۱۳۹۸ مهر ۸, دوشنبه

مجاهد شهید غلامحسین حسینی، کوهمردی پرصلابت و پرشور


مشخصات مجاهد شهید غلامحسین حسینی
محل تولد: تهران
تحصیلات: ديپلم
سن: 29
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: 1363

مجاهد شهید غلامحسین حسینی از سال ۵۱ و هنگامی که ۱۷ ساله بود با مجاهدین آشنا شد. اشتیاقش به مبارزه تا آنجا بود که به زودی تحصیل را رها کرد و به عنوان یک انقلابی حرفه‌ای وارد فعالیتهای سازمان شد.
علاوه بر مسئولیتهای مشخصی که در رابطه با سازمان به عهده می‌گرفت، با برگزاری جلسات تفسیر قران ، دوستان و آشنایان و جوانان مبارز را با فرهنگ اصیل قرآن، تفاسیر مجاهدین و ضرورت مبارزه آشنا می‌کرد. با تلاش و مایه‌گزاری مستمر، او موفق شد درروزگاری که مبارزه تنها درسطح دانشجویان شناخته می‌شد، یک هسته مبارزاتی از جوانان محله و فامیل تشکیل دهد. این هسته تا زمان دستگیری غلامحسین و قطع ارتباطشان با او، به افشای جنایات و دزدی و چپاول رژیم آریامهری می پرداخت. اگرچه پس از دستگیری غلامحسین این هسته از هم پاشید، اما اغلب اعضای آن، درسالهای بعد نیز از فعالترین هواداران مجاهدین درتظاهرات و راهپیمائیهای اعتراضی علیه رژیم شاه بودند.
شخصیت جاذب ، مسئول و استوار غلامحسین، برغم جوانی و کمی سنش، او را به عنصری محبوب و مورد اعتماد تمامی دوستان و آشنایان تبدیل کرده بود. درملأ اقوام و دوستان، هروقت در هر زمینه‌ای اختلاف نظری وجود داشت، همگی به نظرات غلامحسین استناد می‌کردند، حرفهایش را باور داشتند و به رهنمودهایش عمل می‌کردند.
درسال 53، غلامحسین دریکی از ارتباطات لو رفت و توسط ساواک دستگیرشد. جلادان او را ازز همان لحظه دستگیری تحت بازجویی و شکنجه های وحشیانه قراردادند. اما برغم فشار شدید، ساواک نتوانست اراده او را درهم بشکند.
استواری، مقاومت و ظرفیت بالای غلامحسین درتحمل درد ورنج زبانزد تمامی همزنجیرانش بود. یکبار که او را به مدت طولانی شکنجه کرده بودند ، برای اینکه دژخیمان دست از سرش بردارند ،خودش را به بیهوشی زد. اما بازجوی جنایتکار برای اینکه مطمئن شود آیا او واقعا بیهوش است یا خودش را به بیهوشی زده، کتری آبجوش را که روی یک چراغ والور بود ، طوری قرار داد که آب جوش مستقیم از لوله کتری روی شکم غلامحسین می‌ریخت. بازجو سپس با همین وضعیت اتاق را برای مدتی ترک کرد. غلامحسین با اینکه زیر فشار و در حال سوختن بود، اما برای اینکه شکنجه گران را فریب دهد ، تا هنگام بازگشت بازجو، از جایش تکان نخورد و به این ترتیب بازجو باورکرد که غلامحسین بیهوش است و او را به سلول برگرداند.
همزنجیران غلام در زندان های اوین و قصر همواره از روحیه شاداب و سرحال او که محیط زندان و زندانیان را تحت تأثیر قرار می‌داد، تعریف می‌کردند. به محض ورود هر زندانی جدید به بند، غلامحسین به سراغش می‌رفت و تلاش می‌کرد ضمن کمک و حل و فصل مشکلات او فضای شادابی را برایش ایجاد کند. ازجمله در همان شب اول یک بازی جمعی به راه می‌انداخت تا زندانی جدید بتواند خودش را درجمع دوستانش ببیند و فشارهای زندان روی او تأثیر منفی نگذارد.
مجاهد شهید غلامحسین حسینی آخرین سال زندانش را در زندان قصر و درکنار برادرمجاهد مسعود رجوی گذراند. این مجاهد پرشور در روز 30 دی همراه با مسعود و آخرین سری زندانیان سیاسی از زندان شاه آزاد شد.
بعد از سرنگونی رژیم شاه ، او از زمره مسئولان ستاد مجاهدین در نارمک تهران بود و همه کسانی که به آنجا رفت و آمد می‌کردند ، این مجاهد شاداب و پرصلابت را می‌شناختند.
غلامحسین یکبار در اوایل سال 59 در حالیکه یک خودروی پر از نشریه مجاهد را منتقل می کرد ، دستگیر شد. کچویی جنایتکار که از زندان شاه از او کینه به دل داشت و می دانست غلامحسین از پرونده سیاه ” سپاس شاهنشاها”ی کچویی و دار و دسته موتلفه خبر دارد، بسیار تلاش کرد تا او را در زندان نگه دارد ولی به دلیل فقدان هرگونه مدرکی علیه وی، نتوانستند او را نگه دارند و غلامحسین بعد از 6 ماه از زندان آزاد شد.
بار دوم در مرداد ماه سال60 او در خیابان دستگیر شد ولی از آنجا که اسم مستعار داد و دژخیمان هم نتوانستند به‌رغم شکنجه بسیار از او اطلاعاتی کسب کنند و یا او را مورد شناسایی قرار دهند، کسی پی به هویت واقعیش نبرد. اما در اوایل سال 63 در زندان اوین توسط یکی از خائنان شناسایی شد و بلافاصله به زیر شکنجه برده شد. با این وجود جلادان خمینی نتوانستند اراده این مجاهد استوار را درهم بشکنند و سرانجام با توجه به ترس و کینه ای که از او به دل داشتند، درنهایت ذلت و زبونی، او را درروز 8 اردیبهشت سال 63 به جوخه های تیرباران سپردند.
دریکی از روزهای ملاقات، خبر اعدام غلامحسین قهرمان را همراه با ساعت مچی او به پدر و مادرش دادند.
برادر غلامحسین نیز به نام غلامعباس حسینی از روحانیان مجاهد و زندانی دو نظام شاه وشیخ بود . غلامعباس حسینی نیز توسط جلادان رژیم ضد بشری خمینی در آذرماه سال 1360 در شهرگرگان تیرباران شد.

یاد این مجاهدان پرشور و استوار گرامی و راهشان پر رهرو باد

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ مهر ۴, پنجشنبه

مجاهد شهید فاطمه پازاج


مشخصات مجاهد شهید فاطمه (سودابه) پازاج
محل تولد: تهران
تحصیلات: دانشجو
سن: 18
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: 1360

مجاهد شهید فاطمه پازاج از شهدای حماسه بزرگ 5مهر سال 1360 می باشد.

مریم رجوی: ما راه خود را از میان‌ جوخه‌های اعدام، قتل‌عام، موشک‌باران، بمب‌گذاریها و آن لیست‌گذاریها باز کردیم که شما در کنار‌زدنشان همراه ما بودید.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ مهر ۳, چهارشنبه

مجاهد شهید محمدرضا ابوالحسنی


مشخصات مجاهد شهید محمدرضا ابوالحسنی
محل تولد: تهران
تحصیلات: متوسطه 
سن: 17
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: 1360

محمدرضا ابوالحسنی نوجوان 17 ساله که در زندان اعدام شد. 

مریم رجوی: بارها مانند ققنوس، آن پرنده افسانه‌یی سوختیم اما از خاکستر خود برخاستیم و از میان خصومت‌های بیمارگونه و کارزارهای شیطان‌سازی و تروریسم افسارگسیخته، سربلند کردیم. آخوندهای حاکم بر‌ ایران می‌خواهند بگویند آلترناتیو معتبری در کار نیست و سازمان مجاهدین پایگاه اجتماعی ندارد. اما تاریخ، با پایداری ما و مردم ما، آخوندها را به سخره می‌گیرد.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ مهر ۲, سه‌شنبه

مجاهد شهید عباس صالحی میاب


مشخصات مجاهد شهید عباس صالحی میاب
محل تولد: تهران
شغل: مکانيک
سن: 21
تحصیلات: -
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: 1368

مریم رجوی: مبارزه ۱۲۰ساله مردم ما، حلقات مفقوده برای پیروزی محتوم را یک به یک با پرداخت بهای سنگین پیدا کرده است.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

مجاهد شهید جواد تقوی قهی


مشخصات مجاهد شهید جواد تقوی قهی
محل تولد: تهران
تحصیلات: ديپلم
سن: 33
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: 1368
محل زندان: اوین

مریم رجوی: ما راه خود را از میان‌ جوخه‌های اعدام، قتل‌عام، موشک‌باران، بمب‌گذاریها و آن لیست‌گذاریها باز کردیم که شما در کنار‌زدنشان همراه ما بودید.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ شهریور ۳۰, شنبه

مجاهد شهید ابوالفضل لواف


مشخصات مجاهد شهید ابوالفضل لواف
محل تولد: كرج
سن: 25
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: 1364

متاسفانه از اين شهيد  قهرمان عکس، خاطرات و زندگینامه نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را مي‌شناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند.

مریم رجوی:‌ به‌مجامع بین‌المللی و دولت‌های غرب می‌گوییم: ایستادگی در مقابل نقض حقوق‌بشر در ایران مسئولیت دولتهای غرب هم هست. زیرا فقط مربوط به‌ایران نیست، بلکه بنیادگرایی و تروریسمی که از آن برمی‌خیزد، به مردم بی‌دفاع در نیس یا پاریس یا بروکسل هم لطمه می‌زند. روابط خود با این رژیم را به‌توقف اعدامها منوط کنید. خامنه‌ای و همدستان او را به‌خاطر ارتکاب جنایت علیه بشریت به‌ویژه در سال ۶۷ تحت محاکمه بین‌المللی قرار دهید و به‌ مقاومت مردم ایران برای تغییر رژیم احترام بگذارید.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ شهریور ۲۸, پنجشنبه

مجاهد شهید ابوالفضل برزگر فتحی


مشخصات مجاهد شهید ابوالفضل برزگر فتحی
محل تولد: تهران
سن: 25
تحصیلات: متوسطه
محل شهادت: کرمانشاه
تاریخ شهادت: 1367

«... باز می آئیم،‌با شما
با هر چه نفس در پوست و در 
استخوانهامان باقی است
و هر چه خون در رگان عهدمان جاری
است
حتی اگر اندام
بی انتظار ما
شکار گرگهای شبگرد شده باشند
با قلبهای سرخ لختمان
نام تو را
نام شما را که همزاد آزادی است
می خوانیم»...

ابوالفضل بزرگر فتحی میلیشیایی از نسل انقلاب بود که 6سال را در سیاهچالهای رژیم خمینی گذراند. او در سال 58 با سازمان آشنا شد و در انجمن دانش آموزان به فعالیت پرداخت. دو سال مبارزه سخت سیاسی و مقابله با مزدوران و فالانژهای چماق به دست خمینی و دفاع از آرمانها و ارزشهای مجاهدین در مقابل ارتجاع، از او میلیشیای مقاومتی ساخت که توانست خود را برای روزهای سخت تر مقاومت مسلحانه آماده کند.
او در سلسله تظاهرات موضعی هفته های قبل از 30خرداد فعالانه شرکت داشت. در 23خرداد 60 دستگیر شد و تا خرداد سال 66 در شکنجه گاههای خمینی به سر برد.
یک ماه پس از رهایی از زندان به منطقه مرزی رفت و خود را به سازمان رساند. 
پس از آن به عنوان یک رزمنده شجاع ارتش آزادی در عملیات اسپیدره، پیرانشهر، آفتاب و چلچراغ شرکت کرد و با جسارت و جنگاوری یک مجاهد خلق به مقابله با مزدوران رژیم پرداخت. سرانجام در عملیات کبیر فروغ جاویدان پس از رزمی حماسی، خاک میهنش را به خون خود رنگین کرد و به کهکشان شهیدان پیوست.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ شهریور ۲۴, یکشنبه

مجاهد شهید غلامرضا زکی


مشخصات مجاهد شهید غلامرضا زکی
محل تولد: كرج
شغل: تکنیسین هواپیما 
تحصيل: دیپلم
سن: ۳۱
محل شهادت: کرمانشاه
زمان شهادت: ۱۳۶۷

غلامرضا زکی، تکنیسین هواپیمای بوئینگ ۷۰۷ از سال ۵۸ از زمرهٌ هواداران مجاهدین بود، اما ارتباط تشکیلاتی نداشت. در سال ۶۴ برای انجام مأموریتی به پاکستان رفت و در آن‌جا با تشکیلات سازمان ارتباط برقرار کرد. در همان‌جا به سازمان پیوست و از بازگشت به ایران خودداری کرد. سپس به سوئد رفت و در تشکیلات سوئد به فعالیت خود در زمینه جمع‌آوری کمکهای مالی و نیز بسیج و جذب نیروهای اجتماعی ادامه داد. در سال ۶۶ به منطقه اعزام شد و در گردانهای رزمی سازماندهی گردید. 
«…‌‌من که مدت زمانی را در ارتش شاه و خمینی بودم، حدود  ۱۲ سال از عمر خودم بی‌آن‌که بدانم برای کی و چی خدمت می‌کنم پوچ و بیهوده گذشت. تا این‌که برادر مجاهدم فرمانده کل ارتش آزادیبخش با پیام خود به ارتشیان خواست که هر‌چه زودتر جبهه‌های جنگ خمینی را خالی کنید و به این طرف بیایید، در یک مأموریت به خارج از کشور پیوستگی خود را به سازمان مجاهدین اعلام کردم و در طی روندی که با انجمن دانشجویان مسلمان خارج از کشور بودم، بیشتر با هدفهای سازمان آشنا شدم. اینک که ارتش آزادیبخش تشکیل گردیده من در سلامت کامل و آگاهی بسیار از هدفهای ارتش رهایی از سازمان مجاهدین خلق ایران که بنیانگذار ارتش رهایی بودند درخواست می‌نمایم که از این تاریخ به ارتش رهایی بپیوندم و تا آخرین نفس در این راه با پیام‌آوران صلح و رهایی باشم». تقاضانامه ‌ـ‌ 1بهمن66 
مجاهد شهید غلامرضا زکی سرانجام با کاروان فروغ جاویدان پیوند خورد و راهی میدان شد. 
دلاورانه جنگید و قهرمانانه به‌شهادت رسید و به کهکشان جاودانه ‌فروغهای آزادی پیوست.

با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد

۱۳۹۸ شهریور ۱۲, سه‌شنبه

مجاهد شهید غلامرضا رحمانی


مشخصات مجاهد شهید غلامرضا رحمانی
محل تولد: کرج
شغل: کارگر
سن: 25
تحصیلات: متوسطه
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: 1360

🔶یک ره ز ره ظلمت، منزل به بر ما کن
🔶در سوز دل ما بین، کاین خلق شده بریان

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ شهریور ۱۰, یکشنبه

مجاهد شهید اردشیر شریفیان - سبکبال و راحت


مشخصات مجاهد شهید اردشیر شریفیان
محل تولد: تهران
شهيدان سرافراز اشرف
سن: 57
تحصیلات: دانشجوی سال چهارم داروسازی دانشگاه رم
محل شهادت: اشرف
تاریخ شهادت: 1392

با سرخی صد لالهٴ گلگون بنوشته‌ست
این دفتر پر قصه ز بس سرو و سپیدار
بوی شرفی گر که ازین خاک می‌آید
باشد ز گل زخم بسی شیر فداکار
تا تو نفسی با شرف از سینه برآری

مجاهد شهید اردشیر شریفیان تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران گذراند بعد از دیپلم وارد نیروی دریایی شد و برای طی یک دورهٴ تخصصی به ایتالیا و دانشکده نیروی دریایی ایتالیا اعزام گرد‌ید. اما مشاهده ستم و نابرابریهای اجتماعی، موجب شد تا از ارتش دیکتاتوری سلطنتی جدا شود و به ایران برگردد. به فاصله کوتاهی دوباره به ایتالیا بازگشت اما این بار برای تحصیل در رشته داروسازی. در ایتالیا با سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شد و به‌تدریج به آرمان مجاهدین که آزادی و رهایی مردم ایران است دل باخت و در مسیر مجاهدت سر از پا نشناخت.
صفا و خلوص اردشیر، در نقد صادقانهٴ خود، راهش را در بن‌بست شکنی و غلبه بر مشکلات می‌گشود. و او به قول خودش «سبکبال و راحت» به مرتبت یک مجاهد خلق رسید.
«از آن زمان که توانستم سازمان مجاهدین خلق ایران و آرمانهای توحیدی و ضداستثماری آن را بشناسم و در راه آن قدم بردارم همواره به این پدیده ‌اندیشیده‌ام که قبل از رسیدن به این چشمه حیات چه عمر تلف شده و بیهوده‌ای داشته‌ام. ولی اکنون به‌ویژه بعد از انقلاب ایدئولوژیک که توانستم درک عمیقی از ایدئولوژی ناب توحید پیدا کنم… ، اکنون ارزش لحظه به لحظه‌ این زندگی و مبارزه در راه خلق و آزادی و اسلام را کاملاً می‌فهمم و همین‌طور چقدر راحت و سبکبال آماده‌ام که‌ دار و ندار یعنی زندگی و حیات خودم را در این راه بدهم».
هر چه شرایط مبارزه بغرنج تر می‌شد، اردشیر استوارتر از پیش به سوی مدارهای بالاتری از مسئولیت‌پذیری خیز بر می‌داشت.
او در نقشه مسیر خود در مرداد ۹۱ نوشت:
«خونهایی در امتداد همان خونهای عاشورا در پایداری 6و7مرداد و 19فروردین بر زمین ریخته شد و پرچم هیهات را هم‌چنان سرخ بر قلهٴ شرف و افتخار مجاهدین و اشرف الگوی مقاومت، برافراشته نگاه داشته است که به اذعان همه، الگوی انقلابهای نوین آزادیبخش و پایداری خلقها شده است و دور نیست که در منطقه و ایران خمینی زده به ثمر بنشیند…».
دشمنان هنوز مجاهد خلق انتخاب کرده و پا در زمین کوبیده در مقابل دشمن خدا و خلق را نشناخته‌اند، چون هنوز رهبری مجاهدین و انقلاب ایدئولوژیک و توحید و آزادی را فهم نکرده‌اند…».
اردشیر قهرمان، حرف آخر را در شب قدر رمضان ۱۳۹۲ می‌زند. او در راز و نیازی عاشقانه و با درکی عمیق از مرحله مبارزه، با خدا و مولایش علی این‌گونه نجوا می‌کند:
«... در این قدر شهادت حضرت علی خصم آشتی‌ناپذیر مرتجعان و خمینی صفتان این احساس نیاز را دارم که با مروری به اعتقادات و ایمان و آرمان و راهی که با شور بالا و پایبندی تا کنون طی کرده‌ام در این شبها قدر خود را رقم بزنم و تعهد بدهم و پاها را در زمین بکوبم... تا بتوانم لایق و شایسته و شکر گزار شرکت در این جنگ تاریخی با ضدبشری‌ترین دیکتاتوری (باشم) که با قتل و چپاول خلق قهرمان ایران و دست‌اندازی به سایر نقاط سعی دارد جرثومه پلید خودش را با به‌کار گرفتن تمام داراییهای مردم و با وطن‌فروشی و بند و بست با مماشات‌گران بزرگ و کوچک... چند صباحی سرپا نگهدارد».
کمتر از یک ماه بعد از این نوشته، مجاهد شهید قهرمان اردشیر شریفیان در صبحگاه ۱۰شهریور ۱۳۹۲ در اشرف، با ۵۱تن دیگر از مسئولان و کادرهای برجستهٴ سازمان مجاهدین خلق ایران، تابلو حماسی و ماندگاری از درس درخشان را با خون خود آفریدند، حماسه‌یی که مشعلی فرا راه هر انقلابی صدیق خواهد بود که تنها با اتکا به خود و خلقش راه ناهموار مبارزه در راه آزادی خلق را هموار می‌کند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

مجاهد شهید کورش سعیدی - رزم آوری پاکباز، خلاق و مبتکر


مشخصات مجاهد شهید کورش سعیدی
محل تولد: تهران
شهيدان سرافراز اشرف
سن: 54
تحصیلات: مهندس برق و کامپيوتر
محل شهادت: اشرف
تاریخ شهادت: 1392

 «نیکوان رفتند و سنتها بماند
وز لئیمان ظلم و لعنتها بماند
اندر آیید ای همه پروانه وار
اندرین بهره که دارد صد بهار
جان فشان ای آفتاب معنوی
مر جهان کهنه را بنما نوی
بوی لطف او بیابانها گرفت
ذره‌های ریگ هم جانها گرفت
ما بها و خونبها را یافتیم
جانب جان باختن بشتافتیم».

کورش این اشعار را در وصیت نامه‌اش نوشته بود. انتخاب این اشعار بیانگر روحیه و جهان‌بینی ژرف اوست. کورش با این جهان‌بینی، انتخاب کرده بود که تن به ذلت ندهد و برای آرمانهای والای انسانی جانفشانی کند و بهای این جانفشانی را با خونش بپردازد.
خودش در مورد زندگیش نوشته بود:
 «در سال 1338 در یک خانواده مرفه به دنیا آمدم… مادرم کرد و پدرم ترک بودند… آشنایی من با فعالیتهای سیاسی از سن 16سالگی شروع شد».
«… بعد از آمدن به خارج از کشور در سال 1978… با مطالعهٴ نشریه مجاهد و کتابهای سازمان… به فعالیت سیاسی مشغول شدم. در این راه برای فعالیت بیشتر در اواخر سال سوم شهر اورگان را ترک کردم و به لس‌آنجلس که مرکز انجمن آمریکا در آن زمان بود، آمدم و مسئولیتهای بیشتری گرفتم، بعد از چند ماه، قبل از پایان دوران تحصیلی در رشته مهندس برق و گرفتن مدرک تحصیلات خود را قطع کردم و به‌صورت تمام وقت… فعالیت خود را شروع کردم».
کورش در آمریکا از تمامی امکانات برای یک زندگی راحت برخوردار بود. علاوه بر آن راه را برای رسیدن به مدارج تحصیلی عالی و منصبهای عالی باز می‌دید. ولی او به‌دنبال گمشده‌ای بود. نام این گمشده آزادی بود. آزادی مردم ایران. کورش می‌دانست که برای آن باید بها پرداخت. او در وصیتنامه‌اش نوشت:
«با اندوخته تمامی علم و درس خود در راه رسیدن به آزادی و رهایی از تمامی رنجهای بشری، ایدئولوژی توحیدی مجاهدین را انتخاب نمودم».
پس از این انتخاب او در کسوت ارتش آزادیبخش به سرعت آموزشهای نظامی را فرا گرفت و به یکی از برجسته‌ترین فرماندهان گردان توپخانه تبدیل شد یکی از همرزمان او در این باره نوشته است:
«در قسمت دیدبانی توپخانه آموزش می‌دیدم. بعد از گذراندن آموزشهای اولیه به ما گفتند که کورش و مجاهد شهید بیژن آقازاده که او نیز در آمریکا تحصیل کرده بود، روی یک کامپیوتر دستی طرح محاسبات را پیاده کرده‌اند و به جای این‌که روی نقشه هدف کار کنید می‌توانید با به‌کارگیری کامپیوتر دستی خیلی سریعتر اطلاعات هدف را به دست بیاورید و سرعت آتش توپخانه را چند برابر بالاتر ببرید».
رزم مجاهد قهرمان کورش سعیدی در طول ده سال پایداری در اشرف و در زیر شدیدترین محاصره‌ها و فشارها و حمله و هجومهای بی‌رحمانه، اوج دیگری گرفت. یکی دیگر از مجاهدان در مورد کارهای علمی و تخصصی کورش در دانشگاه ایران قرار داشته نوشته است:
«بعد از حمله مزدوران به اشرف در 19فروردین 1390 در زمینه آب و برق هم به دستور مالکی برق اشرف را قطع می‌کردند یا این‌که در شبانه روز بسیار کمتر از نیاز ساکنان سهیمه برق می‌دادند، کورش طرح صرفه‌جویی در مصرف برق را برنامه‌نویسی کرد و در طول 24ساعت برنامه صرفه‌جویی توسط کامپیوتر به دستگاه انتقال نیروی هر مقر اعمال می‌شد و با این شیوه کار فشار ناشی از کمبود برق بر روی مجاهدین اشرف را به حداقل رسانده بود. این طرح یکی از پیشرفته‌ترین روش‌های علمی بود».
یکی دیگر از همکاران کورش نیز در مورد او نوشته است: «کورش سعیدی مسئول دانشکده برق و الکترونیک دانشگاه ایران در اشرف بود. در دوره انرژی خورشیدی که در دانشگاه ایران اشرف برگزار شد او مسئول این دوره بود. و مسئولیت تولید پروژه‌های خورشیدی شامل: فر خورشیدی… آبگرمکن خورشیدی، آب مقطرگیری خورشیدی، تحقیقات در مورد مولدهای خورشیدی و صفحات خورشیدی و... از مباحث این دوره بود».
کورش در 10سال پایداری مجاهدین در اشرف، با ابتکارات خود هم با محاصره جنگید. در مرحله بعد او جزو گروهی بود که برای نگاهداری اموال مجاهدین در اشرف ماند. . کورش در آخرین سال حیات پر افتخارش این‌چنین نوشت:
 «یا علی در سال گذشته دشمن هر چه از دستش برمی‌آمد، از موشک‌باران و انواع توطئه‌ها، کمر به درهم‌شکستن عزم وارادهٴ مجاهدین در برابر ذلت و خواری بست، ولی تو خود دیدی که چگونه مجاهدین با زدوزدن هرچه آثار کرسی‌طلبی و انگیزه‌های دنیوی در وادی پرداخت با انقلاب خواهر مریم وارد شدند و هر گونه آثار ضعف و سستی را زدودند».
کورش قهرمان در سحرگاه دهم شهریور به دست آدمکشان عراقی ولایت‌فقیه به‌شهادت رسید و به عهد خونینش با خدا و مردم ایران وفا کرد. سلام بر او روزی که‌زاده شد، روزی که از همه چیز خود برای آزادی مردم ایران گذشت و به مجاهدت برخاست، روزی که در این مسیر شکوهمند به خاک افتاد. بی‌شک، عزم او مشعل راه فرزندان ایران در یکانهای ارتش آزادی خواهد شد و آزادی را برای مردم ایران به ارمغان خواهد آورد.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

با یاد مجاهد شهید شاهرخ اوحدی - فداکار و شیفته رهایی میهن


مشخصات مجاهد شهید شاهرخ اوحدی
محل تولد: تهران
شهيدان سرافراز اشرف
سن: 50
محل شهادت: اشرف
تاریخ شهادت: 1392
سابقه مبارزه: 26سال

گر جان بدهیم جملگی در این راه وز پیکر ما به‌جا نماند جز آه
زان آه خروش فتح ما را شنوید! لا حول ولا قوه الا بالله

مجاهد قهرمان شاهرخ اوحدی، یکی از جوانان نسل انقلاب بود که از همان شروع قیامهای مردمی به آن پیوست اما بعد که خیانت خمینی به اعتماد مردم را دید، برای دفاع از آزادی، در صفوف هواداران مجاهدین به افشاگری در مورد انحصارطلبی و چماقداریهای خمینی پرداخت.
در سالهای پس از 30خرداد مدتی ارتباطش قطع شد. او برای ادامه فعالیتهایش به آلمان رفت و در سال 66 به‌طور حرفه‌ای به انجمن هوادار مجاهدین پیوست و در دوم مرداد 1367 برای نبرد به ارتش آزادیبخش ملی ایران اعزام شد. و از آن پس به‌عنوان یک مجاهد مسئول در ارتش آزادی فعالیت داشت.
ایستادن در قلب نبرد در بحرانها و توفانهایی هم‌چون بمبارانهای سال 70 و 82، و پس از آن پایداری در اشرف، به صخره‌های استواری چون شاهرخ میسر بود. گوهرهای بی‌بدیلی، گذشته از کوره‌های رزم و آزمایشهای گوناگون. و گذشته از همه چیز خویش. چیزی که با توسل به انقلاب درونی مجاهدین برای هر مجاهدی از جمله برای شاهرخ میسر می‌شد.
بعد از گذر از مراحل مختلف پایداری ده‌ساله، شاهرخ یکی از مجاهدانی بود که برای حفاظت از اموال مجاهدین در اشرف ماند. شایستگی او برای این مسئولیت که توان و ظرفیتی بسیار می‌طلبید، در واژه‌های خودش دیده می‌شود وقتی در 28آبان 91 نوشت:
«من، مجاهد خلق اشرفی، شاهرخ اوحدی، شهادت می‌دهم و متعهد می‌شود که تا آخرین قطرهٴ خون و تا آخرین نفس در حفظ اشرف، ذره‌یی کوتاهی نکنم و با ایمان به انقلاب خواهر مریم، و با ایمان صد روی صد به بند «س» و سرنگونی رژیم آخوندی، روزانه خودم را تراز کنم و عنصر جنگندهٴ تمام‌عیار شایستهٴ مجاهد اشرفی باشم و مجاهد بمانم و مجاهد بمیرم».
شاهرخ در آخرین تعهد خود در 8مرداد 92 یک بار دیگر بر عزم و عهد خودش برای فدا و جانبازی تأکید کرد:
 «چقدر جای خوشوقتی و افتخار است در شب قدر 21 رمضان در بارگاه آقا علی (ع) قرار گرفتن و ایشان را حاضر و ناظر گرفتن، … مجاهد اشرفی هیچ باکی از هیچ صحنه‌یی در هر شرایطی و به‌هر صورتی و در هر زمانی ندارد چون پشتش به خواهر مریم و انقلاب است یعنی به ‌کوه وصل است».
شاهرخ، با زندگی انقلابیش و با مرگ سرخش در قتل‌عام اشرف در 10شهریور، اثبات کرد که جوانان مجاهد ایران زمین، به ارتجاع و دجالیت و دیکتاتوری تن نمی‌دهند، از همه چیز خود می‌گذرند و با دست بسته نیز در قلب حادثه ها می‌ایستند، تا بنیاد ستم و دجالیت را از بن برکنند. و این پیام اینک به مردم ایران رسیده است. سلام بر عزم مجاهدت، و روح پرفتوح مجاهد قهرمان شاهرخ اوحدی.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

خونی که چراغ امید یک خلق شد، نگاهی به‌ زندگی انقلابی مجاهد شهید قهرمان مجید فردی شیویاری


مشخصات مجاهد شهید مجید فردی شیویاری
محل تولد: تهران
شهيدان سرافراز اشرف
سن: 48
محل شهادت: اشرف
تاریخ شهادت: 1392
محل زندان: اوين

اشرفی، یعنی در تاریکی محض چراغ امید بودن
از دست‌نوشته‌های مجید شیویاری

در سال57 و در جریان قیامهای ضدسلطنتی، مردم خیابان پیروزی و میدان ژالهٴ تهران دانش‌آموز ریز اندام اما پرشوری را می‌دیدند که یکپارچه تلاش و خروش، با دوستانش به خیابان می‌آیند و آتش تظاهرات و قیام را با شعارهای خود روشن می‌کنند. در خانه‌ها را می‌زنند و به‌هم‌محلهٴی‌هایشان می‌گویند بیایید تظاهرات! بیایید به‌خاطر زندانیان سیاسی، بیایید برای آزادی. مجید در آن روزها، 13سال بیشتر نداشت و با تلاش و خون او و همرزمانش بود که سرانجام نظام سلطنتی واژگون شد. او که در جریان فعالیتهایش در سال57 و درگیریها و شهادتهایی که به چشم دیده بود، ارزش آزادی و قیمتی را که برای آن باید پرداخت، به‌خوبی درک کرده بود، به‌زودی و در همان اولین ماههای پس از پیروزی انقلاب دریافت که خمینی و اراذلی که با موج انقلاب روی کار آمده‌اند، دزدانی بیش نیستند. اما او ناامید نشد و از تلاش برای تحقق آرمانهای انقلاب و در صدر آنها، آزادی دست برنداشت و در همین رابطه بود که با سازمان مجاهدین آشنا شد. مجید در خرداد58 در بخش دانش آموزی سازمان فعالیتش را آغاز کرد.
مجید که به‌دلیل فعالیتهای مختلف تبلیغی، به هواداری از سازمان شناخته شده بود در 23خرداد 60 دستگیر شد و در حالی که 16سال بیشتر نداشت، به‌شدت شکنجه شد و به 3سال زندان محکوم گردید.
به گواهی هم بندانش مجید از مقاوم‌ترین زندانیان زندان بود. دژخیمان در زیر شکنجه دست راست وی را از کتف شکستند و به‌دلیل ایستادگی او بر مواضعش، او را بعد از اتمام 3سال محکومیتش هم آزاد نکردند و مجید، یک‌سال اضافه بر مدت محکومیتش در زندان ماند و در خرداد 64 آزاد شد.
عشق و عطش مجید شیویاری برای وصل مجدد به سازمان باعث شد که به‌محض خروجش از زندان به فکر برقراری ارتباط با سازمان باشد. از همین رو بی‌اعتنا به همه تهدیدها و فشارهای اطلاعات آخوندی بعد از 4ماه، در مهر64 از طریق کردستان خود را به سازمان رساند.
مجید با این‌که از انحراف ستون فقرات و شکستگی کتف و ناراحتی ریه رنج می‌برد و درد بسیاری را تحمل می‌کرد ولی همرزمانش هیچ‌گاه اثری از این نقص‌عضو و مشکلات جسمی در کارها و مسئولیتهایی که او برعهده می‌گرفت حس نمی‌کردند. مسئولیت پذیری و دقت و جدیت وی در انجام کارها چشمها را خیره می‌کرد. با تشکیل ارتش آزادیبخش ملی، مجید که احساس می‌کرد پاسخ همه آمال و آرزوهایش برای رهایی خلق در زنجیرش را یافته، سر از پا نشناخته به‌رغم همه مشکلات جسمی در بسیاری از عملیاتی یکانهای رزمی با تمام توش و توان، شرکت داشت.
اما شخصیت انقلابی مجاهد قهرمان مجید شیویاری در پرتو انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین به کمال رسید. نوشته‌های او از عمق درک و ایمان این مجاهد پاکباز و انقلابی وارسته حکایت می‌کند. در یکی از آخرین نوشته‌های مجید که به‌عنوان نقشه ‌مسیرش در 28مرداد 92 نوشته از جمله چنین می‌خوانیم:
« انقلاب خواهر مریم هر روز عمیقتر، زیباتر و آرمانی‌تر می‌شود، امروز و در این مرحله، بالاترین ارزشهای آن، همان ارزشهایی است که مولا علی برترین الگو و شاخص آن بوده و می‌باشد یعنی خاکی و خاکسار بودن، بدهکاری مطلق و خود را کمترین خدمتکار مردم و سایر مجاهدین دانستن… ما نسل خجسته مسعود و زادگان مریم پاک رهایی عهد بسته‌ایم که با تمسک به انقلاب خواهر مریم و با زدودن تمام ذرات باقیمانده از هرنوع ایدئولوژی استثماری و منفعت طلبانه فردی و زدودن ناخالصیها در صفوفمان و بنیان ریختن تشکیلاتی نوین درسی زرین از حماسه پایداری به جای بگذاریم».
مجید در نوشته دیگری که از نگاه ژرف وی نسبت به جایگاه و قدر اشرف در انقلاب ایران حکایت می‌کند، می‌نویسد: ”اشرفی یعنی درتاریکی محض چراغ امید بودن، اشرفی بودن یعنی شکافتن بن‌بستهای غیرممکن، اشرفی بودن یعنی فدای بی‌حد و مرز، اشرفی بودن یعنی عشق به همرزم و نثار یک طرفه و بی‌چشمداشت، اشرفی بودن یعنی شاد و سبکبار زیستن در روزگاری که خنده را روی لبها شکار می‌کنند. اشرفی بودن یعنی سلام گفتن بر ابتلائات، اشرفی بودن یعنی جنگ صد برابر و تعهدپذیری هزار برابر در هرکجا که باشیم“.
مجید هم‌چون همهٴ مجاهدین، آنچه را که می‌گفت و به آن اعتقاد داشت، در صحنهٴ تلاش بی‌وقفهٴ خود در کار و رزم روزانه و سرانجام در نبرد آخرین خود، در روز 10شهریور، با رزم پرشکوه شرف و ایستادگی در اشرف اثبات کرد و خونش چراغ امید یک خلق شد.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید