۱۳۹۶ اردیبهشت ۱۰, یکشنبه

مشخصات مجاهد شهید ناصر آقا حسینی



مشخصات  مجاهد شهید ناصر آقا حسینی
محل تولد: تهران
 تحصيل: دانشجو
سن: 23
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: 1362
مریم رجوی: چنان‌که مسعود در همان سالهای دهه۶۰ گفته است:‌ «بشریت در شورانگیزترین اسطوره‌ها و حماسه‌هایش راز خود را آشکار می‌کند. راز وجود آگاه و آزاد انسانی را. …
حماسه‌های بزرگ و حقیقی ـ که واقعیترین اثرات سرنوشت ساز را برجای میگذارند ـ در همین کشاکش خلق میشوند و البته با فدیه‌ها و محنتهای عظیم همراهند». پایداری مجاهدان و مبارزان قتل‌عام شده در زمره‌ همین حماسه‌هاست.
#قتلعام67 #جنبش_دادخواهی #ایران #اعدام #زندانی_سیاسی #حقوق_بشر #مریم_رجوی #تهران #تبریز #خوزستان  #شیراز #اهواز  #tehran #مقاومت #مجاهدین #ایران
با ما درکانال پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadi

مشخصات مجاهد شهید ناصر ابراهیمی



مشخصات مجاهد شهید ناصر ابراهیمی
محل تولد: تهران
 تحصيل: دانش آموز
سن: 20
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: 1367

عکسی از مزار مجاهد شهید ناصر ابراهیمی  به تازگی به دست ما رسیده است در صورتیکه شما از این قهرمان عکسی ویا خاطره ایی دارید دریغ نکنید مانیازمند هستیم وبرای ثبت در #سینه #تاریخ می خواهیم باشد که دینی کوچک را به این #قهرمانان ادا کنیم. #ایمیل ارتباطی ما  : 

  sohaila.derakhshan@gmail.com
مریم رجوی:‌ آن‌ها در اوج افتخار، به‌دفاع از نام و آرمان رهایی‌بخش خود برخاستند و منش و راه ‌و رسم این جنبش را با تسلیم‌ناپذیری سرشتند. آن‌ قهرمانان، به‌‌‌ویژه دختران مجاهد، مسئولان قتل عام را، مطابق اعتراف خودشان، به‌عجز و التماس کشاندند.

#قتلعام67 #جنبش_دادخواهی #ایران #اعدام #زندانی_سیاسی #حقوق_بشر #مریم_رجوی #تهران #تبریز #خوزستان  #شیراز #اهواز  #tehran #مقاومت #مجاهدین #ایران
با ما درکانال پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadi

مجاهد شهید جمشید امین پور


مشخصات شهید جمشید امین پور
محل تولد: كرج
تحصيل: دانشجو
سن: 28
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: 1367

مریم رجوی: خمینی می‌خواست برای بقای نظام خود نسل مجاهدین را نابود کند اما از رژیم او جز موجود لعنت‌شده‌یی باقی نمانده که سراپا در فساد و خونریزی غرق شده و نکبت تاریخ ایران است. حال آن‌که نسل مجاهدین و آرمان و اندیشه آن‌ها اعتلا یافت و شهیدان قتل عام۶۷، وجدان تباهی‌ناپذیر مردم ایران شدند. 

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadi

۱۳۹۶ اردیبهشت ۸, جمعه

قسمتی از زندگی نامه مجاهد شهید احمد پوزتقی آیت کندی



 مشخصات  مجاهد شهید احمد پورتقی آیت کندی
محل تولد: تهران
شغل : كارگر
 تحصيل:دیپلم
سن: 27
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: 1360
زندگي نامه محمود پورتقي
هر انسان، سلامي و شروعي دارد با اين جهان و پاياني كه جاوداني، نامندش...
او در «هويتي بي همتا» نقشي و لبخندي بر آفرينش مي گذارد و اثري كه گاه، با رنگ خون، امضايش بر دفتر سرخ تاريخ، به يادگار مي ماند...
امروز نيز، به مطالعه سطور درس آموز يكي از همين نشانه ها، مي نشينيم. به «محمودپورتقي»...
محمود، در سال 1336، در خانواده اي متوسط در جنوب تهران به دنيا آمد. پدرش را در كودكي از دست داد و با سختي و تلاش بسيار، موفق شد كه تحصيلات خود را تا ديپلم ادامه دهد.او به اين ويژگي شناخته مي شد كه يار و غمخوار نيازمندان و مستمندان است.روزي نبود كه با خرجي در جيب، به خانه بازگردد. همه دارايي اش، در مسير، وقف مردم فقيري مي شد كه به نگاه مهربان او، چشم اميد دوخته بودند. یكي از خاطراتي كه به نيكي از او دريادها مانده، مربوط به روزي است كه خانة يكي از همسايگانشان، آتش مي‌گيرد. او به محض شنيدن خبر، وارد عمل مي شود و با خريد شلنگ، اقدام به خاموش كردن آتش مي كند. محمود، در لحظه هاي سخت، بسيار پرتلاش و در برابر تقدير از تلاشهايش، متواضع و فروتن بود. او، مهرباني را با صفاي ضمير، در هم مي آميخت و از خود، چهره اي به جا ماندني در قلب و ضمير هر مخاطبي، به جاي مي گذاشت. او پيش از انقلاب بهمن 57، براي گذران زندگي، وارد كارخانه برق در ميدان ژاله قديم شد. در آنجا به او پيشنهاد شد كه بعنوان تكنيسين برق، خدمت كند اما كارگري در كنار ساير كارگران را انتخاب كرد و با آنها ماند. چندي نگذشت كه نزديك به 2500 كارگر آن كارخانه، او را بعنوان نماينده خود، انتخاب كردند. آنها، به او به عنوان چهره مدافع و شجاع شان مي نگريستند كه مي تواند حقوق شان را بازستاند. محمود نيز متقابلا از تلاشي فروگذار نمي كرد و هيچگاه سكوت را بر ايستادگي، مرجح نمي شمرد. او بارها تهديد به اخراج شد اما حاضر به تسليم، نگرديد. در نهايت، مسوولين امر در سال 1360 او را تهديد كردند كه به قم تبعيد خواهد شد. اقدامي كه براي اين مبارز خستگي ناپذير، پذيرفتني نبود. كمي بعد، محمود پورتقي به مجاهدين و هواداري از آنها پيوست. او اين سازمان را براي مبارزه عليه ديكتاتوري، بهترين جواب، يافته بود. آن زمان، فعاليت سازمان هاي انقلابي، شكل علني نداشت. از اين رو، او در خانه، نشست ها و هماهنگي هاي فعاليت ها را انجام مي داد. روزي ماموران سپاه، به منزل او يورش بردند اما محمود به دليل هشياري اش، موفق به فرار شد. او چندي بعد، در جريان يكي از ترددهاي ديگرش به يكي از اماكن استقراري، شناسايي و از سوي پاسداران، دستگير گرديد.
آن زمان، دختري هفت ماهه داشت. ماموران او را بلافاصله زير شكنجه بردند و از هيچ فشار و جنايتي در حق او، فروگذار نكردند. به نحوي كه بعد از شش ماه شكنجه مستمر، با صندلي چرخدار به طناب دار سپرده شد.ماموران پيكر محمود پورتقي را نيز به خانواده اش تحويل ندادند. او را در بقچه اي پيچيده و به دور از اطلاع خانواده، دفن اش كردند.
او گرچه در فشار و شكنجه و زندان، آخرين روزهاي عمر را گذراند اما چه بسا كه غني تر از هر ثروتمند و داراتر از هر دانايي، اين جهان را به نسل هاي بعدي، سپرد...
يادش، گرامي. 
#قتلعام67 #جنبش_دادخواهی #ایران #اعدام #زندانی_سیاسی #حقوق_بشر #مریم_رجوی #تهران #تبریز #خوزستان  #شیراز #اهواز  #tehran #مقاومت #مجاهدین #ایران
با ما درکانال پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadi

مشخصات مجاهد شهید نادر خضرصفائی منش



 مشخصات مجاهد  شهید نادر خضرصفائی منش
محل تولد: دماوند
سن: 24
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: 1367

در صورتیکه از این مجاهد قهرمان عکسی درا ختیار داشتید دریغ نکنید برای ثبت در سینه تاریخ است .آدرس ایمیل ارتباطی ما :  sohaila.derakhshan@gmail.com
#قتلعام67 #جنبش_دادخواهی #ایران #اعدام #زندانی_سیاسی #حقوق_بشر #مریم_رجوی #تهران #تبریز #خوزستان  #شیراز #اهواز  #tehran #مقاومت #مجاهدین #ایران
مریم رجوی: چنان‌که مسعود در همان سالهای دهه۶۰ گفته است:‌ «بشریت در شورانگیزترین اسطوره‌ها و حماسه‌هایش راز خود را آشکار می‌کند. راز وجود آگاه و آزاد انسانی را. …
حماسه‌های بزرگ و حقیقی ـ که واقعیترین اثرات سرنوشت ساز را برجای میگذارند ـ در همین کشاکش خلق میشوند و البته با فدیه‌ها و محنتهای عظیم همراهند». پایداری مجاهدان و مبارزان قتل‌عام شده در زمره‌ همین حماسه‌هاست.
با ما درکانال پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadi

مشخصات شهید میترا اسکندری تزکیه ای



 مشخصات مجاهد شهید میترا اسکندری تزکیه ای
محل تولد: تهران
تحصيل: دیپلم
سن: 28
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: 1367

#قتلعام67 #جنبش_دادخواهی #ایران #اعدام #زندانی_سیاسی #حقوق_بشر #مریم_رجوی #تهران #تبریز #خوزستان  #شیراز #اهواز  #tehran #مقاومت #مجاهدین #ایران
با ما درکانال پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadi
مریم رجوی:‌ آن‌ها در اوج افتخار، به‌دفاع از نام و آرمان رهایی‌بخش خود برخاستند و منش و راه ‌و رسم این جنبش را با تسلیم‌ناپذیری سرشتند. آن‌ قهرمانان، به‌‌‌ویژه دختران مجاهد، مسئولان قتل عام را، مطابق اعتراف خودشان، به‌عجز و التماس کشاندند.

مشخصات مجاهد شهید منیژه تاج اکبری



مشخصات مجاهد شهید منیژه تاج اکبری
محل تولد: تهران
 تحصيل: دانشجو
سن: 29
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: 1368

#قتلعام67 #جنبش_دادخواهی #ایران #اعدام #زندانی_سیاسی #حقوق_بشر #مریم_رجوی #تهران #تبریز #خوزستان  #شیراز #خوی  #tehran #مقاومت #مجاهدین #خوی
با ما درکانال پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadi
مریم رجوی:‌ آن‌ها در اوج افتخار، به‌دفاع از نام و آرمان رهایی‌بخش خود برخاستند و منش و راه ‌و رسم این جنبش را با تسلیم‌ناپذیری سرشتند. آن‌ قهرمانان، به‌‌‌ویژه دختران مجاهد، مسئولان قتل عام را، مطابق اعتراف خودشان، به‌عجز و التماس کشاندند.

۱۳۹۶ اردیبهشت ۷, پنجشنبه

سه شهيد مجاهد خلق از خانواده مجاهدپرور «صدقي سرابي»



سه شهيد مجاهد خلق از خانواده مجاهدپرور «صدقي سرابي»
شوكت شما
آبروي سپيده بود
در صبح آرزوی انسان
و حرمت رهايی كبوتر در آبيها دور.
در ميان شهيدان قتل عام سياه آخوندها در سال1367 كه يكي از سياه ترين جنايتهای ضدبشري تاريخ معاصر است كم نيستند خانواده هاي مجاهدي كه از فرزندان خود چند شهيد تقديم آزادي مردم ايران كرده اند. و اين افتخار بزرگي است برای مجاهدين خلق كه اعضا و هوادارانش با تمام هست و نيست خود به ميدان آمده اند و از بذل عزيزانشان دريغ نورزيده اند.
خانواده مجاهد خلق «صدقی سرابی» يكي از اين خانواه های قهرمان پرور است كه در جريان جنايت بزرگ آخوندها سه فرزند مجاهد پاكباز خود را تقديم كرده اند.
اولين شهيد اين خانواده مجاهدپرور «فرشاد» نام دارد. او متولد 1334 در تهران بود و به شغل رانندگی تاكسی اشتغال داشت. رشاد در جريان فعاليتهای انقلابی خود در سال1363 دستگير مي شود و بدون محاكمه تا سال1367 در زندان به سر مي برد. فرشاد قهرمان در جريان قتل عام سال1367 آخوندها بر طناب دار خود بوسه زد و سر به دار شد.
دومين شهيد خانواده «صدقی سرابی» فرشيد نام دارد. فرشيد نيز همچون برادرش رشاد در تهران متولد شد. او دانشجوی رشته خلبانی بود كه به خاطر فعاليتهای انقلابی اش دستگير مي شود و در اوين حلق آويز مي گردد. فرشيد قهرمان هنگام شهادت 26سال سن داشت(متولد1336) و داراي همسر و يك فرزند بود.
فريده صدقي سرابي سومين شهيد از اين خانواده مجاهد پرور است. فريده قهرمان متولد 1339 در تهران بود و تحصيلات خود را تا سطح ديپلم ادامه داده بود. خواهر مجاهد فريده صدقي از دستگيرشدگان سال1360 است. او هفت سال تمام زندان خود را به رغم همة شكنجه ها و فشارها با روحيه اي رزمنده و مجاهدي سپري مي كند. ياران فريده كه در زندان با او بوده اند از مقاومت و سازش ناپذيري او گفته ها و خاطرات بسياري دارند. در مرداد1367 فريده قهرمان در حالي كه بيش از سه ماه از پايان محكوميتش باقي نمانده بود به بيدادگاه آخوندي برده مي شود. در اين لحظه تاريخي فريده به همه چيز خود، حتي آزادي در دسترس اش، پشت پا مي زند و با دفاع از هويت مجاهدي خود تماميت يك رژيم ضدبشري را به سخره مي گيرد.
در ماههاي بعد دژخيمان براي انتقام بيشتر از اين خانواده مجاهدپرور لباسهاي سه شهيد را در بسته اي به پدر و مادر آنان تحويل مي دهد. شدت فشار وارده بر مادر و پدر شهيدان به قدري زياد است كه آنها در جا غش كرده و از حال مي روند. پدر صدقي بيش از دو سال نمي تواند رنج هجران فرزندان مجاهد خود را تحمل كند و با داغي فراموش ناشد به ديدار رفيق اعلي مي شتابد. مادر صدقي كه بار سنگين تري را بردوش داشت نيز دو سال بعد از پدر جهان فاني را ترك مي كند.

#قتلعام67 #جنبش_دادخواهی #ایران #اعدام #زندانی_سیاسی #حقوق_بشر #مریم_رجوی #تهران #تبریز #خوزستان  #شیراز #اهواز  #tehran #مقاومت #مجاهدین #ایران
با ما درکانال پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadi

۱۳۹۶ اردیبهشت ۵, سه‌شنبه

مجاهد خلق ناصر امینی به یاران صدیق و شهیدش پیوست


مجاهد خلق ناصر امینی به یاران صدیق و شهیدش پیوست

من مجاهد خلق ناصر امینی بعد از 14سال پایداری در اشرف و لیبرتی الان که به آلبانی آمده ام، برای جنگ بیشتر و مسئولیت پذیری بالاتر بار دیگر این پرداخت به من شد که تجدید عهد و پیمان کنم برای این که مجاهد بمانم و مجاهد بمیرم و شکرگذار هستم از این نعمت که زیر چتر خواهر و برادر هستم.
سوگند می خورم تا آخرین قطره خونم و نفسم در رکاب خواهر و برادر هستم. چون زیر چتر رهبری آنها صاحب همه چیز هستم.
ناصر امینی سال 1335 در تهران متولد شد. و کلاس ابتدایی و متوسطه را در تهران سپری کرد. جایی که بی عدالتی و فقر اجتماعی او را با دردهای جامعه همراه و با سختی زندگی در جوانی در کوره پزهای تهران آشنا کرد.
آغازی که ناصر را با فعالیت سیاسی در سال 57 و شرکت در تظاهرات ضدسلطنتی رهنمود و در صفوف قیام میلیونی مردم با نام و آرمان رهاییبخش مجاهدین آشنا کرد.
دیری نپایید که در شهریور 59 بصورت اجباری به جنگ ضدمیهنی فرستاده شد و 5ماه بعد به اسارت ارتش عراق در آمد. در این دوران ناصر با جمعی که با دجالگری و جنایات ضدمیهنی رژیم پی برده و هوادار مجاهدین بودند همراه شد و سرانجام در تیرماه سال 68 به ارتش آزادیبخش ملی ایران پیوست. 

ناصر که در یکانهای رزمی و در دسته های مهندسی، تانک و سپس لجستیک ارتش آزادیبخش سازماندهی شده بود قدم به قدم با جدیتی که در مبارزه با دشمن خدا و خلق داشت، مواضع سیاسی و آرمانهای مجاهدین را مشتاقانه آموخت و در ورود به انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین و در اوج جدیدی از ارتقا مبارزاتی، انتخاب کرد که برای همیشه در راه رهایی مردم و رسیدن به آرمانهای بلند ازادی و یگانگی رزم مجاهدت را افتخار زندگانی خود سازد.
رزم آوری و پاکبازی او مانند همه یاران مجاهدش در 14سال پایداری پرشکوه در اشرف و لیبرتی درخشش دیگر یافت و همیشه در صحنه های رزم و مقاومت عنصری مسئول و مایه گذار و مدافع تشکیلات و جمع یارانش بود.
در صحنه های پایداری مجاهدین، در مقابله حملات جنایتکارانه 6 و 7مرداد و 19فروردین در اشرف مشتاقانه از دیگران سبقت می گرفت.
ناصر که بخاطر وارستگی و تواضع و در عین حال متانت و جدیتش مورد علاقه همه یاران همرزمش بود، همیشه به تعهد و وفاداری به خون و آرمان شهیدان تاکید می کرد و بعد از کارزار فروغ اشرف نوشت:‌ «از تک تک شهدا انگیزه بالایی در جنگ صدبرابر و عزم حداکثر در درونم بوجود آمد و با تک تک آنها تجدید عهد و پیمان کردم که راهشان را در رکاب رهبری تا آخرین قطره خون و نفسم ادامه دهم.«


خانم مریم رجوی با درود به مجاهد صدیق ناصر امینی که تا آخرین نفس زندگی به عهد و پیمانش وفا کرد، درگذشت او را به همرزمان و بستگانش تسلیت گفت و افزود: «رزمندگی و عزم او برای آزادی ایران در نبرد یاران مجاهدش زنده و استوار است.«
#قتلعام67 #جنبش_دادخواهی #ایران #اعدام #زندانی_سیاسی #حقوق_بشر #مریم_رجوی #تهران #تبریز #خوزستان  #شیراز #اهواز  #tehran #مقاومت #مجاهدین #ایران
با ما درکانال پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید 
https://t.me/shahidanAzadi

۱۳۹۶ اردیبهشت ۳, یکشنبه

مشخصات مجاهدشهید احمد رضا غلامی



 مشخصات مجاهدشهید احمد رضا غلامی
محل تولد: تهران
 تحصيل: دانش آموز
سن: 23
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: 1366
در صورتیکه از#مجاهد شهید احمد رضا غلامی عکسی ویا خاطره ایی دارید دریغ نکنید مانیازمند هستیم وبرای ثبت در #سینه #تاریخ می خواهیم باشد که دینی کوچک را به این #قهرمانان ادا کنیم. #ایمیل ارتباطی ما  : sohaila.derakhshan@gmail.com
#قتلعام67 #جنبش_دادخواهی #ایران #اعدام #زندانی_سیاسی #حقوق_بشر #مریم_رجوی #تهران #تبریز #خوزستان  #شیراز #اهواز  #tehran #مقاومت #مجاهدین #ایران

با ما درکانال پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadi

مشخصات مجاهد شهید یحیی خان محمدی وعکسی از مزارش




مشخصات مجاهد شهید یحیی خان محمدی
محل تولد: تهران
 تحصيل: دیپلم
سن: 29
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: 1367
در صورتیکه از#مجاهد شهید یحیی خان محمدی عکسی ویا خاطره ایی دارید دریغ نکنید مانیازمند هستیم وبرای ثبت در #سینه #تاریخ می خواهیم باشد که دینی کوچک را به این #قهرمانان ادا کنیم. #ایمیل ارتباطی ما  : sohaila.derakhshan@gmail.com
#قتلعام67 #جنبش_دادخواهی #ایران #اعدام #زندانی_سیاسی #حقوق_بشر #مریم_رجوی #تهران #تبریز #خوزستان  #شیراز #اهواز  #tehran #مقاومت #مجاهدین #ایران

با ما درکانال پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadi

مشخصات مجاهد شهید ناصر زرین قلم وعکسی از مزارش

  


مشخصات مجاهد شهید ناصر زرین قلم وعکسی از مزارش
محل تولد: تهران
 تحصيل: دیپلم
سن: 30
محل شهادت: کرج
زمان شهادت: 1368
در صورتیکه از#مجاهد شهید ناصر زرین قلم  عکسی ویا خاطره ایی دارید دریغ نکنید مانیازمند هستیم وبرای ثبت در #سینه #تاریخ می خواهیم باشد که دینی کوچک را به این #قهرمانان ادا کنیم. #ایمیل ارتباطی ما  : sohaila.derakhshan@gmail.com
#قتلعام67 #جنبش_دادخواهی #ایران #اعدام #زندانی_سیاسی #حقوق_بشر #مریم_رجوی #تهران #تبریز #خوزستان  #شیراز #اهواز  #tehran #مقاومت #مجاهدین #ایران
با ما درکانال پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadi

۱۳۹۶ فروردین ۳۰, چهارشنبه

مشخصات مجاهد شهید رضا فیروزی- عکسی از سنگ مزار پاکش


مشخصات مجاهد  شهید رضا فیروزی- عکسی از سنگ مزار پاکش
محل تولد: تهران
سن: 25
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: 1367

عکسی از مزار مجاهد شهید رضا فیروزی به تازگی به دست ما رسیده است در صورتیکه شما از این قهرمان عکسی ویا خاطره ایی دارید دریغ نکنید مانیازمند هستیم وبرای ثبت در #سینه #تاریخ می خواهیم باشد که دینی کوچک را به این #قهرمانان ادا کنیم. #ایمیل ارتباطی ما  : sohaila.derakhshan@gmail.com
#قتلعام67 #جنبش_دادخواهی #ایران #اعدام #زندانی_سیاسی #حقوق_بشر #مریم_رجوی #تهران #تبریز #خوزستان  #شیراز #اهواز  #tehran #مقاومت #مجاهدین #ایران
با ما درکانال پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadi

مشخصات مجاهد شهید روشن بلبلیان- عکسی ازسنگ مزار پاکش



مشخصات مجاهد شهید روشن بلبلیان- عکسی ازسنگ مزار پاکش
محل تولد: تهران
شغل - تحصيل: كارمند
سن: 38
محل شهادت: کرج
زمان شهادت: 1367



آنانکه به سر تاج جهانند ولی خویش نهانند
انانکه دل وجان بنهادند که دل و جان بستانند
آنانکه کمی یا که دمی یا که نمی را زبر خویش ندانند
تاریخ نویسان شرف خویش ز انان بستانند
#قتلعام67 #جنبش_دادخواهی #ایران #اعدام #زندانی_سیاسی #حقوق_بشر #مریم_رجوی #تهران #تبریز #خوزستان  #شیراز #اهواز  #tehran #مقاومت #مجاهدین #ایران
با ما درکانال پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadi

مشخصات مجاهد شهید حسین محبوبی - عکسی از سنگ مزارپاکش



مشخصات مجاهد شهید حسین محبوبی - عکسی از سنگ مزارپاکش
محل تولد: تهران
 تحصيل: دانشجو
سن: 31
محل شهادت: کرج
زمان شهادت: 1367
عکسی از مزار مجاهد شهید حسین محبوبی به تازگی به دست ما رسیده است در صورتیکه شما از این قهرمان عکسی ویا خاطره ایی دارید دریغ نکنید مانیازمند هستیم وبرای ثبت در #سینه #تاریخ می خواهیم باشد که دینی کوچک را به این #قهرمانان ادا کنیم. #ایمیل ارتباطی ما  : sohaila.derakhshan@gmail.com
آنانکه به سر تاج جهانند ولی خویش نهانند
انانکه دل وجان بنهادند که دل و جان بستانند
آنانکه کمی یا که دمی یا که نمی را زبر خویش ندانند
تاریخ نویسان شرف خویش ز انان بستانند
#قتلعام67 #جنبش_دادخواهی #ایران #اعدام #زندانی_سیاسی #حقوق_بشر #مریم_رجوی #تهران #تبریز #خوزستان  #شیراز #اهواز  #tehran #مقاومت #مجاهدین #ایران
با ما درکانال پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadi

۱۳۹۶ فروردین ۲۸, دوشنبه

نامه مجاهد شهید رقیه حنیفی از زندان اوین وعکسی از مزارپاکش


مشخصات مجاهد شهید رقیه حنیفی
محل تولد: تهران
سن: 30
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: 1367
نامه مجاهد شهید رقیه حنیفی از زندان اوین
بنام خدایی که دوستدار صابران است
ساعت 5صبح
تاریخ 1365/10/3
نام و نام خانوادگی: رقیه حنیفی- خواهر عزیزم مولود جان سلام. امیدوارم که حالت خوب باشد........ به امید روزی که همه در صلح و صفا و به یاد آنها زندگی کنیم در آخر به همه سلام برسان
به امید در آغوش کشیدن
زندان اوین – بند 2 بالا- اتاق 3- رقیه حنیفی
به شهناز و همسرش سلام برسان
دست خط شهید رقیه حنیفی



پیکار کردن، خستگی ناپذیر راه پیمودن، با فداکاری راه گشودن، و اراده‌های شگرف انسانی را بکار گرفتن، راه و رسم پیروزیست.
این آرمان تابانی است که #مسعود فرا راه این جنبش گذاشته و #مجاهدین را نسل در نسل با آن آموزش داده است. از کسانی که سال‌ها پیش به‌مبارزه برخاسته‌اند تا دختران و پسران پرشوری که امروز برمی‌خیزند به این #مقاومت می پیوندند و راه مجاهدین را برای خود انتخاب می‌کنند . #مریم رجوی
#قتلعام67 #جنبش_دادخواهی #ایران #اعدام #زندانی_سیاسی #حقوق_بشر #مریم_رجوی #تهران #تبریز #خوزستان  #شیراز #اهواز  #tehran #مقاومت #مجاهدین #ایران
با ما درکانال پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadi



مشخصات مجاهد شهید حمید تحصیلی وعکسی ازمزارپاکش


مشخصات مجاهد  شهید حمید تحصیلی وعکسی ازمزارپاکش
محل تولد: تهران تحصيل: دانشجو
سن: 32
محل شهادت: کرج
زمان شهادت: 1367

در حاکمیت آخوندها، ناله‌های بسیاری در گلوها شکسته شده، خون‌های بسیاری ریخته شده و حق‌های بی‌شماری پایمال شده است.حالا زمان دادخواهی است، یعنی زمان احیای همه آن خون‌ها و حق‌ها و البته بالاترین حق، که حق آزادی و حق حاکمیت مردم ایران است. #مریم رجوی
#قتلعام67 #جنبش_دادخواهی #ایران #اعدام #زندانی_سیاسی #حقوق_بشر #مریم_رجوی #تهران #تبریز #خوزستان  #شیراز #اهواز  #tehran #مقاومت #مجاهدین #ایران
با ما درکانال پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadi

مشخصات مجاهد شهید زهرا کیائی



مشخصات مجاهد شهید زهرا (محبوبه) کیائی
محل تولد: تهران
سن: 25
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: 1367

عکسی از مزار مجاهد شهید زهرا کیائی  به تازگی به دست ما رسیده است در صورتیکه شما از این قهرمان عکسی ویا خاطره ایی دارید دریغ نکنید مانیازمند هستیم وبرای ثبت در #سینه #تاریخ می خواهیم باشد که دینی کوچک را به این #قهرمانان ادا کنیم. #ایمیل ارتباطی ما  : sohaila.derakhshan@gmail.com
#قتلعام67 #جنبش_دادخواهی #ایران #اعدام #زندانی_سیاسی #حقوق_بشر #مریم_رجوی #تهران #تبریز #خوزستان  #شیراز #اهواز  #tehran #مقاومت #مجاهدین #ایران
با ما درکانال پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadi

مشخصات مجاهد شهید حسین نیاکان وعکسی ازمزار پاکش



مشخصات مجاهد شهید حسین نیاکان وعکسی ازمزار پاکش
محل تولد: تهران
سن: 25
محل شهادت: کرج
زمان شهادت: 1367
مجاهد شهيد حسين نياكان در حاليكه تنها  پانزده سال داشت به دليل آنكه عمويش مجاهد شهيد حيدر نياكان از زندانيان سياسي زمان شاه بود, با سازمان مجاهدين خلق ايران آشنا شد. ميليشيايي پر شور و مشتاق بود كه هم درس ميخواند و هم فعاليت مي كرد.
 قاصدك پر شور آزادي در سال 60 دستگير شد و تا سال 1364 در زندانهاي اوين و قزل حصار بود.حسين بعد از آزادي در سال 64 به علت تلاش براي وصل مجدد دستگير و در حالي كه محكوميت 5سال زندانش را ميگذراند، درمرداد 67  سرشار و سرفراز و سرودخوان طناب را بوسيد.
حسین نیاکان از زبان مادرش
رفته بودم ملاقاتش, گفتم مادر تو رو به خدا كاري نكن اذيتت كنن. من ديگه طاقت ندارم, چشم انتظارتم پسر! طوري نگاهم كرد كه كودكي هاش فراموشم شد. براي پاسخ به حرفهاش جز نثار عاطفه هاي مادرانه هيچ كاري ازم بر نمي اومد. اما خيلي زود فهميدم كه قلب فرزندم, خونه  محبتي فراتر از پيوندهاي خونيه. گفت: « مادر مي فهممت, ولي مگه ميتونم ياد و خاطره بچه هاي زندان رو فراموش كنم؟ اونها هم مادر داشتن, مگه نه؟ چطور صحنه هاي اعدام بچه ها رو فراموش كنم؟ چطور صدها و هزاران دمپايي خونيني رو كه روي تپه هاي اوين رها شده بودن, از ياد ببرم؟ اونها رفتن تا ما كه مونديم, راهشون رو ادامه بديم. » من اشك ريختم. پسرم بهم نهيب زد و گفت: « جلوي اين مزدورها گريه نكن, دشمن نبايد ضعف ما رو ببينه» بعد ازاون, اشكم, اشك شوق بود. آخه پسري داشتم كه قوت قلبم بود. آخه نورچشمهاي من, حالا نور چشمهاي وطنش هم بود. 


#قتلعام67 #جنبش_دادخواهی #ایران #اعدام #زندانی_سیاسی #حقوق_بشر #مریم_رجوی #تهران #تبریز #خوزستان  #شیراز #اهواز  #tehran #مقاومت #مجاهدین #ایران
با ما درکانال پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadi

مشخصات مجاهد شهید چنگیز یوسفی وعکسی از مزار پاکش


مشخصات  مجاهد شهید چنگیز یوسفی وعکسی از مزار پاکش
محل تولد: تهران
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: 1367
«آهاي!
از پشت شيشه ها به خيابان نظر كنيد!
خون را به سنگفرش ببينيد! ...
اين خون صبحگاه است گويي به سنگفرش
كاينگونه ميتپد دل خورشيد
درقطره هاي آن ...»
عکسی از مزار مجاهد شهید چنگز یوسفی  به تازگی به دست ما رسیده است در صورتیکه شما از این قهرمان عکسی ویا خاطره ایی دارید دریغ نکنید مانیازمند هستیم وبرای ثبت در #سینه #تاریخ می خواهیم باشد که دینی کوچک را به این #قهرمانان ادا کنیم. #ایمیل ارتباطی ما  : sohaila.derakhshan@gmail.com
#قتلعام67 #جنبش_دادخواهی #ایران #اعدام #زندانی_سیاسی #حقوق_بشر #مریم_رجوی #تهران #تبریز #خوزستان  #شیراز #اهواز  #tehran #مقاومت #مجاهدین #ایران
با ما درکانال پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید 
https://t.me/shahidanAzadi

مشخصات مجاهد شهید جواد طاهری کدخدا


مشخصات  مجاهد شهید جواد طاهری کدخدا
محل تولد: تهران
شغل - تحصيل: دیپلم
سن: 26
محل شهادت: کرج
زمان شهادت: 1367
...اما از هر جنايت، گلوله هايی زاده ميشود
كه روزی بر پيكرتان فرو خواهد نشست
آنجا كه قلبتان قرار دارد.
”پابلو نرودا”
عکسی از مزار مجاهد شهید جواد طاهری کدخدا  به تازگی به دست ما رسیده است در صورتیکه شما از این قهرمان عکسی ویا خاطره ایی دارید دریغ نکنید مانیازمند هستیم وبرای ثبت در #سینه #تاریخ می خواهیم باشد که دینی کوچک را به این #قهرمانان ادا کنیم. #ایمیل ارتباطی ما  : sohaila.derakhshan@gmail.com
#قتلعام67 #جنبش_دادخواهی #ایران #اعدام #زندانی_سیاسی #حقوق_بشر #مریم_رجوی #تهران #تبریز #خوزستان  #شیراز #اهواز  #tehran #مقاومت #مجاهدین #ایران
با ما درکانال پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید 
https://t.me/shahidanAzadi

مشخصات مجاهد شهید جمشید امین پور


مشخصات مجاهد شهید جمشید امین پور
محل تولد: كرج
 تحصيل: دانشجو
سن: 28
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: 1367
در تو ترانه‌های خنجر و خون، در تو پرندگان مهاجر، در تو سرود فتح، اینگونه چشمهای تو روشن هرگز نبوده است
عکسی از مزار مجاهد شهید حسین شریفی به تازگی به دست ما رسیده است در صورتیکه شما از این قهرمان عکسی ویا خاطره ایی دارید دریغ نکنید مانیازمند هستیم وبرای ثبت در #سینه #تاریخ می خواهیم باشد که دینی کوچک را به این #قهرمانان ادا کنیم. #ایمیل ارتباطی ما  : sohaila.derakhshan@gmail.com
#قتلعام67 #جنبش_دادخواهی #ایران #اعدام #زندانی_سیاسی #حقوق_بشر #مریم_رجوی #تهران #تبریز #خوزستان  #شیراز #اهواز  #tehran #مقاومت #مجاهدین #ایران
با ما درکانال پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید 
https://t.me/shahidanAzadi

۱۳۹۶ فروردین ۲۷, یکشنبه

مشخصات مجاهد شهید محمدجعفر سمسارزاده



مشخصات مجاهد شهید  محمدجعفر سمسارزاده
محل تولد: تهران
سن: 27
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: 1367

اي دوست, اي برادر, اي همخون
وقتي به ماه رسيدي
تاريخ قتلعام گلها را بنويس.
”فروغ فرخزاد”   
عکسی از مزار مجاهد شهید  محمد جعفرسمسارزاده  به تازگی به دست ما رسیده است در صورتیکه شما از این قهرمان عکسی ویا خاطره ایی دارید دریغ نکنید مانیازمند هستیم وبرای ثبت در #سینه #تاریخ می خواهیم باشد که دینی کوچک را به این #قهرمانان ادا کنیم. #ایمیل ارتباطی ما  : sohaila.derakhshan@gmail.com
#قتلعام67 #جنبش_دادخواهی #ایران #اعدام #زندانی_سیاسی #حقوق_بشر #مریم_رجوی #تهران #تبریز #خوزستان  #شیراز #اهواز  #tehran #مقاومت #مجاهدین #ایران
با ما درکانال پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadi

۱۳۹۶ فروردین ۲۴, پنجشنبه

مشخصات مجاهد شهید بهرام طرزعلی



 مشخصات مجاهد  شهید بهرام طرزعلی
محل تولد: تهران
 تحصيل: دیپلم
سن: 29
محل شهادت: کرج
زمان شهادت: 1367

عاشقي را شرط تنها ناله و فرياد نيست
  گر كسي از جان شيرين نگذرد فرهاد نيست ...


عکسی از مزار مجاهد شهید بهرام طرز علی  به تازگی به دست ما رسیده است .در صورتیکه شما از این قهرمان  خاطره ایی دارید دریغ نکنید مانیازمند هستیم وبرای ثبت در #سینه #تاریخ می خواهیم باشد که دینی کوچک را به این #قهرمانان ادا کنیم. #ایمیل ارتباطی ما  : sohaila.derakhshan@gmail.com
#قتلعام67 #جنبش_دادخواهی #ایران #اعدام #زندانی_سیاسی #حقوق_بشر #مریم_رجوی #تهران #تبریز #خوزستان  #شیراز #اهواز  #tehran #مقاومت #مجاهدین #ایران
با ما درکانال پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadi

مشخصات مجاهد شهید ابراهیم حبیبی



مشخصات  مجاهد شهید ابراهیم حبیبی
محل تولد: تهران
 تحصيل: دیپلم
سن: 32
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: 1367

در تو ترانه‌های خنجر و خون، در تو پرندگان مهاجر، در تو سرود فتح، اینگونه چشمهای تو روشن هرگز نبوده است
عکسی از مزار مجاهد شهید ابراهیم حبیبی به تازگی به دست ما رسیده است در صورتیکه شما از این قهرمان عکسی ویا خاطره ایی دارید دریغ نکنید مانیازمند هستیم وبرای ثبت در #سینه #تاریخ می خواهیم باشد که دینی کوچک را به این #قهرمانان ادا کنیم. #ایمیل ارتباطی ما  : sohaila.derakhshan@gmail.com
#قتلعام67 #جنبش_دادخواهی #ایران #اعدام #زندانی_سیاسی #حقوق_بشر #مریم_رجوی #تهران #تبریز #خوزستان  #شیراز #اهواز  #tehran #مقاومت #مجاهدین
با ما درکانال پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadi

مشخصات مجاهد شهید حسن طیاری آشتیانی



مشخصات مجاهد شهید حسن طیاری آشتیانی
 تحصيل: دیپلم
سن: 28
محل شهادت: کرج
زمان شهادت: 1367

چون كهكشاني در ژرفاي شب تابيدند
چون رودي از بهار و رويش گذر كردند
 و ساقه هاي سبزشان را داسِ بيمروتي، در قتل عام گلها درو كرد
 و امروز ما تاريخ قتل عام گلها را مينويسيم…
عکسی از مزار مجاهد شهید حسین طیاری آشتیانی  به تازگی به دست ما رسیده است در صورتیکه شما از این قهرمان عکسی ویا خاطره ایی دارید دریغ نکنید مانیازمند هستیم وبرای ثبت در #سینه #تاریخ می خواهیم باشد که دینی کوچک را به این #قهرمانان ادا کنیم. #ایمیل ارتباطی ما  : sohaila.derakhshan@gmail.com
#قتلعام67 #جنبش_دادخواهی #ایران #اعدام #زندانی_سیاسی #حقوق_بشر #مریم_رجوی #تهران #تبریز #خوزستان  #شیراز #اهواز  #tehran #مقاومت #مجاهدین #ایران
با ما درکانال پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadi

مشخصات شهید ابوالحسن (مجید) عبداللهی لاکلایه



مشخصات شهید ابوالحسن (مجید) عبداللهی لاکلایه
محل تولد: تهران
 تحصيل: دیپلم
سن: 22
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: 1367
به یاد قهرمان سر به دار ابوالحسن عبداللهی
ابوالحسن عبداللهی در میان دوستانش با نام مجید می‌شناختند. او را همراه برادرش دستگیر شده بود. مدتی با من هم سلول شد. آخوند نیری به مجید گفته بود برادرت را اعدام کرده‌ایم و اگر تو هم مواضع او را داشته باشی اعدام می‌کنیم. ولی ما ترجیح می‌دهیم ترا نکشیم، تا نسل پدرت منقطع نشود (آنها تنها پسران خانواده‌شان بودند) ولی مجید زیر‌بار نمی‌رفت. چندین‌بار در فواصل گوناگون او را به دادگاه بردند و خواستند سازمان را محکوم کند. ولی او قبول نکرد. 24-23مرداد، مجید را بردند و دیگر او را ندیدم. او مرتباً شعری را از حافظ زمزمه می‌کرد:
ما درس سحر در ره میخانه نهادیم
محصول دعا در ره جانانه نهادیم
#قتلعام67 #جنبش_دادخواهی #ایران #اعدام #زندانی_سیاسی #حقوق_بشر #مریم_رجوی #تهران #تبریز #خوزستان  #شیراز #اهواز  #tehran #مقاومت #مجاهدین #ایران
با ما درکانال پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadi

مشخصات مجاهد شهید حمید رضا (امیر) ستاریان

  

مشخصات مجاهد  شهید حمید رضا (امیر) ستاریان
محل تولد: تهران
 تحصيل: دیپلم
سن: 27
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: 1367

تصوير آخرين لبخند، عظمت ايمان بود
كه به صدْ غريو، فرياد سر ميداد:
«من مرگ را شكست خواهم داد!»
عکسی از مزار مجاهد شهید حمیدرضا- امیر ستاریان  به تازگی به دست ما رسیده است در صورتیکه شما از این قهرمان عکسی ویا خاطره ایی دارید دریغ نکنید مانیازمند هستیم وبرای ثبت در #سینه #تاریخ می خواهیم باشد که دینی کوچک را به این #قهرمانان ادا کنیم. #ایمیل ارتباطی ما  : sohaila.derakhshan@gmail.com
#قتلعام67 #جنبش_دادخواهی #ایران #اعدام #زندانی_سیاسی #حقوق_بشر #مریم_رجوی #تهران #تبریز #خوزستان  #شیراز #اهواز  #tehran #مقاومت #مجاهدین #ایران
با ما درکانال پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadi

۱۳۹۶ فروردین ۲۳, چهارشنبه

مشخصات مجاهد شهید افشین معماران کاشانی وعکسی از مزارپاکش



مشخصات مجاهد شهید افشین معماران کاشانی وعکسی از مزارپاکش
محل تولد: تهران
سن: 24
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: 1367
عکسی از مزار مجاهد شهید افشین معماران کاشانی  به تازگی به دست ما رسیده است در صورتیکه شما از این قهرمان عکسی ویا خاطره ایی دارید دریغ نکنید مانیازمند هستیم وبرای ثبت در #سینه #تاریخ می خواهیم باشد که دینی کوچک را به این #قهرمانان ادا کنیم. #ایمیل ارتباطی ما  : sohaila.derakhshan@gmail.com
#قتلعام67 #جنبش_دادخواهی #ایران #اعدام #زندانی_سیاسی #حقوق_بشر #مریم_رجوی #تهران #تبریز #خوزستان  #شیراز #اهواز  #tehran #مقاومت #مجاهدین #ایران
با ما درکانال پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadi

مشخصات مجاهد شهید امیر تعاونی رنجی وعکسی از مزارپاکش



مشخصات  مجاهد شهید امیر تعاونی رنجی وعکسی از مزارپاکش
محل تولد: تهران
سن: 38
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: 1367
در تو ترانه‌های خنجر و خون، در تو پرندگان مهاجر، در تو سرود فتح، اینگونه چشمهای تو روشن هرگز نبوده است
#قتلعام67 #جنبش_دادخواهی #ایران #اعدام #زندانی_سیاسی #حقوق_بشر #مریم_رجوی #تهران #تبریز #خوزستان  #شیراز #اهواز  #tehran #مقاومت #مجاهدین #ایران
با ما در كانال تلگرام #پيشتازان راه #آزادي همراه باشيد
https://t.me/shahidanAzadi

مشخصات وعکسی از مزار مجاهد شهید حسین شریفی




مشخصات  وعکسی از مزار مجاهد شهید حسین شریفی
محل تولد: تهران
 تحصيل: دیپلم
سن: 25
محل شهادت: کرج
زمان شهادت: 1367
عکسی از مزار مجاهد شهید حسین شریفی به تازگی به دست ما رسیده است در صورتیکه شما از این قهرمان عکسی ویا خاطره ایی دارید دریغ نکنید مانیازمند هستیم وبرای ثبت در #سینه #تاریخ می خواهیم باشد که دینی کوچک را به این #قهرمانان ادا کنیم. #ایمیل ارتباطی ما  : sohaila.derakhshan@gmail.com
#قتلعام67 #جنبش_دادخواهی #ایران #اعدام #زندانی_سیاسی #حقوق_بشر #مریم_رجوی #تهران #تبریز #خوزستان  #شیراز #اهواز  #tehran #مقاومت #مجاهدین #ایران
با ما درکانال پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadi

۱۳۹۶ فروردین ۲۱, دوشنبه

مشخصات مجاهد شهید شهید ابوالقاسم کمالی خسروی

  


 مشخصات  مجاهد شهید شهید ابوالقاسم کمالی خسروی
محل تولد: تهران
سن: 25
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: 1367
ما #فتح می‌کنیم
باغهای #بزرگ بشارت را
با آیین #گوشت و #گلوله و #مرگ
با #خون و خنجر #خفته در خونمان»
در صورتیکه از این #مجاهد سربدارعکسی ویا خاطره ایی دارید دریع نکنید وبه ایمیل ارتباطی ما :sohaila.derakhshan@gmail.com
با مادر کانال پیشتازان راه آزادی همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadi

مجاهد شهید احمد کرمی



محل تولد: تهران
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: ۱۳۶۷

عاشقي را شرط تنها ناله و فرياد نيست
 گر كسي از جان شيرين نگذرد فرهاد نيست

متاسفانه از اين شهيد قهرمان عکس، خاطره و زندگینامه نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را می‌شناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

مجاهد شهید حسن فارسی


محل تولد: تهران
سن: ۲۶
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: ۱۳۶۷

او رفت
نه برای آنکه تقدیس‌اش کنند
نه برای آنکه نامش را
بردیوارها بنویسند
 و تصویرش را
بر سنگ ها حک کنند
او رفت
حتی نه برای آنکه
دربهشت
فرشته ای زیبا مدالی را بر سینه‌اش بچسباند
او رفت
تنها برای خرسندی یک پرستو
که از چنگال های کرکسی گریخته است
تنها برای شادی یک آهو
که از پنجه های گرگی رمیده است
 او رفت
تنها برای  شادمانی کوچک دل خود
چونان کودکی
که بند از پای کبوتری گشوده است
و قهقهه زنان پروازش را درآسمان مینگرد
اورفت
با آسودگی باغبانی
که گرازی را از مزرعه اش رانده است



۱۳۹۶ فروردین ۱۶, چهارشنبه

مجاهد شهید شاپور علیقلی اوکه در اوج شرافت ومردانگی وآزادگی به طناب دار بوسه زد وبه دٰژخیم گفت نه


 مجاهد شهید شاپور علیقلی اوکه در اوج شرافت ومردانگی وآزادگی به طناب دار بوسه زد وبه دٰژخیم گفت نه
"وقت هفت‏سین چیدن عید نوروز 63 بود، شادی، شور و بوی بهار همه جا را فرا گرفته بود، ... "
"من با شاپور، همسر مجاهدم در اوین روز  27اسفند ملاقات داشتم، ... "
"بر دختر کوچکم لباس نوی عیدش را پوشاندم، شعف خاصی داشت، شادی دیدار پدر او را از خودبی‏خود می‏کرد، ..."
"مادر شاپور، اول به ملاقات پسرش رفت و مثل همیشه با چشمان اشکبار بازگشت، ..."
"ملاقاتم کابینی بود، ...  از شاپور حال و احوالش را پرسیدم که چه خبر؟ ... "
"شاپور در پشت شیشه ملاقات، چون سرو، ایستاده بود، با مکثی سرش را بلند کرد ... و با دستش، خطی بر روی گردن خود کشید، یعنی که سر بردار می‏شوم، ... "
"من از اوج آرمانخواهی، شیفتگی او به حنیف، آگاه بود، ‏عهدش و عشقی که به مسعود، داشت را، می‏شناختم، اما او حالا  در حال همره شدن با سردارش موسی، بود... "
"من جا مانده ز ره از او، سخت بی‏جان بودم، بر جایم خشکم زد، پشتم به دیوار کابین چسبید، ... شاپور، شاپور سابق نبود، همه چیز فرق داشت، ... "
"او چند دقیقه ملاقات را برایم به درازی ماه و سال کرد، با رویی باز، سنگین، عمیق و آرام بود، ... "
"حواسش حسابی به پاسدارهای اطاق کنترل کابین ملاقات بود، با اشاره می‏فهماند که پاسدارها به گوش هستند ..."
"شاپور برای اینکه پاسدارها بشنوند، می‏گفت: انشاءالله امسال، سال رحمت و گشایش است، وضع من خوب است، ... و با دست خطی بر گردن کشید، و ... "
"قامتش صلابت کوه را داشت، و دست کشیدن به زیر گردنش از قامتش باصلابت‏تر می‏نمود، ... مرگ ایستاده، تنها انتخابش نبود، افتخارش بود، ... "
"من مات و مبهوت و بی سخن نگاهش کردم، می‏خواستم حرفی بزنم و بگم، ّآخه ... دختر، مادر و من ...؟"
"در انتخاب بی‏کلام او، یافتم که نباید حرفی بزنم، ... یا زاری و شیون بکنم، تا دشمن شاد شود! ... "
"ملاقات نوروزانه ما تمام شد، او را بردند، ... "
" من را دیگر جانی نبود، نفس در سینه حبس شده، نفهمیدم چه گذشت، زیر آوار عظیم از درد و شکنج بودم، ... "
"با داد و بیداد حاج کربلایی کثافت از کابین بیرونم آوردند، ... "
"همه چیزم، همراهم، نور و امید، اعتماد و اعتقادم، در شاپور و با شاپور بود، حالا شاپور می‏رفت تا قله ‏نشین البرز کوه شود، ... "
"درونم خالی شد، صلیب دردم را خود بردوش می‏کشم، چشمانم سیاهی می‏رفت، ... "
"دخترکم که چند دقیقه نزد پدر بود، ... به اصرار به بغل من آمد و بوسید مرا، و گفت بابا گفته، ... از بوسیدن دخترم، تنم لرزید، جانم ناآرام بود، ... "



"همه شواهد، بوی رفتن و پرواز شاپور می‏داد، او در اوج بود و من در فرود، ... "
"حالم را نمی‏فهمیدم، مثل روح سرگردان، انگار که قسمتی از من در آن کابین و در اوین باقی ماند، نمی‏دانم..."
"جنایت نوروزانه لاجوردی، خون سیاوش دیگری را بر زمین ریخت، و شاپور را از ما گرفت، دخترم دو ونیم سالش بود،  ..."، "عجیب نوروزانه عیدی بود، آن نوروز خونین سال 1363، ... "

در قسمتی دیگر از این خاطرات می خوانیم :
درشهریور 59 وقتی که فرزند دخترش به دنیا آمد، هیچ نامی را زیباتر از "میلیشیا" نیافت، که در اداره ثبت و احوال، با صدور شناسنامه با نام میلیشیا مخالفت کردند.بعد از این شاپور نام "زینب" را برای دخترش انتخاب کرد، ولی همیشه دخترش را با افتخار و آگاهانه، "میلیشیا" صدا می‏کردیم.شاپور بعد از تولد دخترمان، بلافاصله او را به آغوش گرفت، و گفت: "مطمئن هستم که تو میلیشیای خوبی خواهی شد، حتی اگر من هم نباشم، تو انتقام دردهای مردم را از این ظالمان خواهی گرفت"، شاپور شدیدا عاشق دخترش بود.


روز با شکوه سی خرداد، من فرزند دخترم میلیشیا را پیش خانواده ‏های هوادار مجاهدین به امانت گذاردم و با شاپور راهی تظاهرات شدیم، هر کدام از طرفی رفتیم، من در انتهای خیابان تخت جمشید توسط سپاه دستگیر و راهی کمیته عشرت‏آباد و سپس اوین شدم، شاپور دستگیر نشد و از آن روز به بعد طوری که برایم گفتند، با زندگی نیمه مخفی از دخترش نگهداری می‏کرد.
بعد از مدتی من که در اوین زندانی بودم، از طریق بچه‏های زندانی فهمیدم که شاپور نیز دستگیر شده است، خود من بعد از چند ماه از زندان آزاد شدم و به خانه آمدم.
بعد از آزادی از زندان توانستم در کنار مادر شاپور که خوشبختانه زن محکم و قوی بود، و از تنها پسرش حمایت جدی می‏کرد، به همراه دخترم، به ملاقات شاپور برویم.
روزهای ملاقات دم زندان اوین یا گوهردشت، به نوعی دیدار دائمی بین ما، یعنی اعضا و خانواده‏های زندانیان سیاسی با یکدیگر برقرار بود، که همین دیدارها و پیوندها تک تک ما را در مقابل رژیم، استوارتر و محکم‏تر می‏کرد.

ملاقات شاپور و دخترش در زندان گوهردشت
شاپور در زندان خودش را با نام مستعار محمد حسنی معرفی کرده بود، و تا مدتی زیاد لو نرفته و ناشناخته مانده بود، طبق اخباری که به من گفته شده است، شاپور توسط توابی که در نواب، چهار راه رضایی قنادی داشته، به اسم حمید نافع، در زندان شناسایی و لو می‏رود، بعد از آن شاپور به زیر ضرب رفته بود.
در همین دوران بود که او را مدتی به زندان گوهردشت انتقال دادند، زمانی که در گوهردشت زندانی بود، ملاقاتی با او داشتیم، مادر شاپور که عاشق فرزندش بود، به من می‏گفت که تو جلوتر از من برو که اگر تیر زدند، به تو بزنند، من می‏خواهم پسرم را ببینم.
ملاقات من با شاپور در کابین آخر بود، وقتی شاپور را دیدم، آثار شکنجه را می‏توانستی که در او به وضوح ببینی، بسیار تکیده و لاغر شده، به زور ایستاده بود، طوری که جانی در بدن نداشت، موهایش دیگر رو به سپیدی گذاشته بود، خیلی جا خوردم، اما به روی خودم نیاوردم، و از حال و احوال برایش گفتم.
بعد از ملاقات من، دخترم را برای چند دقیقه به نزد پدر بردند، بعد از اتمام ملاقات، که ما با هم به خانه باز می‏گشتیم، متوجه شدم که دختر کوچکم کش و روبانی را که به موهای او بسته بودم، را از سرش باز کرده، و به پاهایش بست، و به من نشان داد که پاهای بابا اینجوری به هم  بسته بودند، در واقع بچه داشت، آن چه را که از وضعیت پدرش مشاهده کرده بود، یعنی پاهای به هم بسته شده پدرش را به ما نشان می‏داد.

آخرین ملاقات در اوین
روزهای آماده ‏سازی و هفت ‏سین چیدن عید نوروز سال 63 بود، بوی بهار همه جا را فرا گرفته بود.
من با همسرم شاپور که زندانی سیاسی مجاهد بود، در 27اسفند62 ملاقات داشتم، به خاطر عید و شادی شاپور، لباس عید دخترک کوچکم را هم بر تن او پوشاندم، با مادر شاپور راهی اوین شدیم، عید ما هم با عید خانواده‏ های زندانی، یک‏ جوری هم درد بود و هم شادی.
دخترکم از لباس صورتی که بابا دوست داشت، حرف می‏زد، همیشه شادی دیدار بابا او را از خودبی‏خود می‏کرد، به طوری که  کلمه بابا ، بابا از دهانش نمی‏افتاد، این حالتهای عصبی بچه راستش من را هم بهم میریخت، البته که شیطنت‏ها و شیرین‏زبانی‏های او فضای غم و غصه را برای همه ما سبک می‏کرد، اما تحمل و شرایط بچه گاهی واقعا مشکل بود.

ملاقات ما کابینی بود، مادر شاپور برای چند دقیقه رفت و مثل همیشه با چشمان اشکبار بازگشت، من به کابین رفتم، و بعد از حال و احوال معمولی، پرسیدم که چه خبر؟ وضعیت تو چطور است؟ کارت به کجا کشیده است؟ گاهی هم با ایماء و اشاره چیزهایی به هم می‏رساندیم.
شاپور سکوت کرد، با مکثی سرش را بلند کرد ... و با دست خطی بر روی گردن خود کشید، یعنی که "سر بردار می‏شوم"، علامتی که تا آن روز بین ما رد و بدل نشده بود، پشتم به دیوار کابین چسبید، و بعد هم گفت که پولی که دادی به دستم رسیده، با خجالت و شرمندگی بخصوصی که در چهره داشت، گفت: "من شرمنده تو هستم، نتوانستم تو را خوشبخت کنم، من در حالی که کم مانده بود تمام کنم، گفتم این حرف‏ها چیه که می‏زنی، و ... .
برخورد شاپور، با برخوردهای دیگرش فرق داشت، او لحظات را برایم ماه و سال کرد، سنگین، عمیق و  آرام بود، می‏گفت: انشاءالله امسال سال رحمت و گشایش است، وضع من خوب است و با دست خطی بر گردن کشید، و ...
من مات و مبهوت و بی سخن نگاهش کردم، طولی نکشید، هنوز حرکت دست او روی گردنش از ذهن من عبور نکرده بود که او را از کابین بردند، نفهمیدم که بر من چه گذشت، ملاقات تمام شد، و من را هم که جانی نداشتم، با داد و بیداد حاج کربلایی از کابین بیرونم آوردند، چشمانم سیاهی میرفت. گیج و منگ بودم.
دخترکم که برای چند دقیقه به نزد پدر برده بودند، به منو و مادر شاپور پیوست، مثل همیشه صورت مادر بزرگ را از طرف پدرش بوسید و گفت که بابا گفته، بعد به اصرار به آغوش من خودش را کشاند، و من را هم بوسید، و گفت بابا گفته، ... در واقع شاپور برای اولین و آخرین بار برای من بوسه فرستاده بود.
من بی‏اختیار می‏لرزیدم، جانم ناآرام بود، همه شواهد، بوی رفتن و پرواز شاپور می‏داد، زیر شوک بودم، نمی‏فهمیدم، به مادر هم جرأت نداشتم که حرفی بزنم، او مادر بود، و بیچاره عشق فرزندش، و امید زیاد به آزادی شاپور داشت.
من سکوت کردم، دردم را باید فرو می‏خوردم، شاید باورش سخت باشد، ولی مثل روح سرگردان، انگار که نیمی از من در اوین و در همان کابین باقی ماند، نمی‏دانم، روح سرگردان، کالبد خالی و چشمانی که باز بود، اما دخترم من را راه میبرد، خوشبختانه، مادر شاپور همراهم بود، منو و دخترم را با خودش به خانه برد، و دائم به من می‏گفت توکل به خدا کن، ناشکر نباش.

شاپور مرگ با افتخار را انتخاب کرد
شاپور در ملاقاتش با من، از تحویل گرفتن لباس و پول گفت، بعدها آن ملاقات شوم در نوروز 63 را بارها و بارها مرور کردم، بعد متوجه شدم،  که شاپور آن روز که ما و خانواده فکر می‏کردیم عید است و لباس عید برایش خریده بودیم، آگاهانه به دیدار ما آمده بود، او می‏دانست که این دیدار، آخرین دیدار ما است، و خواسته بود که شهادتش را خودش به ما بدهد، و نه دشمن.
در ضمن من را در جریان انتخاب "مرگ با افتخار" خودش قرار داد، و به من فهماند، که نباید شیون و زاری کنم، مبهوت او بودم. شاپور از شیفتگان راه و رسم مجاهدین و  بنیانگذاران سازمان بود، مسعود را سمبل آرمانها و خواسته‏های مردم فقیر می‏دانست، به او عشق می‏ورزید.
شاپور واقعا به عنوان یک مجاهد خلق، که بر عهد و آرمانش پایدار و جان بر کف می‏باشد، خودش را در تعیین سرنوشت شریک کرد، همراه مردم بود، مجاهد زیست، مجاهد وار مقاومت کرد، و جان بر کف در کنار هزاران میلیشیا و مجاهد خلق دیگر مرگ با افتخار را انتخاب کرد.



معنای ملاقات عید در زندان اوین
دو هفته بعد، بنا بر مقررات زندان، ملاقات دیگری میبایستی که با شاپور میداشتیم.
هفته دوم عید بود، ماه فروردین، سال نو، شادی و شور برقرار بود، برای شاپور لباس عیدی هم خریده بودیم.
در ملاقات 27اسفند از خود شاپور فهمیدم، و متوجه شدم که شاپور زیر اعدامی است، و اعدام می‏شود، خیلی از زندانی‏های دیگر هم زیر اعدام بودند، بسیار ناراحتش بودم، برایش با دردی سنگین لباس عیدی خریدم، و برای ملاقات با دخترکم و مادر شاپور و خواهرش راهی اوین شدیم.

زمان ملاقات در اوین رو به تمام شدن بود، ما را صدا نکردند، به مسئول مربوطه گفتم که خواهرش بعد از سه سال آمده برای دیدن و ... پاسدار جلوی درب، به لیست نگاهی کرد و گفت که ممنوع‏الملاقات است، به او گفتم که عید است، لباس برایش گرفتم، لباس که قبول می‏کردید، که در جواب گفت: برای زندانی شما نه.
از حاج کربلایی، که من را هم خوب می‏شناخت، جویای ملاقات شدم، به من گفت: خدا را شکر که ملاقات تو دیگر قطع شده، حالم بد شد، باز مانده و وامانده، دم درب اوین به درب تکیه دادم، دخترم با آن دست‏های کوچکش من را بغل زد و گفت: مامان نگران نباش، بابا شلوغی کرده، بردند او را گوهردشت، ... حرف‏های کربلایی پتک سنگینی را بر من آورد، حرف‏ها و گفته‏ها ضدونقیض بود، به حاج کربلایی گفتم او را فرستادید بهشت زهرا؟
کربلایی گفت: مگر ما از شما می‏ترسیم، بعد هم یک شماره تلفن دادند که تماس بگیرید.
من در جلوی اوین هر جور بود وا ندادم، و ایستادم، ولی بعد حالم بهم خورد و نفهمیدم، که چطور به خانه رسیدیم، بعد از تماس بسیار، به عموی شاهپور اطلاعات دادند، فردا صبح بروید بهشت زهرا، 1500 تومان بدهید، شماره قبر و قطعه را به شما می‏دهند.

بهشت زهرا
وقتی که خانوادگی به بهشت زهرا رفتیم، فهمیدم که روز 15 فروردین شاپور را تیرباران کردند، و در 18فروردین هم به بهشت زهرا تحویل داده شده است، یعنی سه روز بعد از تیرباران.
من در بهشت زهرا با وضعیتی خراب و درونی زخمی، بدنبال مزار شاپور بودم، و تصمیم گرفتم که مزارش را که در قطعه 93 بود، را باز کنم، و ببینم که شاپور در آن هست یا نه، قبر کوچکی بود، که فریاد می‏زدم که شاپور قدش  180 سانتیمتر است و ممکن نیست که در این قبر کوچک جا شود، و دورغ است و باور نداشتم؟
پیرمردی سالخورده که خودش شاپور را خاک کرده بود، جلو آمد و گفت: "دخترم شنبه صبح زود، هنوز آفتاب نزده بود، که تعداد زیادی را اینجا آوردند، توی کیسه بود، از من نشنیده بگیر، ما را دائم عوض می‏کنند، از نان خوردن می‏افتم، خیالت راحت باشد، این جوان را من اینجا خاک کردم، تعریف پیرمرد و نشانه‏ هایی که می‏داد، من را آرام کرد.
  عکس مزار شاپور علیقلی


دریافت وصیتنامه و وسایل مجاهد شهید شاپور علیقلی
با تعدادی از فامیل برای گرفتن وسایل شاپور، بخصوص وصیتنامه او، به اوین مراجعه کردم، ساک وسایل شاپور را آوردند، پاسداری ساعت او را از بین وسایلش قاپ زد و برای خودش برداشت، که با زور از او پس گرفتم، به هیچ کس اجازه ندادم دست به وسایل او بزنند.

چند روز بعد برای گرفتن گواهی فوت که به دفتر بهشت زهرا مراجعه کرده بودیم، در جواب و ناله‏های من و مادر شاپور، فردی که در محل مسئول جوابگویی به مراجعین بود، من و مادر را به کناری کشید، و دسته‏های کاغذی را که در دستش بود، برگ زده، و کاغذی را بیرون کشید، و به من و مادر نشان داد، که بر روی سر برگ کاغذ نام "شاپور علیقلی " نوشته شده بود، در زیر نام شاپور چند چیز دیگر هم به نوشتار کشیده شده بود، که من یکی ، دو موردش را توانستم بخوانم، مثلا نوشته شده بود:
علت مرگ : اصابت گلوله
پزشک معالج: لاجوردی
و ...
متآسفانه این فرد مسئول، این نوشته را به ما نداد، و تنها یک ورقه ساده گواهی فوت شاپور را مهر زده و به من مادر شاپور تحویل داد.

مراسم عزاداری با شکوه در خانه
برای روز هفت شاپور، مراسمی در خانه برقرار کردیم، که در برگزاری این مراسم، تمامی همسایه‏ ها، و فامیل و دوستان، هواداران سازمان با احتیاط، آنهایی که میتوانستند، شرکت کرده بودند.
شاپور توی محل آدم سرشناسی بود، برجستگیهای اخلاقی ویژه‏ایی داشت، همسایه ‏ها و دوستان برایش احترام خاصی قائل بودند، و فرد مشخصی بود، مادرش و خانواده‏اش از خانواده‏های محترم محله ما بودند، برای همین چه در عروسی ما، و چه بعد در شهادت او جمع کثیری در مراسم شرکت کرده بودند، عزا، عزاداری یک خانواده نبود، بلکه عزا، تقریبا عزای تمام مردم آن محله بود، و همین تجمع، و کثرت جمعیت، باعث شد که مراسم با شبیخون زدن کمیته محل مواجه بشود.
هنوز از مراسم مدتی نگذشته بود که کمیته 12، که در یک ساختمان قرمزی در محله ما مستقر بودند، به ریاست " اسی تیغ‏کش" ـ اسم اصلی او اسماعیل افتخاری بود ـ با افراد مسلح و چماق‏کش‏های حزب‏ الهی به محل وارد شدند، سر و انتهای کوچه را هر طوری بود، بستند، و گفتند که این فرد منافق است، و حق گرفتن مراسم عزا را ندارید.
ما در حمایت مردم، کم و بیش مراسم را اجرا کردیم، و کمیته هم با حمله و ریختن به خانه، تعدادی را دستگیر کرد، و برد به کمیته، وقتی که از آنها تعهد خواسته بود، که به این خانه مراجعه نداشته باشند، آنها حاضر به دادن تعهد نشده بودند.

رزومه کوتاه و زندگی پرافتخار شهید شاپور علیقی
شاپور در اول خرداد سال 1338 بدنیا آمده بود، و دوران دبیرستان را با دیپلم راه و ساختمان به اتمام رساند، در سن 20 سالگی ازدواج کرد، و دارای یک فرزند شد، بعد از سی خرداد، نیمه مخفی زندگی کرد، در تابستان سال 60 به جرم هواداری از مجاهدین دستگیر، و در نوروز سال 1363 در زندان اوین، بعد از شکنجه ‏های بسیار توسط لاجوردی جلاد تیرباران شد، شاپور علیقلی، به هنگام شهادت 24 ساله بود.
مزار مجاهد شهید شاپور علیقلی در بهشت زهرا و در کنار بسیاری دیگر از یاران به خاک و خون کشیده شده ‏اش، در قطعه 93 می‏باشد.
شاپور علیقلی، در سال 57 به انقلاب و انقلابیون مجاهد پیوست، آگانه و با عشق به رهبرش مسعود در زندان ایستاد، و دلیرانه هم بر عهد و تعهد انقلابی خودش پایداری کرد، و جان خود را هدیه راه و فدای آزادی مردم و میهن خودش کرد.
شاپور علیقلی مجاهد سرفرازی بود که سر بر آرمان‏های خود نهاد، و به این امر هم افتخار می‏کرد، کوه استواری که حتی به من اجازه نداد که یک قطره اشک در اوین و جلوی قاتلان او از چشمان من و ما جاری شود. درود بر او که جاودانه شد، و با جاودانگی خودش، به من آموخت که باید استوار در کنار مقاومت مجاهدین ایستاد، تا پیروزی، تا بهروزی، تا رهایی خلق قهرمان ایران.