۱۳۹۸ اردیبهشت ۱۰, سه‌شنبه

مجاهد شهید محمد ضابطی


مشخصات مجاهد شهید محمد ضابطی
محل تولد: تهران
تحصيلات : دانشجوي دانشكده اقتصاد تهران
سابقه مبارزاتي:11سال
شهادت: حماسه 12 اردیبهشت 1361
محل شهادت ونحوه شهادت: تهران (كامرانيه )- درگيری با پاسداران
مسئول بخش اجتماعی سازمان مجاهدین خلق ایران

محمد ضابطی ، قهرمانی برخاسته از طبقه محروم
محمد ضابطی در در جنوب تهران متولد شد تحصیلات ابتدایی را در دبستان مولوی و تحصیلات متوسطه‌اش را در دبیرستان مروی تهران به پایان رسانید. در دوران تحصیلات او همواره از دانش‌آموزان ممتاز کلاس بود. زندگی و تحصیل در جنوب شهر باعث شد که محمد از نزدیک با درد و رنج مردم محروم و ستمدیده آشنا شود. تماس و رابطه با مردم رنجدیده از محمد ضابطی عنصری مقاوم و صبور ساخته بود که هیچ‌گاه از مشکلات و گرفتاریها شکوه و شکایت نمی‌کرد و همواره با متانتی در خور تحسین در جهت حل آنها اقدام می‌نمود. محمد ضابطی در سن 3سالگی در اثر سقوط از پشت‌بام دچار شکستگی دست شده بود و به‌خاطر فقر خانواده و عدم رسیدگی‌های لازم تا سن 20سالگی شدیداً از این عارضه رنج می‌برد. او پس از چندین عمل جراحی تا حدودی بهبود یافت اما در طول سالها درد و ناراحتی ناشی از آن هیچ‌گاه صبر و تحلمش را از دست نمی‌داد.

شور انقلابی محمد ضابطی و تلاش برای اشاعه آن
آشنایی محمد ضابطی با مسائل سیاسی و سپس زندگی مبارزاتی او از دوران دبیرستان آغاز گردید. او در مدرسه، محل و در خانواده و فامیل محبوبیت بسیار زیادی داشت. به همین خاطر توانست جوانان محل را در جلساتی جمع کند و به بالا بردن سطح آگاهی و پاسخ صحیح به اشتیاق آنان همت گمارد. محمد ضابطی سعی می‌کرد تا با این اقدامات اندیشه‌های نو و مترقی را اشاعه دهد. در این مسیر، او به‌تدریج تضاد افکار واپسگرا و اندیشه‌های مترقی را بیشتر درک می‌کرد.

مرزبندی قاطع محمد ضابطی با ارتجاع
سرانجام محمد دریافت که هیچ‌گونه سازگاری با این افکار نمی‌تواند داشته باشد و در نهایت با حل قاطع تضاد و ترسیم مرزهای کاملاً مشخص از عناصر مرتجع و واپسگرا جدا شد. یکی از نزدیکان او در این رابطه می‌گوید: «محمد ضابطی از همان سالهای 1347 با شرکت در جلسات مذهبی در تلاش برای یافتن راهی جهت نجات محرومان بود. بعد از مدتها که به‌طور مرتب در جلسات قرآن و در مساجد شرکت می‌کرد به این نتیجه رسید که افکار ارتجاعی و برداشتهای نابهجا از اسلام نمی‌تواند راهگشا باشد. او با همیاری جوانان محل کتابخانه‌ای در مسجد محل تأسیس کرد تا بتواند مسیر جدیدی را باز کند که پاسخگوی نیازهایش باشد».

سنگ‌اندازیهای مرتجعین و تسلیم‌ناپذیری محمد ضابطی
محمد ضابطی با تهیه کتابهای مذهبی مترقی سعی کرد جوانان را با فرهنگ اسلام مترقی آشنا کند. این حرکت جدید و ترویج اسلام مترقی زنگ خطری برای مرتجعین بود و به این لحاظ آنان سعی کردند از طریق پیشنماز مسجد کتابخانه را ببندند. ولی ایمان و اعتقاد عمیق محمد به راهش باعث می‌شد که او سرسختانه به‌کار خود ادامه دهد. سرانجام محمد ضابطی بعد از مدتی به این نتیجه رسید که در این مسجد و با وجود حاکمیت افکار ارتجاعی و سنگ‌اندازیهای آنان نمی‌توان کار را به این شکل ادامه داد. از این‌رو تصمیم گرفت برای ادامه حرکت خود جلسات هفتگی تفسیر قرآن برپا کند. این جلسات با استقبال زیاد جوانان مواجه شد. او همزمان سعی می‌کرد علاوه بر نشر و ترویج اسلام مترقی به‌لحاظ سیاسی هم چهره شاه خائن را افشا کند.

درک لزوم مبارزه مسلحانه با رژیم شاه توسط محمد ضابطی
محمد ضابطی درک عمیقی از اختلاف طبقاتی در درون جامعه و رنج و درد محرومان داشت که کینه مقدس انقلابی‌اش را شعله‌ورتر می‌کرد. محمد همیشه در پی یافتن راهی اصولی برای مبارزه پیروزمند و رهایی‌بخش بود. سرانجام او پی برد که رژیم دیکتاتوری و تا دندان مسلح شاه رژیمی ضدخلقی است و آزمایش تاریخی خود را پس داده است. پس باید در راه خدا و خلق از همه چیز خود گذشت و علیه آن به نبرد برخاست.

محمد ضابطی فردی توانمند در تشکیلات انقلابی
محمد ضابطی در برقراری رابطه صحیح با افراد محیط و پیرامون خودش بسیار توانمند بود. او در مناسبات اجتماعی‌اش در دبیرستان و دانشگاه و… تاثیر مثبت بر محیط اطرافش داشت. روحیه فداکاری و ایثار و از خودگذشتگی، انگیزه‌های انقلابی و درک عمیق و همچنین اعتماد به‌نفس بالا، ویژگیهایی بودند که محمد را فردی مناسب برای قرار گرفتن در تشکیلاتی انقلابی کرده بود.

فعالیتهای محمد ضابطی در دانشگاه
محمد ضابطی در سال 1349 دوره متوسطه را به پایان رساند و وارد دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران شد. در آن سالها محیط دانشگاه به‌رغم حاکمیت ساواک، فضای سیاسی نسبتاً بالایی داشت. همین جو سیاسی دانشگاه فضای مناسبتری را برای او فراهم کرد که بتواند با بهره‌گیریهای لازم از آن، خود را برای مبارزه‌ای سخت و بی‌امان مهیا نماید. به این ترتیب فعالیت مبارزاتی محمد ضابطی وارد مرحله جدیدی شد.

اولین تماس محمد ضابطی با سازمان مجاهدین خلق ایران
محمد ضابطی اولین بار بعد از ضربه شهریور 1350 با سازمان مجاهدین خلق ایران رابطه برقرار کرد. تا قبل از آن، مجاهدین خلق برای بسیاری از نیروهای مبارز و آگاه جامعه ناشناخته بود. نیروهای سیاسی جامعه نیز در این دوران در فضای یاس و سردرگمی به‌سر می‌بردند. هنگامی که سازمان مجاهدین خلق ایران به مبارزه مسلحانه برخاست، فضای یاس و سردرگمی از میان رفت و مشتاقان مبارزه انقلابی، به‌خصوص مبارزان مسلمان راه روشن و مشخص خویش را یافتند. محمد ضابطی نیز از جمله این افراد بود. او از طریق دوست دوران دبیرستانی خود مجاهد شهید مهدی رضایی گل سرخ انقلاب که آشنایی زیادی با هم داشتند توانست سریعاً با سازمان رابطه برقرار کند. او بلافاصله به صفوف مجاهدین خلق ایران پیوست و مشتاقانه به آموختن خطوط سیاسی مبارزاتی عقیدتی مجاهدین همت گماشت.

محمد ضابطی سرفراز در آزمایشهای سخت زندانهای شاه خائن
حضور فعال سازمان مجاهدین خلق ایران در جامعه، ساواک را به وحشت انداخته بود، از این‌رو به‌طور گسترده‌یی به تعقیب و دستگیری مجاهدین و هواداران سازمان پرداخت. هنگامی که فعالیتهای محمد ضابطی در بهار سال 1352 لو رفت، ساواک شاه پایگاه محمد ضابطی را مورد تهاجم قرار داد. محمد ضابطی پس از آن در زیر وحشیانه‌ترین شکنجه‌های رژیم آریامهری قرار گرفت. از این پس دوران جدیدی از مبارزه او آغاز گشت. دورانی که می‌بایستی تحمل و پایداری او در برابر سختی‌ها و شکنجه‌ها محک می‌خورد. محمد ضابطی از همه این آزمایشهای سخت و طاقت‌فرسا سربلند و پیروز بیرون آمد و تمامی اطلاعات محمد ضابطی در سینه‌اش باقی ماند. یکی از برادران مجاهد همبند او در مورد ایستادگی تحسین برانگیز محمد ضابطی در زندان می‌گوید:

«نخستین برخورد من با محمد ضابطی در زندان اوین و در اتاق بازجویی بود او در حالی که خود در زیر بازجویی قرار داشت مرا دلداری می‌داد و سعی داشت ضمن دادن روحیه، رهنمودها و تجارب لازم را نیز به من منتقل کند. وقتی که بازجو وارد اتاق شد و متوجه قضیه شد با دشنام به محمد ضابطی گفت: فلان فلان شده در بیرون زندان مهدی رضایی را در خانه راه می‌دهی و با او همکاری می‌کنی. در دانشگاه بچه‌ها را دور خودت جمع می‌کنی و در زندان به زندانیان راه و رسم بازجویی پس دادن یاد می‌دهی؟ حالا هم داری به این جوان خط می‌دهی. او این جملات را در حالی ادا می‌کرد که محمد ضابطی را وحشیانه کتک می‌زد. ولی با خروج بازجو از اتاق، محمد ضابطی حرفها و رهنمودهایش را ادامه داد و با خونسردی گفت: نترس این‌ها همه‌اش حرف می‌زنند و تازه وقتی هم که شکنجه می‌کنند فردا برمی‌گردیم به همان حالت اول و می‌بینی که همه دردها رفته‌اند ولی باز هم درد خلق در دل‌هایمان می‌ماند و خدا کند که درد خلق فراموش نشود».

محمد ضابطی در برابر کودتای اپورتونیستی
در سالهای 1354 و 1355 به‌دنبال ضربه اپورتونیستهای چپ‌نما به سازمان مجاهدین خلق ایران، مجاهد شهید محمد ضابطی همگام با دیگر برادران مجاهد استوار و پابرجا بر مواضع اصولی سازمان و انقلاب پای فشرد. او همچنین با دفاع انقلابی از این مواضع، در کوره مبارزات ایدئولوژیک و سیاسی نیز آبدیده گشت و به عالی‌ترین وجه مسئولیتهای تشکیلاتی و انقلابی خود را پیش برد.

محمد ضابطی در پرتو خطوط رهبری سازمان در داخل زندان و به‌دلیل ظرفیت انقلابی و درک بالایی که داشت، به‌دام اپورتونیسم و ارتجاع نیفتاد. مهمتر این‌که او توانست با کمک فکری و آموزش به دیگران، مانع گرفتار شدن آنها در غرقاب انحرافات اپورتونیست‌های چپ‌نما و مرتجعین مسلمان‌نما شود. بدین ترتیب محمد در رابطه با پروسه رشد و تکامل سازمان در جریان ضربه اپورتونیستی نقش بسیار عمده و به‌سزایی ایفا کرد.

ارتقای سطح تشکیلاتی محمد ضابطی در زندان
محمد ضابطی با پروسه‌یی که در زندان گذراند و به‌دلیل تضادهایی که حل کرد مدارهای مختلف سازمانی را سریعاً طی کرد. او در سال 1356 در مرکزیت تشکیلات سازمان مجاهدین در بند 3 زندان اوین که برادر مجاهد علی زرکش در رأس آن بود قرار گرفت. محمد ضابطی تا این مقطع با شناخت عمیق ایدئولوژی اسلام انقلابی، خطوط سازمان و کسب سایر صلاحیتهای لازم نمونه یک انسان تراز مکتب گردید. محمد ضابطی به‌دلیل همین خصوصیات در مراحل بعد نیز با شایستگی تمام از پس پیچیده‌ترین مسائل و مشکلات سیاسی، نظامی، تشکیلاتی و... برآمد و نقش بسیار ارزشمندی در پیشبرد خطوط سازمان و انقلاب ایران ایفا نمود.

محمد ضابطی پس از آزادی از زندان در سال 1357
در سال 1357 محمد ضابطی از جمله زندانیانی بود که به دست توانای خلق قهرمان ایران از اسارت آزاد شد. او پس از آزادی از زندان در مرکزیت سازمان قرار گرفت و توانست در مدار رهبری سازمان نیز نقش خود را ایفا کند. او ابتدا در بخش آموزش و سپس در بخش اجتماعی سازمان به‌عنوان معاون کل بخش در تهران، با تمامی شعب و شاخه‌های آن قرار گرفت. پس از شهادت سردار موسی خیابانی مسئولیتهای بیشتر و سنگین‌تری برعهده او گذاشته شد. او مسئولیت بخش عظیم اجتماعی و فرماندهی تیمهای گسترده میلیشیا در میدان مبارزه سخت و بی‌امان علیه خمینی دجال و ضدبشر را برعهده داشت. همچنین مسئولیت ارتباط با بخش‌های دیگر سازمان تا زمان شهادت برعهده محمد ضابطی بود.

محمد ضابطی با جذب نیرو در محیط‌های کارگری، دانش‌آموزی و دانشجویی و... به سازماندهی و آموزش ایدئولوژیک آنها پرداخت. او نسلی انقلابی و رزم‌آور تربیت کرد که در تشکیلات میلیشیا به‌عنوان پیشاهنگان ارتش خلق، پیام انقلاب را در همه زمینه‌ها و در همه محیطها به میان توده‌ها بردند و گسترش دادند.

محمد ضابطی نمونه اعلای مسئولیت‌پذیری
از دیگر ویژگی‌های بارز مجاهد شهید محمد ضابطی پر کاری و تحرک زیاد او در عمل انقلابی و سطح بالای مسئولیت‌پذیری بود. او در عین درایت و کاردانی‌اش و توانایی عهده‌دار شدن مسئولیتهای متعدد، می‌توانست اشراف خود بر همه کارها را حفظ کند و گستردگی مسئولیت هیچ‌گاه از عمق و کیفیت کار او نمی‌کاست.

یکی از برادران مجاهد در این رابطه می‌نویسد: «بعد از تخلیه بنیاد، من به بخش اجتماعی منتقل شدم و محمد اولین مسئولم بود. محمد ضابطی فردی پرکار جدی و قاطع بود و در بحرانی‌ترین شرایط شادابی خود را حفظ می‌کرد. من ندیدم که هیچ مساله‌ای هر چند خطیر او را دچار اضطراب و آشفتگی سازد و یا تسلط او را بکاهد… به یاد ندارم در جلسات او حاشیه‌روی دیده باشم. به سرعت حد و مرز کارها را روشن می‌کرد و به‌خوبی توضیح می‌داد در عین‌حال که کارهای روزمره او واقعاً خیلی زیاد بود ولی همه‌جانبگی و سطح بالای پذیرش مسئولیت او باعث شده بود که مسئولیتهای خود را به نحو احسن انجام بدهد. به این ترتیب مسئولان بالاتر، از همان فاز سیاسی مسئولیتهای بالاتر و کیفی‌تری به او محول می‌کردند.

نقش محمد ضابطی در 30خرداد 1360و برگزاری عظیم‌ترین تظاهرات مردمی
با نزدیک شدن به موعد رویارویی ناگزیر با رژیم خمینی، مسئولیت بخش اجتماعی از حساسیت بیشتری برخوردار می‌شد و فضای بسته خفقان و استبداد، کار محمد ضابطی را هم سخت پیچیده و طاقت‌فرسا می‌کرد. او باید خود را برای شرایط خطیر و بحرانی آماده می‌کرد و نیروهای بخش اجتماعی را هم ارتقا می‌داد. 30خرداد 1360 سرآغاز مبارزه سرنوشت‌ساز خلقمان و روزهای سخت آزمایش و تصمیم بود. سازمان مجاهدین خلق ایران می‌بایست مقاومتی تمام‌عیار را در برابر ارتجاع خمینی که کمر به نابودی مجاهدین بسته بود و جارو کردن بقایای انقلاب ضدسلطنتی و حاکمیت اختناق و دیکتاتوری مطلق را تدارک می‌دید. 30خرداد 1360 فرا رسید و عظیم‌ترین و بی‌سابقه‌ترین تظاهرات مردمی انجام گرفت. رژیم خمینی تا لحظه شروع این تظاهرات، با وجود عظمت شگفت‌آورش، از آن بی‌اطلاع بود. فرماندهی ستاد اجرایی تظاهرات 30خرداد 1360 را که بی‌تردید یک شاهکار تاکتیکی بود، شهید والا مقام محمد ضابطی به‌عهده داشت. پاسخ خمینی به این اعتراض مردمی کشتاری وحشیانه بود و به این ترتیب پروسه ضد‌خلقی شدن رژیم به انتهای خود رسید. 30خرداد 1360 شروع دوره‌ای بود که مجاهدین باید با تمامی قوا و توانشان به جنگ رژیم ضدبشری خمینی می‌رفتند و به راستی که مجاهدین به خوبی از عهده چنین مسئولیتی برآمدند. محمد ضابطی به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم فرماندهی بسیاری از عملیات و تهاجمات علیه رژیم را برعهده داشت. همچنین محمد ضابطی در تغییر وضعیت نیروهای وسیع اجتماعی از علنی به وضعیت مخفی و نظامی نقش عمده و سنگینی داشت که به خوبی آن را پیش برد.

ارزش مقاومت مجاهدین در برابر رژیم خمینی در دوران پس از 30 خرداد 1360
در آن روزها خمینی توانسته بود با بی‌حیایی رقیب دیرین خود را که مرجع تقلیدی شناخته شده و نامور بود به نمایش مصاحبه تلویزیونی وادارد. همچنین رهبر یک سازمان چپ‌نما را که فریادهای گوشخراشش در مورد سازشکاری مجاهدین با ارتجاع و امپریالیسم گوشها را می‌آزرد، اندک مدتی بعد از دستگیری به امید عفو و جان به در بردنی حقیرانه به همکاری با دژخیمان و ندامت تلویزیونی بکشاند. در چنین روزهایی بود که مجاهدین باید بهای استواری و صداقت خود را به سنگین‌ترین وجه ممکن میپراختند.

تنها پس از این پایداری و نبرد شکوهمند بود که همگان باور کردند مجاهدین در نبرد خود با ارتجاع تا چه حد جدی و مصمم هستند. این حقیقت تابناکی بود که در روزها و سالهای بعد، خیلی بیشتر روشن شد.

12 اردیبهشت 1361 سر فصلی از یک کارنامه سراسر آگاهی و فدا
تقریباً یک سال پس از 30خرداد 1360 حماسه 12 اردیبهشت 1361 خلق شد. حماسه‌ای که بیش از 60 زن و مرد مجاهد، در نقاط مختلف تهران طی چندین رشته عملیات گسترده نظامی با دشمنی تا دندان مسلح به خاک افتادند. در شامگاه 12اردیبهشت، آن زمان که ستاره‌ها در ظلمت آسمان درخشیدن گرفتند یک حقیقت تابناک نیز اثبات شد. این‌که مجاهدین در نبرد با ارتجاع مذهبی حاکم، از بذل هیچ چیز از سرداران دلاور خود تا شیرزنان پیشتاز و تا مادران سالخورده و حتی کودکان خود دریغ ندارند. این عهدی است که با خدا و خلق بسته‌اند؛ حتی اگر تحقق آن خون گوهرهای شب‌ چراغی چون اشرف و موسی را می‌طلبد. افتخار بر مجاهدین که در روز 12اردیبهشت نیز، یک بار دیگر، با بذل خون ضابطیها و رمضانیها و میرزاییها و باقرزاده‌ها و جلالزاده‌ها و خادمیها و دهها سردار فداکار و پاکباز دیگر، این سرفرازی تاریخی را به‌نام خود مهر کردند. مجاهدین قهرمان در این روز تاریخی تا آخرین گلوله جنگیدند هر محله و کوی و برزن را از کامرانیه تا جی و از ستارخان تا تهران پارس به میدانی برای رسوایی ارتجاع مذهبی و هر آن کس که به ورطه ذلت سازش با آن افتاده بود تبدیل کردند.

حماسه 12 اردیبهشت 1361، مقاومتی که در مخلیه دشمن نمی‌گنجید
ظهر 12 اردیبهشت 1361 ناگهان شبکه‌های بی‌سیمی ارتباطات کمیته‌ها، پاسداران و نهادهای اطلاعاتی رژیم خاموش شد. برای کسانی که آن روزها درگیر مبارزه‌یی خونین با آخوندها بودند این نشانی از یک حادثه داشت. هشداری بود برای وقوع ناگهانی یک رخداد مهم. دو ساعت بعد وقتی که از چهار گوشه تهران صدای رگبار گلوله و شلیک آر.پی.جی برخاست علت آن سکوت بی‌سیمی روشن شد.
در آن روز فراموش ناشدنی تعدادی از پایگاههای مسئولان مجاهدین مورد حمله پاسداران و کمیته‌چیها قرار گرفت. نبرد با سرعت گسترش یافت و جای جای تهران به خون کشیده شد و پرچم‌های افتخار، سرخ از خون شجاع‌ترین فرزندان مجاهد یک خلق تسلیم ناپذیر، به‌ اهتزاز درآمد. دشمن که در مخیله‌اش هم نمی‌گنجید با چنین مقاومتی روبه‌رو شود. ناگزیر شد علاوه بر به میدان آوردن گله گله مزدور و به‌کار گرفتن انواع سلاحهای سبک و سنگین با هلیکوپتر پایگاههایی را که هنوز مجاهدی در آنها می‌جنگیدند و شلیک می‌کردند، هدف قرار دهد.

پایگاه محمد ضابطی کانون اصلی مقاومت
اوج درگیریهای روز 12 اردیبهشت و کانون اصلی مقاومت در پایگاه فرمانده ضابطی (واقع در کامرانیه) بود. در آن پایگاه، مجاهد قهرمان نصرت رمضانی همسر محمد ضابطی، عملیات دفاع را فرماندهی می‌کرد. شیرزن جنگاوری که به گواه همسایگان و مردم محل با شجاعت و صلابت شگفت انگیزی از این سو به آن سو می‌دوید و برای شکستن حلقه محاصره و خارج کردن کادرهای مستقر در آن پایگاه و از آن معرکه راه باز می‌کرد.

در آن پایگاه همچنین مجاهدان قهرمان قاسم باقرزاده، حمید جلال زاده، سوسن میرزایی، پری یوسفی، زکیه محدث، احمد کلاهدوز، محمد تواناییان فرد، فاطمه (تاجی) مهدوی کرمانی، اقدس تقوی، امیر هوشنگ آق بابا نیز دلیرانه در برابر تهاجم پاسداران ظلمت و تباهی می‌جنگیدند و حماسه می‌آفریدند. آنان چنان صحنه‌های پرشوری از مقاومت و دلاوری را در مقابل چشمان شگفت‌زده مردم آفریدند که هرگز از خاطره‌ها نخواهد رفت.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

مجاهد شهید حسین امیر پناهی


مشخصات مجاهد شهید حسین امیر پناهی (ونکی)
محل تولد: تهران
تحصیلات: ادبيات عربی
سن: 36
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: 1361

مجاهد شهید حسین امیرپناهی از شهدای حماسه 12اردیبهشت سال 1361 می باشد.

روز 12اردیبهشت 61، تهران شاهد نبردهای عظیمی بود که از شرق تا غرب و از شمال تا بخشهایی از مرکز شهر را دربر می‌گرفت.
از ساعت 2بعدازظهر با اولین‌شلیک، تهاجم هم‌زمان پاسداران به‌چندین‌پایگاه مجاهدین شروع شد. نبرد تا ساعتهایی پس‌از نیمه‌شب ادامه داشت و رشیدترین فرزندان ایران، با مقاومت دلیرانه خود درسی فراموشی‌ناپذیر به‌خمینی‌دجال و مزدوران آدمکش او دادند. دشمن از زمین و هوا با سلاحهای نیمه‌سنگین و حتی سلاح سنگین و شلیک‌با هلیکوپتر، پایگاهها را می‌کوبید. شهر درهاله‌یی از انفجار و دود و آتش غرق شده بود. بیش‌از 60زن و مرد مجاهدخلق، ایستاده بودند تا آنطور که شایسته مجاهدخلق است، رایت شرف یک‌خلق را تا آخرین نفس و تا آخرین قطره خون برافراشته نگاه دارند.
روز 12اردیبهشت، مجاهدان قهرمان با پایمردی و حماسه شورانگیز فرمانده والامقام محمد ضابطی و سایر همرزمان قهرمانش یک‌آزمایش بزرگ را باموفقیت پشت‌سر گذاشتند و سربلند و سرافراز درخاطره خلق و میهن جاودانه شدند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ اردیبهشت ۹, دوشنبه

مجاهد شهید جلال الدین موسوی تیرآبادی


مشخصات مجاهد شهید جلال الدین موسوی تیرآبادی
محل تولد: تهران
تحصیلات: دانشجو رشته معماری
سن: 31
محل شهادت: -
تاریخ شهادت: 1367

🔸آن هنگام که نیزه های داغ تابستان 67
🔸بر پیکر زمین می کوبید
🔸طناب های دار گلوی آدمی را می فشرد

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ اردیبهشت ۷, شنبه

مجاهد شهید فاطمه کریمی


مشخصات مجاهد شهید فاطمه کریمی
محل تولد: كرج
تحصيل: دانش آموز
سن: 17
محل شهادت: قائمشهر
زمان شهادت: 1360

مجاهد شهید فاطمه کریمی در اردیبهشت سال 60 به دست پاسداران و چماقداران خمینی به شهادت رسید و پس از آن تظاهرات 200هزار نفره مادران مجاهد در 7اردیبهشت شکل گرفت.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

مجاهد شهید گیتی نظیری



گیتی نظیری سال۱۳۳۷ در تهران متولد شد. او کارمند تلویزیون ملی ایران و خبرنگار و فیلمبردار بود همچنین شاعر نیز بود. او قلبی بسیار مهربان داشت، همیشه از وضعیت بد اقتصادی مردم به‌ویژه بچه‌های کوچک به خشم می‌آمد که چرا ایران که روی دریای نفت غوطه‌ور است باید وضعیت کودکان اینچنین باشد و پدر و مادرها خجالت‌زده آنها باشند. بعد از انقلاب ضدسلطنتی از خوشحالی در پوست نمی‌گنجید و مثل همه فکر می‌کرد با رفتن دیکتاتور همه چیز حل شده است. ولی با شروع جنگ ضدمیهنی متوجه شد که انقلاب مردم به سرقت رفته است. از آنجا بود که تصمیم گرفت افشاگری و مبارزه بی‌امان علیه حاکمیت خمینی را شروع کند. بعد از مدتی او محل کارش را ترک کرده و به‌اجبار زندگی مخفی را برگزید. اما چندی بعد رژیم به پایگاهش حمله کرده و او را دستگیر می‌کند. به‌خاطر مقاومت جانانه‌اش، رژیم ضدبشری خمینی حکم اعدام او را صادر کرده و در اردیبهشت۱۳۶۱ با تعداد دیگری از هم‌زنجیرانش به کهکشان شهدای مجاهد خلق پیوست.



هزاران بار ما را سوخت
حریق حادثه تا مرز خاکستر
ولی ما نسل سیمرغ‌ایم
که از خاکستر خود می‌گشاید پر

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ اردیبهشت ۱, یکشنبه

مجاهد شهید حمید زندی پور


مشخصات مجاهد شهید حمید زندی پور
محل تولد: تهران
تحصیلات: دانشجوي مهندسي
سن: 29
محل شهادت: کرمانشاه
تاریخ شهادت: 1367

حمید زندی‌پور از ابتدای پیروزی انقلاب در ارتباط با سازمان مجاهدین قرار گرفت. در ماههای اول پس از قیام، عضو تیمهای نظامی سازمان بود. سپس به بخش اجتماعی و بالاخره به بخش حفاظت منتقل گردید. آبان۶۱ به خارج کشور اعزام شد و در بخش حفاظت به مسئولیتهای خود ادامه داد.‌ 
در پرتو‌ انقلاب ایدئولوژیک، حمید نیز مثل تمامی مجاهدین در مدار تازه‌یی از مسئولیت‌پذیری و شکوفایی قرار گرفت. ‌او در یکی از گزارشهای تشکیلاتیش نوشت: «…‌می‌توانم دنیای جدیدی را لمس کنم. در‌واقع احساس یگانگی می‌کنم، می‌توانم از کهنه‌ها عبور کنم و امیدها و انرژیهای تازه‌یی در من جوانه می‌زند…». م
جاهد شهید حمید زندی‌پور (مصطفی) در وصیت‌نامهٌ پرشورش در فروردین۶۳ نوشته بود: «… خدا را شکر می‌کنم که نعمت بودن در جمع مجاهدین را به من عطا نموده و امیدوارم تا لحظهٌ شتافتن به‌سویش هم‌چنان در رکاب مجاهدین و خدمتگزار به خلق باقی بمانم… از خدا می‌خواهم تا به اندازهٌ تمامی شهیدان پاک و صدیق سازمان و تمامی اسیران قهرمانش به من قدرت آتش به‌سوی خمینی را عطا کند…». 
شهید قهرمان، حمید زندی‌پور، در بهمن۶۵ در گردانهای رزمی سازماندهی گردید. در عملیات فروغ جاویدان فرماندهی یک دستهٌ رزمی را به‌عهده داشت و با جسارت و جنگاوری با مزدوران دشمن جنگید و در اوج شرف و افتخار به‌شهادت رسید.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

مجاهد شهید مهران حسین زاده


مشخصات مجاهد شهید مهران حسین زاده
محل تولد: کرج
سن: 29
تحصیلات: دانشجو
محل شهادت: کرج
تاریخ شهادت: 1367


متاسفانه از اين شهيد  قهرمان عکس، خاطرات و زندگینامه نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را مي‌شناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند.



با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ فروردین ۳۱, شنبه

مجاهد شهید محرم غفاری صومعه


مشخصات مجاهد شهید محرم غفاری صومعه
محل تولد: تهران
تحصیلات: دانشجوي پزشکي
سن: 31
محل شهادت: کرمانشاه
تاریخ شهادت: 1367

محرم غفاری‌صومعه پس از شرکت در تظاهرات ضد سلطنتی در سال۵۸ با مجاهدین آشنا شد و فعالیت خود را با انجمن دانشجویان مسلمان دانشگاه شیراز آغاز کرد. در شهریور سال۶۰ دستگیر شد و ۴سال را در اسارت دژخیمان گذراند. 
پس از برقراری ارتباط با سازمان، به منطقه اعزام شد. پس از ‌آن در چند رشته عملیات شرکت کرد و با جسارت و شجاعت تمام جنگید. 
«…‌با ایقان کامل به پیروزی خلق قهرمانمان از طریق تنها راه رهایی جنگ مسلحانه، این وصیت‌نامه را می‌نویسم… ما اطمینان داریم که سلاحمان هرگز و در هیچ شرایطی بر زمین نخواهد ماند و این سلاحها تا هر زمان که لازم باشد به روی دژخیمان خمینی به غرش درخواهد آمد. چه خوب بود اگر می‌توانستم و اگر می‌شد که لئامت خمینی و شکوه و سرود مجاهدان را با قلبم به تصویر بکشم. ولی چه بکنیم که کلمات محدودند. این شکوه را من نمی‌گویم، مقاومت اسیران و سرود مجاهدان می‌گوید و این را خون مجاهد اعظم سردار کبیر خلق موسی خیابانی و سمبل زن انقلابی اشرف به منصهٌ ظهور می‌رساند. به دنیا بگوئید که ما با عشقی خدایی به این راه رفتیم، بگوئید و بنویسید، به جهان اعلام کنید که ما موحدیم و مجاهد با سرورانی و با رهبرانی چون مسعود و مریم. به خلق بگوئید که ما پرتوان و توفنده چون عاصفه و صاعقه بر سر جلادان دژخیم فرود می‌آئیم…». وصیت‌نامه ‌ـ‌ ۱۶خرداد۶۵ 
مجاهد قهرمان محرم غفاری‌صومعه در آخرین نبرد خود، در عملیات کبیر فروغ جاویدان، چونان صاعقه بر سر دژخیمان فرود آمد و تا قلهٌ سعادت و شهادت به پیش رفت.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ فروردین ۲۸, چهارشنبه

مجاهد شهید مجتبی غفاری


مشخصات مجاهد شهید مجتبی غفاری
محل تولد: تهران
شغل: کارمند کارخانه شير
سن: 26
تحصیلات: -
محل شهادت: مهران
تاریخ شهادت: 1367

مجاهد شهید مجتبی غفاری در عملیات چلچراغ ارتش آزادیبخش ملی ایران به شهادت رسید.

♦️مرا ببر مرا ببر امید دلنواز من
♦️ببر به شهر شعرها و شورها
♦️ببر به راه پر ستاره می کشانیم
♦️فراتر از ستاره می نشانیم...

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ فروردین ۲۶, دوشنبه

مجاهد شهید علی حسینی


مشخصات مجاهد شهید علی حسینی
محل تولد: تهران
شغل: راننده تاکسی
سن: 26
تحصیلات: -
محل شهادت: شوش
تاریخ شهادت: 1367

مجاهد شهید علی حسینی در عملیات آفتاب ارتش آزادیبخش ملی ایران به شهادت رسید.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ فروردین ۲۵, یکشنبه

بی‌پیرایه، با قلبی صاف و سرشار به یاد مجاهد قهرمان منصور حاجیان


مشخصات مجاهد شهید منصور حاجیان
محل تولد: تهران
شهيدان سرافراز اشرف
سن: 52
تحصیلات: دیپلم بازرگانی
شغل: فروشندگی لوازم خانگی
محل شهادت: شهر اشرف
تاریخ شهادت: 1390

سابقه مبارزاتی: ۲۶سال
سابقه زندان: ۱سال و ۹ماه و ۲۱روز

در خانواده‌ای متوسط در محله خانی آباد تهران، متولد شد. دوران کودکی و نوجوانی خود را در همان محله‌ها سپری کرد و موفق به اخذ دیپلم بازرگانی گردید. منصور در قیام ضدسلطنتی مردم ایران در سال ۵۷ فعالانه شرکت داشت.
سال ۵۹ توسط برادرش مسعود حاجیان با سازمان آشنا و هوادار مجاهدین شد.۲۷تیرماه سال ۱۳۶۰برادر مجاهدش مسعود حاجیان با حکم موسوی تبریزی در تبریز به جوخه اعدام سپرده شد.
منصور تا سال ۶۳ در ارتباط با هسته‌های مقاومت فعالیت می‌کرد. در تابستان ۶۴ به‌دلیل ارتباط با سازمان دستگیر شد و تا سال ۶۶ در زندان به‌سر برد. در همان ماه‌های اول دستگیری در حالی‌که دژخیمان خمینی وی را جهت لو دادن محل دو برادر مجاهد دیگرش تحت شکنجه‌های وحشیانه قرارداده بودند به قصد حفظ اسرار نهفته در سینه‌اش خود را در زندان مخوف رژیم ضدبشری حلق آویز کرد اما به‌دلیل پاره شدن طناب زنده ماند.

پس از آزادی از زندان در مهر ماه ۶۶ حین خروج از کشور بار دیگر توسط کمیته ضدخلقی در سیستان و بلوچستان دستگیر شد و به مدت یک ماه در اسارت بود. در آبان ۶۶ خود را به منطقه مرزی ایران و عراق رساند و به سازمان پیوست. این رزمنده پاکباز و افسر ارتش آزادی، در نبردهای متعددی از جمله عملیات آفتاب، چلچراغ، فروغ جاویدان و مروارید علیه قوای جنگ و سرکوب رژیم جنگید.

در سال ۶۸ در انقلاب درونی مجاهدین به مفهوم تازه‌یی از زندگی و مبارزه راه برد و در اوجی دوباره با انقلاب مریم رهایی پیوند خورد و هم‌چنان که خودش بارها گفته گفته بود، برای همیشه از آن سرشار شد.
منصور بسیار مهربان بود و زبانی ساده و صمیمی داشت. بی‌پیرایه بود و دل صافش زبانزد همه یاران و همرزمانش بود. در عین برخورداری از شورونشاط و سرزندگی، محکم بود و پابرجا، استوار بود و پر صلابت. یکی از همرزمانش ویژگیهای او را چنین توصیف کرده است:
«منصور بسیار خاکی و مایه‌گذار بود، به اشرف عشق می‌ورزید و همیشه در شدت گرما و سوز سرما او را می‌دیدم که با علاقه وافری مشغول آب دادن به گلها و درختان بود. به کارش عشق می‌ورزید و همین تنظیم رابطه او با کار و مسئولیتش به‌خوبی رازهای درونی و خصائص عاطفی او را بیان می‌کرد و ارزشها و باورهای ایدئولوژیک وی را به روشنی و به زیباترین شکل متجلی می‌ساخت. هرجا حضور داشت فضایی آکنده از شور و شادی ایجاد می‌کرد، پیوسته عطر عاطفه در کلامش به مشام می‌رسید و صداقت در حرفهایش موج می‌زد. هر بار که از کنار درختها و گلهایی که منصور پرورش داده می‌گذرم پنجره‌ای به کوچه باغ خاطرات سبز با او زیستن در ضمیرم باز می‌شود و به من جانی تازه می‌بخشد».

اما شکوهمندترین فراز زندگی مبارزاتی منصور قهرمان بر تارک ۸سال پایداری پرشکوه او در اشرف، در فروغ اشرف رقم خورد، آن‌گاه که در برابر خیل مزدوران خامنه‌ای و مالکی با دستانی خالی سینه سپر کرد تا به دشمنان آزادی مردم ایران بگوید:
· ما نمی‌گذاریم زیر آوارها می‌خندیم درچنگال توفانها آواز می‌خوانیم
· و اگر بر خاک فروافتادیم با روشنی و گرمی خونمان به آفتاب، به بهار و به آزادی درود می‌گوئیم
و او درودش را در جمعه خونین ۱۹فروردین در صف نخستین کارزار با ایستادگی قهرمانانه ادا کرد و با خون جوشان به ثبت رساند.

منصور در یکی از گزارشاتش احساسات خود درباره حفاظت اشرف و ضرورت دفاع از این سنگر شرف و آزادگی را چنین بیان می‌کند:
«اشرف با بیا بیا معنی پیدا می‌کند و کانون استراتژیک نبرد با رژیم ضدبشری خمینی است. فقط کس نخارد راهنمای عمل ماست. با می‌توان و باید هر مانعی برداشتنی و هرخواسته‌ای دست یافتنی است و من تعهد می‌دهم که با پرکردن صندوق صدق اشرف حافظ و مدافع ارزشهای مهر شده خواهر و برادر بوده و مجاهدی اشرفی و تراز دوران باشم».

منصورقهرمان در همان ساعتهای اولیه نبرد فروغ اشرف از ناحیه سینه مورد اصابت گلوله قرارگرفت وبه‌رغم انواع کارشکنیها و سنگ‌اندازیهای مزدوران مالکی قهرمانانه پایداری نمود و به‌مثابه یک شهید زنده، دردهای جانکاه را با عزم حداکثر پیوند زد و در جنگ صد برابر با آن جنگید تا به مزدوران پیام دهد که:
در مسلک عشق شاد و سرمست باید که زخویش رخت بربست
مائیم و کنون نیمه جانی وان نیز نهاده برکف دست
مجاهد اشرفی منصور حاجیان که به‌ دلیل ممانعتهای ضدانسانی از معالجات ضروری پزشکی و کارشکنیهای جنایتکارانه کمیته سرکوب اشرف در نخست‌وزیری عراق، همواره با عوارض جانکاه جراحتهایش دست به گریبان بود، پس از ۶۴روز مقاومت حماسی، صبح روز شنبه ۲۱خرداد ۹۰ در اوج مظلومیت، به کهکشان شهیدان سرفراز فروغ اشرف پیوست و به عهد خونین خود با خدا و خلق وفا کرد.



با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ فروردین ۲۴, شنبه

جاودانه فروغ اشرف، مجاهد شهید قاسم اعتمادی


مشخصات مجاهد شهید قاسم اعتمادی
محل تولد: تهران
شهيدان سرافراز اشرف
سن: 53
محل شهادت: شهر اشرف
تاریخ شهادت: 1390

زندانی سیاسی در زندانهای خمینی و ۳۰سال سابقه فعالیت حرفه‌یی مبارزاتی 

«ولی‌فقیه به نقطه‌ای رسیده که از نان شبش هم مهمتر این است که اشرف را ببندد… ما از ابتدا که به مجاهدین آمدیم مسیر مشخصی را انتخاب کردیم و آن هم چشمداشتن به پیروزی سهل و آسان و رسیدن به مقام و منصب نبود. … همواره در آرزوی داشتن سعادت شهادت در راه محقق شدن آزادی خلقمان بودم» از نامه مجاهد شهید قاسم اعتمادی ۶/شهریور/۸۸».

رسم و راه آزادی یا پیشه نباید کرد یا این‌که ز جان و تن اندیشه نباید کرد

قاسم در سال ۱۳۵۷، در حالی که ۲۰سال بیشتر نداشت، با امواج انقلاب ضدسلطنتی همراه و در خروش بود. وقتی انقلاب پیروز شد، ضمیر جستجوگرش از او انسانی بی‌تاب ساخته بود تا سرچشمه را بیابد، در سال۵۸ وقتی همراه با دوستانش در تهران به انجمن هواداران مجاهدین به‌نام میثاق می‌رفت، گم‌شده‌اش را یافت. مدتی بعد کارگاه تولیدی قنادی خود را رها کرد و به‌طور حرفه‌یی و تمام وقت به مجاهدین پیوست و به کسوت یک میلیشیای پرشور درآمد. دژخیمان خمینی در سال۶۰ او را دستگیر کرده و به زندان و زیر شکنجه کشاندند. قاسم اعتمادی با پایداری قهرمانانه‌یی مدت چهار سال را در زندانهای اوین و قزل‌حصار در اسارت رژیم خمینی گذراند.

قاسم پس از آزادی از زندان بلافاصله برای وصل به مجاهدین اقدام کرد و سرانجام در اردیبهشت ۶۷ به ارتش آزادیبخش پیوست. خود وی در این باره نوشته است:
«مهمترین سرفصل تشکیلاتیم بعد از آمدن به منطقه در انقلاب ایدئولوژیک بود که خود را و حلقه وصل به سازمان را یافتم. در عملیاتی چلچراغ، فروغ جاویدان، و مروارید شرکت کردم».

مجاهد خلق قاسم اعتمادی در حماسه فروغ ایران (در ۶ و ۷مرداد) در دفاع از اشرف، بسیار فعال بود و بی‌باکانه در صحنه‌های مختلف حضور داشت.
سرانجام پس از سالها مجاهدت و تلاش و پایداری، صبح روز ۱۹فروردین ۹۰ در دفاع از خاک اشرف، به خون غلتید و به آرزویش که شهادت بود، رسید.



با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

«آری این بود پایان آرزوهایم، یعنی یک مجاهد باشم» -جاودانه فروغ اشرف، شهید مجاهد خلق علیرضا طاهرلو


مشخصات مجاهد شهید علیرضا طاهرلو
محل تولد: تهران
شهيدان سرافراز اشرف
سن: 50
محل شهادت: شهر اشرف
تاریخ شهادت: 1390

پیوستن به ارتش آزادیبخش ملی ایران: ۱۷فروردین ۷۲
زندانی سیاسی به مدت ده سال از ۱۲فروردین ۶۱، تا اول بهمن ۷۰


از شکنجه‌گاه خمینی آزاد شد اما یاد یاران سر بدار ۶۷، دمی آرامش نمی‌گذاشت. به سرعت به زیارت مزار یاران در بهشت زهرا شتافت. این خاطره را خودش در مصاحبه با سیمای آزادی چنین بازگو کرد:
«شب تا صبح توی خونه خوابم نمی‌برد. توی راهروی خونه قدم می‌زدم. مستمر چهره بچه‌ها می‌آمد جلوی چشمم. تصمیم گرفتم صبح یک سری برم مزار بچه‌ها رو توی بهشت زهرا به هر قیمت پیدا کنم. آدرس خیلی از قبرهای بچه‌ها را از قبل گرفته بودم. رفتم بهشت زهرا. گشتم مسیر تک‌تک قبرها را طبق شمارش چک کردم. همینطوری که رسیدم به مزار پرویز سلیمی. پرویز سلیمی دوستی بود که سالیان سال در زندان با او بودم. به او گفتم یادت میاد صدام کردی گفتی که شرایط سختی پیش داریم احتمال دارد رژیم دست به قتل‌عام زندانیان بزند. یک شماره تلفن به من دادی و گفتی اگر احیاناً آزاد شدی از طریق این شماره تلفن وصل بشو به سازمان. … نمی‌دانم شاید یکساعت دو ساعت قدم می‌زدم. با تک‌تک بچه‌ها صحبت می‌کردم. آمدم از مزار بیرون… وقتی برمی‌گشتم احساس می‌کردم تک‌تک بچه‌ها از توی قبر اومدن بیرون با من خداحافظی می‌کنند. من براشون دست تکون می‌دادم می‌گفتم پیامتون رو برای سازمان می‌برم. اگر‌چه شما لایق‌تر از من بودین که به سازمان بپیوندید. ولی شاید این بار امانت به دوش من گذاشته شده».

علیرضا فرزند یک خانواده زحمتکش از تهران، از سال ۵۶ به امواج تظاهرات ضدسلطنتی پیوست.

پس از انقلاب ضدسلطنتی با دیدن حق‌پوشیها و خیانتهای خمینی به آزادی و انقلاب مردم، به مجاهدین پیوست.
او در کسوت یک هوادار مجاهدین، در سالهای فاز سیاسی هم‌چون یک میلیشیا فعالیت کرد. در فروردین ۶۱ دستگیر شد و مدت ده سال را در زندانهای اوین و گوهردشت و قزل‌حصار با رنج و سختی بسیار گذراند.

سالهای زندان علیرضا از سخت‌ترین سالهای اسارت تاریخ زندانیان سیاسی جهان بود. سالهای اعدامهای پس از سی خرداد و پنج مهر. سالهای شکنجه‌های وحشیانه. سالهای قفس و قبر، سالهای نارنجک انداختن در سلولهای زندانیان. سالهای سبعیتهای لاجوردی، و سالهای قتل‌عام سیاه ۶۷. اما علیرضا پس از تحمل همه رنجهای این دوره ده ساله، و پس از آزادی، باز بیتابانه و شوریده حال، به سوی مجاهدین پرکشید و بعد از تلاش مستمر، سرانجام در سال ۷۲ خود را به ارتش آزادیبخش رساند تا بنیان این رژیم ددمنش را از خاک میهنش برکند.

تحول عظیم علیرضا در اثر انقلاب ایدئولوژیک در سازمان مجاهدین بود. چرا که او این انقلاب را راه سرنگون کردن رژیم آخوندی و راه درمان دردهای مردم می‌دانست. او خود تجربه این سالهای مبارزه و آبدیده شدن در کوره انقلاب مریم را چنین نوشته است:
«آری این بود پایان آرزوهایم یعنی یک مجاهد باشم. طی این سالیان فهمیدم که مجاهدین آدمهای عجیب و غریبی و یا اسطوره‌ای نیستند. ما انسانهایی هستیم بسیار معمولی ولی با یک تفاوت. آن هم در داشتن اراده‌هایی شگرف، اراده‌ای که می‌تواند با غول دوران (اندیشه جنسیت) در بیفتد. اراده‌ای که کوهها را جابجا می‌کند. اراده‌ای که، هر نمی‌توان را به باید تبدیل می‌کند. اراده‌ای که تسلیم هیچ تعادل قوایی نمی‌شود. این اراده چیزی نیست جز در دست داشتن سلاحی به‌نام انقلاب».

سالهای پس از پیوستن، سالهای مبارزه بود. سالهای تلاش و کار در ارتش آزادی. مانورها، و فعالیتهای مستمر در کسوت یک رزمنده ارتش آزادی.

اما دوران پایانی زندگی علیرضا نیز شکوهی دیگر داشت. چرا که دوران پایداری در اشرف، پس از بمبارانهای مهیب تاریخ درجنگ منطقه بود. و دورانی که رژیم ولایت‌فقیه تمام تلاشش را برای نابودی ارتش آزادی و برکندن اشرف انجام می‌داد. اما علیرضا یکی از پایداران تا به آخر بود. و تمام آزمایشات و سختیهای این دوران را با سرفرازی طی کرد. از جمله اوجهای بلند این پایداری، یکی حمله شش وهفت مرداد ۸۸ بود که علیرضا یکی از رزمندگان مقاومت آن نبرد بود. او سوگند خورد که در تمامی مراحل این پایداری جانانه بایستد و پایداری کند و چنین کرد.

«مگر جان من با ارزش‌تر و یا این‌که خون من از دیگر شهدا رنگین‌تر است؟ درجایی که روزانه، دهها نفر از فرزندان این مرز و بوم را به قتلگاه می‌برند و بعد از شکنجه و تجاوزات آن‌چنانی در پشت کهریزک به خاک می‌سپارند بطوری که طعمه حیوانات وحشی می‌شوند آیا جا دارد من لحظه‌ای مکث بر سر جان و خون خودم داشته باشم؟ اگر‌چه خیلی درد دل دارم ولی اگر زنده بودم و قسمت بود آن را در چادر خاوران می‌گویم. ولی اگر شهید شدم دلم می‌خواهد به تمام خلق قهرمان بگویی به خدا شبی نبود این مجاهدین بدون فکر کردن به رنج و اسارت آنها و خون دل خوردن سر بر بالش بگذارند. و تنها و تنها باید با دادن خون این مسیر را باز کرد. علیرضا طاهرلو ۸۸/۶/۴».

آری! سرانجام، زندانی ده ساله اسارتگاههای اوین وگوهر دشت و قزل‌حصار، پس از طی یک زندگی سراسر رنج و پایداری و استقامت، در راه دفاع از برج مدافع آزادی ایران یعنی‌اشرف، با دست خالی به مصاف جلادان خامنه‌ای رفت و سرفرازانه سینه سپر کرد و قهرمانانه به‌شهادت رسید.

سلام بر او روزی که‌زاده شد. روزی که رنجهای شکنجه و بند و زندان را طی کرد و روزی که برای نجات خلقش سوگند خورد و روزی که پایداری کرد و در دفاع از اشرف به خاک افتاد، و روزی که دوباره در هیاهوی شاد پیروزی مردم ایران، حضور خواهد یافت.



با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ فروردین ۲۰, سه‌شنبه

همیشه رزم آور - مروری بر زندگی جاودانه‌فروغ اشرف- زهیر ذاکری


مشخصات مجاهد شهید زهیر ذاکری
محل تولد: تهران
شهيدان سرافراز اشرف
سن: 35
محل شهادت: شهر اشرف
تاریخ شهادت: 1390

زهیر همیشه یک رزمنده بود. نه به این خاطر که از وقتی چشم باز کرده بود خود را در سازمان و در کنار پدری مجاهد دیده بود، بلکه در سال ۶۹، وقتی سازمان تصمیم گرفت که بچه‌ها را برای دور بودن از خطرات جنگ اول خلیج فارس به خارج بفرستد، زهیر که هنوز نوجوانی ۱۴ساله بود، زیر بار خواست مسئولان و حتی پدرش نرفت و گفت که می‌خواهد رزمنده ارتش آزادیبخش باشد و با این‌که دانش‌آموزی بسیار با استعداد بود، حتی وسوسه ادامه تحصیل هم نتوانست بین او و عشقش، مبارزه جدایی بیندازد و او باز هم با اصرار زیاد توانست در پشتیبانی عملیات مروارید، جایی برای خود پیدا کند. همین روحیه باعث می‌شد که زهیر همیشه بزرگتر و قابل اتکاتر از سنش باشد، هم در فهم عمیق مسائل بغرنج و هم در مسئولیت‌پذیری.

فهم و درک عمیق او از مسائل سیاسی ایدئولوژیک از خلال نامه‌ها و گزارشهایش به خوبی پیداست. او از جمله در نامه‌ای به رهبر مقاومت چنین می‌نویسد:
«برادر… این نامه را بعد از شنیدن قسمت نهم سلسله آموزشهایتان می‌نویسم، راستش خیلی احساسات و درک و دریافتها از این آموزشها دارم، ولی امشب فرق می‌کرد.

برادر، اولش حرف اصلی را بزنم، «تعهد مشخص» دل ما را سوزاند… ولی وقتی آن را گفتید، اشک مجالم نداد. اولین چیزی که به‌خاطرم رسید، رؤیا و آرزوی همه مجاهدین به‌خصوص شهدا بود که فقط به عشق رسیدن شما به مردم محروممان هر رنج و سختی را با آغوش باز تحمل کردند، این‌که حتی اگر ما نباشیم، برادر به تهران و به خلق در زنجیر می‌رسد…
حالا شما باز یک سقف دیگر را می‌شکنید، ولی با عواطف مجاهدی چه باید کرد؟ …»

آری، زهیر در عین برخورداری از فهم عمیق و مسئولیت پذیری انقلابی بالا، از عواطفی زلال و جوشان نیز برخوردار بود. او در ادامه همان نامه می‌نویسد:
«… وقتی شما گفتید تنها آرزویتان مجاهد بودن و مجاهد ماندن است، اشک از چشمهایم سرازیر بود. مثل همه سقفهای بالا بلند دیگری که شما می‌زنید. اما آن‌جا یک لحظه هم به یاد پدرم افتادم که در روزهای آخر یک بار گفته بود: ”من همه چیزم را از مسعود دارم. به‌خاطر مسعود زنده‌ام و به‌خاطر مسعود می‌میرم“. این جمله بارها و بارها از ذهنم گذشته است و مرا زنده کرده است».

و الآن لابد پدر مجاهدش، سردار ارتش آزادی ابراهیم ذاکری، در جاودانگی لبخند بر لب و شادمان از آن بالاها به روی این فرزند آغوش گشوده است. زهیر چه قهرمانانه زیست و چه قهرمانانه به‌شهادت رسید.

سلام بر او روزی که به دنیا آمد، روزی که برای رهایی مردم و میهنش سلاح به دست گرفت و روزی که در راه آزادی خلقش به جانان پیوست.



با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید