۱۳۹۵ مرداد ۱۰, یکشنبه

فراخوان برای گرامیداشت شهدای ‏قتل عام۶۷


خانواده‌های شهیدان و زندانیان سیاسی طی فراخوانی، هموطنان را به شرکت در کارزار بزرگداشت شهیدان قتل‌عام ۱۳۶۷ فراخواندند و اعلام کردند: گذشت ۲۸ سال از قتل‌عام زندانیان مجاهد و مبارز، به فتوای شیطان مجسم دوران، خمینی خون‌آشام و تحت نظر سردمداران پلید نظام آخوندی مانند خامنه‌ای و رفسنجانی... .. نه تنها از جوشش خون آن جاودانه‌فروغ ها که قهرمانانه برعهد خود با خدا و خلق وفا کردند نکاسته بلکه به عکس هر روز که می‌گذرد، این خونهای پاک بیش از پیش گریبان فاشیسم دینی حاکم بر ایران را گرفته و سرنگونی محتوم آن را نزدیکتر می‌کند.
 در ۲۸ امین سال قتل‌عام ۳۰هزار زندانی مجاهد و مبارز، رژیم آخوندی در ضعیف‌ترین وضعیت خود به‌سر می‌برد و پس از آن‌که در اثر کارزار بی‌سابقه مقاومت ایران، سال گذشته ناگزیر شد جام زهر توافق اتمی را سر بکشد، بحرانهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی آن بسا عمیق‌تر شده، مخاصمات درونی رژیم شدت گرفته و رژیم هر روز بیشتر در باتلاق سوریه فرو می‌رود و هیچ چشم‌اندازی برای خروج از آن ندارد.
 در ادامه این فراخوان آمده است:‌در چنین شرایطی وظیفه ما این است که بزرگداشت شهیدان قتل‌عام ۱۳۶۷ را به یک جنبش اعتراضی همه‌جانبه علیه فاشیسم دینی حاکم بر ایران و به ناقوس مرگ این رژیم تبدیل کنیم.
خانواده شهیدان و زندانیان سیاسی سپس رهنمودهایی برای برگزاری هر چه فعال‌تر این کارزار اعلام کردند و خواستار کمیته برگزاری گرامیداشت خاطر شهیدان قتل‌عام ۱۳۶۷ در هر شهر و محله و دانشگاه و یا کارخانه و گرامیدات خاطره شهیدان با برافراشتن ”شعارهای مرگ بر خامنه‌ای مرگ بر اصل ولایت‌فقیه ”شدند.
این فراخوان همچنین از هموطنان و جوانان اشرف‌نشان خواسته شده است، با نصب عکس شهیدان و دست نوشته‌هایی در گرامیداشت یاد شهیدان، پیام آنان را به درون هر کوچه ومحله و خانه‌ای ببرند.

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi

۱۳۹۵ مرداد ۷, پنجشنبه

شيرزن قهرمان مجاهدخلق طيبه رحماني به جاودان فروع ها پيوست


شیر زن قهرمان مجاهد خلق، طیبه (اعظم) رحمانی، از شورای مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران و عضو شورای ملی مقاومت، با بیش از سه دهه سابقه مبارزه در راه آزادی مردم ایران، شامگاه 3مرداد۱۳۹۵ پس از نبردی طولانی با بیماری سرطان در بیمارستانی در آلبانی جان باخت و در سالگرد حماسه میهنی و آرمانی فروغ جاویدان، به کهکشان جاودانه فروغها و به همرزمان صدیق و شهید اشرفی‌اش پیوست.

مجاهد خلق طیبه رحمانی که از مدتها پیش از بیماری رنج می‌برد، در اثر کارشکنیهای مستمر و محاصره پزشکی، در لیبرتی امکان مداوای مناسب را نیافت.
متعاقباً نمایندگان مجاهدان اشرفی در لیبرتی نام او را در اردیبهشت 1392 (می 2013) جزو بیمارانی که باید انتقال آنها به اروپا تسریع شود در اختیار مقامات ملل‌متحد و مقامات آمریکایی قرار داده بودند.

وی سپس در شهریور 1394 به آلبانی منتقل شد و بلافاصله تحت مداوا قرار گرفت.
طیبه رحمانی متولد سال 1333، از معلمان مجرب مدارس تهران بود و تحصیلات عالی در امور تربیتی و مربیگری کودکان داشت. او در دوران قیام ضدسلطنتی با مجاهدین آشنا شد. در نبرد افشاگرانه ضدارتجاعی و ضددیکتاتوری در برابر خمینی و رژیم غاصب انقلاب مردم ایران، در کسوت یک میلیشیای مجاهد خلق مشارکت فعال داشت.

در سالهای پس از سرفصل ۳۰خرداد و پس از شکل‌گیری نبرد آزادیبخش و تأسیس ارتش آزایبخش ملی ایران، مسئولیتهای متعددی را با پاکبازی و رشادت و مسئولیت شناسی برعهده گرفت و از جمله با تعهدی فداکارانه و عمیقاً انسانی و به‌کارگیری تحصیلات و تجربه حرفه‌یی‌اش نقش ارزشمندی در آموزش و مراقبت از کودکان مجاهدین برعهده گرفت.

خواهرش مجاهد شهید زهرا رحمانی در سال 60 و برادرش مجاهد شهید محمدعلی رحمانی در سال 61 از شهیدان سرفراز مجاهدین در نبرد با استبداد مذهبی حاکم بر میهن‌مان بوده‌اند.

خواهر مجاهد طیبه (اعظم) رحمانی از سال 1382 در شمار هزار زن قهرمانی بود که پیشگام فداکاری و ایستادگی در حماسه‌های دوران پایداری پرشکوه مجاهدین در اشرف و لیبرتی بودند.

مجاهد قهرمان طیبه رحمانی در بیست و یکم رمضان، برابر با ششم تیرماه 1395 بار دیگر بر نقشه مسیر فدا و پایداری خود تأکید کرد و نوشت:

در روز شهادت امام مجاهدان علی (ع) با نوشتن نقشه مسیرم که یک سنت ایدئولوژیک مجاهدین می‌باشد، و با استعانت از شبهای پرارج قدر و شاخص (علی علیه‌السلام)، فاروق اعظم، انتخاب می‌کنم هیچ سستی و ضعف و ذلت تا سرنگونی رژیم پلید و ضدبشری آخوندی به خود راه ندهم و در این (راه)، نقشه مسیرم مجاهد ماندن و مجاهد مردن است... 

بار خدایا در جنگ صد برابر و متعهد بودن به نقشه مسیرم، و با نام علی علیه‌السلام، کمکم کن که با رهبران عقیدتی‌ام مسعود و مریم رجوی و تا رساندن مهر تابان به سرزمین شیروخورشید، این مسیر را ادامه دهم.

درود بر رجوی.
مرگ بر اصل ولایت‌فقیه
زنده باد ارتش آزادیبخش ملی ایران
طیبه رحمانی لاهوت، 21 رمضان.
6تیر 1395

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي ايران همراه  شويد https://Telegram.me/shahidanAzadi

   

مجاهد شهید محمد علی رحمانی لاهوت



مشخصات مجاهد شهید محمد علی رحمانی لاهوت
محل تولد: تهران
 تحصيل: دیپلم
سن: 20
محل شهادت: زاهدان
زمان شهادت: 1361


عكس محمد علي وخواهر مجاهد شهيدش زهرا رحماني لاهوتي

خوشا آنان که در این عرصه خاک ..چو خورشیدی درخشیدند و رفتند ....
خوشا آنان که بذرآدمیت .. در این ویرانه پا شیدنت و رفتند...
 ياد وراهشان گرامي باد 

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي ايران همراه  شويد https://Telegram.me/shahidanAzadi
   

۱۳۹۵ مرداد ۳, یکشنبه

وداع با عزیزان


اولین روزهای مرداد، یادآوری سالگرد عملیات کبیر فروغ جاویدان است.  
«فروغ جاویدان» حماسه‌یی فراموشی‌ناپذیر که تا به ابد زینت تاریخ این میهن خواهد بود و نسلهای آینده نیز از سرچشمه جوشان و خروشان ارزشهای انقلابی و مبارزاتیش خواهند نوشید. 
بخشی از این حماسه و حماسه سازان مادران مجاهدی بودند که بایستی با جگرگوشه های خود وداع می کردند.
کسي نفهميد در آن لحظات کوتاه بر مادران مجاهد چه گذشت؟ اين موضوع را کسي فهم مي‌کند که خود مادر بوده باشد؛ مادري که فرزندش را تا سرحد جنون دوست دارد. نه به‌خاطر دلسرد بودن و بي‌عاطفگي، که اتفاقاً براي تکثير قلب خود و دوست داشتن بزرگ؛ براي نثار کردن عشقش به ديگران و عمومي کردن اين عشق‌، عشق کوچکش را ترک مي‌کند. آيا هرگز گلي را آب داده‌ايد تا احساس باغبان را از شکسته و چيده‌شدنش -با دست تطاول- دريابيد؟ آيا وقتي تکه‌يي از جانتان را با منقاش جدا مي‌کنند‌، مي‌توانيد ساکت بنشينيد؟! 

مادران مجاهد بين عشق به ميهني شعله‌ور، و فرزندانشان‌، بسادگي انتخاب مي‌کنند: «ميهن و ديگر هيچ». آيا اين ساده است؟ يا براي نيل به آن بايد از کوره‌هاي گدازان تصميم گذشت؟. 

۱۳۹۵ تیر ۳۱, پنجشنبه

مجاهد شهید فرامرز دلکش



مشخصات مجاهد شهید فرامرز دلکش
محل تولد: تهران
سن: 25
محل شهادت: کرج
زمان شهادت: 1367

خوشا آنان که در این عرصه خاک ..چو خورشیدی درخشیدند و رفتند ....
خوشا آنان که بذرآدمیت .. در این ویرانه پا شیدنت و رفتند...
 ياد وراهش گرامي باد

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي ايران همراه  شويد https://Telegram.me/shahidanAzadi 

مجاهد شهید بهرام گودرزی



مشخصات مجاهد  شهید بهرام گودرزی
محل تولد: تهران
سن: 24
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: 1367

خوشا آنان که در این عرصه خاک ..چو خورشیدی درخشیدند و رفتند ....
خوشا آنان که بذرآدمیت .. در این ویرانه پا شیدنت و رفتند...
 ياد وراهش گرامي باد

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي ايران همراه  شويد https://Telegram.me/shahidanAzadi
 


۱۳۹۵ تیر ۳۰, چهارشنبه

مجاهد شهید مرتضی مورعی



مشخصات مجاهد شهید مرتضی مورعی
محل تولد: تهران
تحصيل: دانش آموز
سن: 20
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: 1362


خوشا آنان که در این عرصه خاک ..چو خورشیدی درخشیدند و رفتند ....
خوشا آنان که بذرآدمیت .. در این ویرانه پا شیدنت و رفتند...
 ياد وراهش گرامي باد

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي ايران همراه  شويد https://Telegram.me/shahidanAzadi 

۱۳۹۵ تیر ۲۹, سه‌شنبه

وصيت نامه مجاهد شهيد محمد رضا معدنچي




من اما در دل كهسار  رويا هاي خود 
  جز انعكاس سرد آهنگ 
صبور اين علف هاي بياباني 
كه مي رويند ومي پوسند
 و مي خشكند وميريزند 
با چيزي ندارم گوش 
مراگر خود نبود اين بند 
شايد بامدادي همچون يادي دور ولغزان 
ميگذشتم از تراز خاك سرد پست 
جرم اين است !
جرم اين است !
وصيت نامه مجاهد شهيد محمد رضا معدنچي 
بسم الله الرحمن الرحيم 
الهم انصر المجاهدين 
الذين قالو ربنا الله ثم استقامو 
الهم انصر المجاهدين 
الذين آمنو وهاجرو وجاهدوا في سبيل الله به اموالهم وانفسهم 
خداوندا مجاهدين را ياري كن 
آنها كه گفتند پروردگار ما خداوند است وسپس استقامت ورزيدند 
خداوندا مجاهدين را ياري كن آنهايي كه ايمان آوردند ودر راه تو جهاد كردند وهجرت كردند ودر اين مسير از مال ها وجان هاي خود گذشتند 
پدر ومادر م شايد وقتي اين وصيت نامه را كه حاوي آرمان وهدفي ميباشد كه من تمام عمرم را فداي آن كردم مي خوانيد شهيد شده باشم ، من محمدرضا معدنچي فرزند 18 ساله شما بودم  كه بعداز انقلاب به حقانيت راه پرخون مجاهدين پي بردم وبه آن پيوستم من درسال 58در خرداد ماه هوادار سازمان مجاهدين خلق ايران شدم واز اون روز به بعد تمام سعي وكوششم براين بود كه تا بتوانم با بودن در تشكيلات مجاهدين باري از دوش اين خلق بردارم ودر جهت رسيدن جامعه عاري از طبقات گامي بردارم ، پدر ومادر آيا هيچ فكر كرده ايد كه چه انگيزه ايي است كه توانسته مرا از دامان پر محبت شما جدا كند ؟ آيا فكر كرده ايد كه چه نيرويي است كه باعث شد جان ومال خود را به خاطر اين هدف فدا كنم ؟ من به خاطر آزادي خلق دربندم مي باشد كه تمام نيرويم را به طور خاص دراين راه گذاشته ام من به اين راه پرشكوه ايمان دارم ايمان محمدرضا هوادار مجاهدين است اگر در بندش كنيد هوادار مجاهدين است واگر سر از تنش جدا كنيد باز هم هوادارمجاهدين است حال بگذار بكشند تهمت بزنند اسير كنند ولي هرگز نخواهند توانست ايمان ها را از بين ببرند گلوله دژخيمان ومرتجعان هرگز نمي تواند خللي در حقانيت راه مجاهدين وارد كند چرا كه اصالت ودرستي مجاهدين با خون امضا شده است وهيچ كس نخواهد توانست آنرا پاك كند،درود بر بنيانگذاران سازمان مجاهدين خلق ايران محمد حنيف نژاد ، سعيد محسن ، اصغر بديع زادگان . پيش به سوي جامعه بي طبقه توحيدي 
18-4-1360  محمد رضا معدنچي 

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي ايران همراه  شويد https://Telegram.me/shahidanAzadi




۱۳۹۵ تیر ۲۴, پنجشنبه

مجاهد شهید سیبا شریف پور


مشخصات  مجاهد شهید سیبا شریف پور
شغل : معلم
تحصيل:ليسانس 
سن: 28
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: 1360

خوشا آنان که در این عرصه خاک ..چو خورشیدی درخشیدند و رفتند ....
خوشا آنان که بذرآدمیت .. در این ویرانه پا شیدنت و رفتند...


 مجاهد خلق  سیبا شریفپور در سال های 53_57 در دانشگاه اصفهان در رشته علوم تربیتی تحصیل می کرد. او  این دوره تحصیلی را با اخذ لیسانس(کارشناسی) مشاوره و راهنمائی به پایان رساند. روحش شاد وراهش پر رهرو باد

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي ايران همراه  شويد https://Telegram.me/shahidanAzadi



۱۳۹۵ تیر ۲۲, سه‌شنبه

مجاهد شهید مرضیه رضایی


مشخصات  مجاهد شهید مرضیه رضایی
محل تولد: تهران
 تحصيل: دانش آموز
سن: 16
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: 1361

ستارگان زمین آنانی که میسوزند و راه را برای سپیده هموار میکنند 
درصورتيكه از اين شهيد قهرمان عكسي داريد براي ما به اين ايميل ارسال كنيد 
sohaila.derakhshan@gmail.com

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي ايران همراه  شويد https://Telegram.me/shahidanAzadi

۱۳۹۵ تیر ۱۵, سه‌شنبه

خاطره ايي از مجاهد شهيد محمد رضا معدنچي از زبان يكي از يارانش


مشخصات مجاهد شهيد محمد رضا معدنچي
محل تولد: تهران
 تحصيل: دبيرستان
سن: 18
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: 1360
نحوه شهادت : زير شكنجه
 مجاهد شهيد محمد رضا معدنچي عضو كانون تشكيلات دانش آموزي جنوب تهران بود ، محمد رضا روز اول مرداد سال 1360 به همراه تعداد ديگري از همرزمانش دستگير شد آنها در زندان غزل حصار گروه 54 نفره لقب گرفتند وپس از انتقال به زندان اوين مستقيا توسط لاجوردي جلاد بازجويي  مي شدند
محمد رضا در بازجويي ها خودش رو امير پاينده چي معرفي كرد وتا آخرهم پاينده موند اواسط سال 60 همه گروه 54 نفره رو به آموزشگاه اوين منتقل كردند محمد رضا رو به سالن 2آوردند  به مدت 20 روز روزانه او را به سالن 4 آموزشگاه جهت بازجويي مي بردند تا اون موقع رژيم اين رو مي دونست كه او از فعالين تهران هست وانتهاي نامش پسوند چي دارد اونقدر محمد رضا رو زده بودند كه پاهاش ورم كرده بود وتاول زده بود ودستاش از بازو تا نوك انگشت ها سياه وتاول دار بود بعد محمد رضا رو به سالن 6 كه سالن عمومي ودرسال 60 مختص زندانيان زير 20 سال  بود آوردند در اون جا بهم گفت فقط تا اين حد قبول كردم كه اسمم امير پاينده چي هست حتم دارم به زودي بيرون خواهم رفت حالا يا روي قلب مردم ويا روي دوش مردم منظورش اين بود كه يا شهيد مي شه ويا به دست مردم آزاد خواهد شد اون دو شب پيش ما بود  وبعد براي هميشه محمد رضا رو بردند براي اون حتي هيچ به اصطلاع دادگاهي هم تشكيل نشد

من اما در دل كهسار  رويا هاي خود
  جز انعكاس سرد آهنگ
صبور اين علف هاي بياباني
كه مي رويند ومي پوسند
 و مي خشكند وميريزند
با چيزي ندارم گوش
مراگر خود نبود اين بند
شايد بامدادي همچون يادي دور ولغزان
ميگذشتم از تراز خاك سرد پست
جرم اين است !
جرم اين است !
دريكي از شب هاي بازجويي درآبان ماه سال 60 بازجو كه حسابي از پايداري محمدرضا ي 18 ساله كلافه شده بود ودر برابر مقاومتش به زانو در آمده بود او را به حالت قپاني وبه صورت صليب وار به كمد آويزان مي كنه وپاهاش رو هم به كمد مي بنده ومي گه تا صبح همينطوري باش تا آدم بشي !
بعدهم اون رو مي زاره مي روه چون پاي محمد رضا به قفسه بسته شده ودستش هم قپاني بود در اثر تحمل شكنجه هاي مختلف تا صبح جان مي بازه وپرنده  بي قرار روح پاكش از ديار خاكي ما پر مي كشه  

زير نگاه حيرت ققنوس
 از آتش سوداي جنايت
پرواز ميكنند پرواز مي كنند
پرواز مي كنند تا قلب ها براي فتح جانشان از عشق ياري بطلبد
شكوه زندگي در سكون جوانه نمي زند
اگر زمين مجال افتخار زيستن باشد
آنها كه در دهان ياس عطر پارو ميكنند
در قلب لاله رنگ مي كارند
درنبض شقايق آفتاب خرمن مي كنند
بيمرگند!


خاطره ايي از مجاهد شهيد محمد رضا معدنچي از زبان يكي از يارانش
زمستان سال 58 برف سنگيني تهران رو سفيد پوش كرده بود در حال گذراندن تحصيلات متوسطه بودم خيابان منتهي به مدرسه به خيابان كاخ جوانان معروف بود اما حالا تبديل به كميته ومركز بسيج شده بود وهميشه تعدادي فالانژ وحزب الهي دور وبراون پرسه مي زدند يك از اونها با ريش پر پشت وچشمهاي خون الود كه  ظاهرا سركرده اونها بود هميشه پيراهن سياه وشلوار سربازي وكت چرمي به تن داشت اونها كينه بسياري به دانش اموزان اين مدرسه داشتندو علت اون هم هواداري بيشتر دانش اموزان از سازمان مجاهدين بود اون روز اون كت چرمي وبقيه راهي مدرسه شدند احساس خوبي نداشتم زنگ تفريح بود كه وارد حياط مدرسه شدم يك راست به سراغ بچه ها وميز كتاب خودمون رفتم هر روز با قرار  دادن كتاب هاي سازمان بر روي دوميز اونها رو به دانش اموزان معرفي مي كرديم شييفت بندي داشتيم وهر بار دو نفر پشت ميز قرار مي گرفتند من ومحمد رضا معدنچي با هم يك تيم بوديم بعد از سلام واحوالپرسي به بچه ها گفتم فالانژها دارن بيرون مدرسه پرسه ميزنند محمد رضا پرسيد اون كت چرمي هم هست گفتم آره در حالي كه نگراني را در چشم هاي محمد رضا مي ديدم با شنيدن زنگ مدرسه ميزها رو جمع كرديم  كتاب ها را داخل كارتن گذاشتيم وبين دوميز قرار داديم ورفتيم سركلاس ، كلاس ما طبقه دوم بود دبير شيمي آقاي ايزدي سنگين وباوقار درس مي داد براستي كيمياگر دلسوزي بود كه قصد داشت دانش آموزان خودش رو تبديل به طلا كنه   اما برخي از شاگردان او در آسمان تيره وتار ميهمن چون الماسي درخشيدند وزود رفتند  اون روز آقاي ايزدي از كربن واز انواع پيوند در تركيبات عالي شروع كرد اما من همش حواسم جاي ديگه اي بود درفكر پيوند عالي ديگري با اون كتاب ها بودم چشمهاي نگران محمد رضا همش جلوي نظرم بود از زاويه باريكي از كلاس گوشه ايي از حياط مدرسه ديده مي شد چشم به او نقطه دوخته بودم يكدفعه از اون درز باريك ديدم اشياعي به سرعت به هوا پرتاب مي شن  واي خدا نكنه كتاب ها باشن از آقاي ايزدي اجازه خواستم وقبل از اينكه ببيننم اجازه مي ده يا نه از كلاس زدم بيرون  طول كوريدور رو نفس زنان طي كردم ونفس زنان به كلاس محمد رضا رسيدم نيمكت رضا در كنار پنجره بود روي پنجه بلند شدم ويك بار به هوا پريدم رضا همون بار اول من رو ديد واز كلاس بيرون اومد كتاب ها روي برف حياط مدرسه همه پرپر شده بودند كوردلان به اين كار قناعت نكرده واونها رو لگد كوب كرده وبعد بزدلانه پا به فرارد گذاشته بودند احساس مي كردم كه تكه هايي از وجودم بودند كه پرپر ولگد مال شدند چند روز بعد همان مرتجعان متعفن جامعه اولين گل رو پرپر كردند كارگر آزاده عباس عماني بعد ناصر محمدي ، مصطفي  ذاكري ، نسرين رستمي  وبعد طولي نكشيد كه نوبت پرپر شدن  محمد رضا رسيد . محمدر ضا بهترين وصميمي ترين دوست مدرسه ايي من بود  اون در بهمن سال 60 زير شكنجه دژخيمان وجلادان به شهادت رسيد از اون روز تا امروز كه يك مجاهد اشرفي هستم هر روز با محمد رضا اين طوري نجوا مي كنم انقلا قوي است همچون فولاد ، سرخ است هم چون اخگر ، ماندگار است همچون درخت بلوط ، عميق است هم چون عشق بي پايان مان به آزادي وطن  آن قدر كه آزادي وطن برايم مهم است برايم اهميت ندارد كه كي وكجا خواهم مرد  چون تا زماني كه مقاومت مي كني شكشت نخورده اي  


با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
https://Telegram.me/shahidanAzadi


۱۳۹۵ تیر ۱۱, جمعه

مجاهد شهید محسن باستان مهر


مشخصات مجاهد شهید محسن باستان مهر
محل تولد: تهران
 تحصيل: دیپلم
سن: 25
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: 1361


با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
https://Telegram.me/shahidanAzadi


مجاهد شهید پویا علائی


مشخصات مجاهد  شهید پویا علائی
محل تولد: تهران
شغل - تحصيل: دانشجو
سن: 21
محل شهادت: کرمانشاه
زمان شهادت: 1367
به یاد مجاهد شهید پویا علائی
پویا علائی 0840 تاریخ تولد‌: 1346 محل تولد‌: تهران تحصیلات‌: دانشجو ـ آمریکا سابقهٌ مبارزاتی‌: 7سال پویا علائی از سال58 مجاهدین را می‌شناخت و در ارتباط با انجمن هواداران مدرسه‌شان بود. در فاز نظامی عضو یک هستهٌ مقاومت بود. سال62 به خارج کشور رفت. سال65 ارتباطش با انجمن دانشجویان مسلمان در آمریکا فعال شد. چندی بعد به‌طور تمام‌وقت و حرفه‌یی در انجمن به فعالیت پرداخت و تقاضای اعزام به منطقه را کرد. او از انگیزه‌های بالایی برخوردار بود و با کار و مسئولیت بسیار فعال برخورد می‌کرد. در جریان عملیات فروغ جاویدان در یکی از تپه‌های خروجی اسلام‌آباد موضع گرفته بود. به‌رغم نداشتن مهمات مکفی دلاورانه ‌جنگید و بی‌باکانه رودروی دشمن ایستاد و شماری از آنان را با نارنجکهای خود به‌هلاکت رساند. سرانجام در نبردی نابرابر، پویای قهرمان در اوج شرف و افتخار به‌شهادت رسید و ستارهٌ درخشان دیگری از کهکشان فروغهای جاویدان شد. اما دشمن ضربه‌خورده و کینه‌توز جسد این شهید قهرمان را به رگبار بست . «…‌‌من پویا علائی یکی از بیشمار فرزندان خلق مجاهدپرور ایرانم که عزم جزم کرده تا بساط ظلم و جور و تباهی را در این نقطه از گیتی برهم زده و عشق و محبت را جانشین کینه و نفرت سازم. من از جنگ بیزار و عاشق صلحم ولی اکنون می‌جنگم. من یک سربازم، یک رزمنده، یکی از صدهزارانم، یکی از عاشقان راه بی‌پایان هستی، من کی‌ام؟ یک مجاهد، یک مجاهد که در یک کف جان خویش و در کفِ دیگر سلاح پرغرورش هر زمان له خلق و علیه ظالمان می‌غرد. من از مسعودم…». از وصیت‌نامه ـ 20اسفند65 

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
https://Telegram.me/shahidanAzadi