خانهیی دارم
به وسعت دشتهای گلگون سرزمینام
عضو سازمان پرافتخار مجاهدینام
دوستانم بسیارند
و دشمنانم نیز
که با دشنههای تیز
بارها مرگ را
به باغ و بـرم تاختهاند
و شاخههای جوانم را بریدهاند
اما چه کنم
چه کنم که شب از نیمه نیز برنگذشته است
سپیده دمان
جوانهها
از جراحات خونین
سربرآوردهاند
آری چه کنم که من هنوز زندهام
و زنده نیز خواهم ماند
و زنده نیز خواهم کرد
آری چه کنم که من اینام
عضو سازمان پرافتخار
مجاهدینام
و چون شقایقهای وحشی در راه
عمر کوتاهی دارم اما
در امتداد رودخانههای خونرنگ خفته در خاک
هماره بلندترینام
عضو سازمان پرافتخار مجاهدینام
بر سرم چیزی نیست
جز آبی آسمانی پاک
در دستانم چیزی نیست
جز حسرت نوازش کودکان این خاک
و در گنجهام اندوختهیی نیست
که خریدن یک متر زمین را بشاید
با این همه اما
با بزرگترین تیولداران عالم
هماوردم
چرا که خانهیی دارم
به وسعت دشتهای گلگون سرزمینام
عضو سازمان پرافتخار مجاهدینام
دوستانم بسیارند
و دشمنانم نیز
که با دشنههای تیز
بارها مرگ را
به باغ و بـرم تاختهاند
و شاخههای جوانم را بریدهاند
اما چه کنم
چه کنم که شب از نیمه نیز برنگذشته است
سپیده دمان
جوانهها
از جراحات خونین
سربرآوردهاند
آری چه کنم که من هنوز زندهام
و زنده نیز خواهم ماند
و زنده نیز خواهم کرد
آری چه کنم که من اینام
عضو سازمان پرافتخار
مجاهدینام
۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۶, شنبه
۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۲, سهشنبه
اشتراک در:
پستها (Atom)