۱۳۹۶ اردیبهشت ۸, جمعه

قسمتی از زندگی نامه مجاهد شهید احمد پوزتقی آیت کندی



 مشخصات  مجاهد شهید احمد پورتقی آیت کندی
محل تولد: تهران
شغل : كارگر
 تحصيل:دیپلم
سن: 27
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: 1360
زندگي نامه محمود پورتقي
هر انسان، سلامي و شروعي دارد با اين جهان و پاياني كه جاوداني، نامندش...
او در «هويتي بي همتا» نقشي و لبخندي بر آفرينش مي گذارد و اثري كه گاه، با رنگ خون، امضايش بر دفتر سرخ تاريخ، به يادگار مي ماند...
امروز نيز، به مطالعه سطور درس آموز يكي از همين نشانه ها، مي نشينيم. به «محمودپورتقي»...
محمود، در سال 1336، در خانواده اي متوسط در جنوب تهران به دنيا آمد. پدرش را در كودكي از دست داد و با سختي و تلاش بسيار، موفق شد كه تحصيلات خود را تا ديپلم ادامه دهد.او به اين ويژگي شناخته مي شد كه يار و غمخوار نيازمندان و مستمندان است.روزي نبود كه با خرجي در جيب، به خانه بازگردد. همه دارايي اش، در مسير، وقف مردم فقيري مي شد كه به نگاه مهربان او، چشم اميد دوخته بودند. یكي از خاطراتي كه به نيكي از او دريادها مانده، مربوط به روزي است كه خانة يكي از همسايگانشان، آتش مي‌گيرد. او به محض شنيدن خبر، وارد عمل مي شود و با خريد شلنگ، اقدام به خاموش كردن آتش مي كند. محمود، در لحظه هاي سخت، بسيار پرتلاش و در برابر تقدير از تلاشهايش، متواضع و فروتن بود. او، مهرباني را با صفاي ضمير، در هم مي آميخت و از خود، چهره اي به جا ماندني در قلب و ضمير هر مخاطبي، به جاي مي گذاشت. او پيش از انقلاب بهمن 57، براي گذران زندگي، وارد كارخانه برق در ميدان ژاله قديم شد. در آنجا به او پيشنهاد شد كه بعنوان تكنيسين برق، خدمت كند اما كارگري در كنار ساير كارگران را انتخاب كرد و با آنها ماند. چندي نگذشت كه نزديك به 2500 كارگر آن كارخانه، او را بعنوان نماينده خود، انتخاب كردند. آنها، به او به عنوان چهره مدافع و شجاع شان مي نگريستند كه مي تواند حقوق شان را بازستاند. محمود نيز متقابلا از تلاشي فروگذار نمي كرد و هيچگاه سكوت را بر ايستادگي، مرجح نمي شمرد. او بارها تهديد به اخراج شد اما حاضر به تسليم، نگرديد. در نهايت، مسوولين امر در سال 1360 او را تهديد كردند كه به قم تبعيد خواهد شد. اقدامي كه براي اين مبارز خستگي ناپذير، پذيرفتني نبود. كمي بعد، محمود پورتقي به مجاهدين و هواداري از آنها پيوست. او اين سازمان را براي مبارزه عليه ديكتاتوري، بهترين جواب، يافته بود. آن زمان، فعاليت سازمان هاي انقلابي، شكل علني نداشت. از اين رو، او در خانه، نشست ها و هماهنگي هاي فعاليت ها را انجام مي داد. روزي ماموران سپاه، به منزل او يورش بردند اما محمود به دليل هشياري اش، موفق به فرار شد. او چندي بعد، در جريان يكي از ترددهاي ديگرش به يكي از اماكن استقراري، شناسايي و از سوي پاسداران، دستگير گرديد.
آن زمان، دختري هفت ماهه داشت. ماموران او را بلافاصله زير شكنجه بردند و از هيچ فشار و جنايتي در حق او، فروگذار نكردند. به نحوي كه بعد از شش ماه شكنجه مستمر، با صندلي چرخدار به طناب دار سپرده شد.ماموران پيكر محمود پورتقي را نيز به خانواده اش تحويل ندادند. او را در بقچه اي پيچيده و به دور از اطلاع خانواده، دفن اش كردند.
او گرچه در فشار و شكنجه و زندان، آخرين روزهاي عمر را گذراند اما چه بسا كه غني تر از هر ثروتمند و داراتر از هر دانايي، اين جهان را به نسل هاي بعدي، سپرد...
يادش، گرامي. 
#قتلعام67 #جنبش_دادخواهی #ایران #اعدام #زندانی_سیاسی #حقوق_بشر #مریم_رجوی #تهران #تبریز #خوزستان  #شیراز #اهواز  #tehran #مقاومت #مجاهدین #ایران
با ما درکانال پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadi

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر