۱۳۹۹ اردیبهشت ۱۱, پنجشنبه

کارگر شهید عباس عمانی


اولین شهید در زمستان سرد خمینی 
روز جمعه۲۸ دی۱۳۵۸عباس عمانی کارگر زحمتکشی که مشغول چسباندن پوسترهای تبلیغات انتخاباتی مجاهدین در تهران بود را با ضربه‌های چماق کشتند. در این ایام هر کتابفروشی و کیوسکی را که نشانی از مجاهدین داشت به آتش می‌کشیدند. 

«حقیقت را همیشه باید ترویج کرد... حقیقت را همیشه باید ترویج کرد».
این جملهٔ گزیده و موجز را جوانی نوشته است که تازه دیپلم دبیرستانش را گرفته بود و با شور و شوق فصلی جدید، در جستجوی افق‌های نو آینده بود.
جوانی که به تحقق ایرانی آزاد و آباد یقین داشت و برای ترویج این معانی متعالی، وجود خود را در پرتو این ارزش‌ها تربیت می‌نمود و بارقه‌های آنها از وجودش به کناردستی‌ها، دوستان، اقوام و همکارانش ساطع می‌شد.
کارگر جوانی که طعم زندگی را در کارگاه پروانه‌سازی در نعمت‌آباد تهران می‌چشید و از طبقهٔ زحمتکشان استثمار شده بود:
«من عباس عمانی یکی از طرفداران سازمان شما می‌باشم. دیپلم چهارم نظری را گرفته‌ام و فعلاً در پروانه‌سازی در نعمت‌آباد کار می‌کنم. برادران کارگرم را راهنمایی کرده‌ام تا هوادار سازمان شما باشند و همچنین در محل زندگی‌مان ـ شیر و خورشید، چهارراه عباسی ـ نیز دوستانم را بیشترشان را هوادار سازمان کرده‌ام و بعضی از بچه‌های فامیل‌هایمان را هم همینطور. از گفتن این مطالب نه پاداش می‌خواهم و نه برای خودستایی؛ چون حقیقت را همیشه باید ترویج کرد... حقیقت را همیشه باید ترویج کرد».(نامه عباس عمانی به سازمان مجاهدین خلق ایران، دی ۱۳۵۸)

مسعود رجوی: هنوز خون کارگر مجاهد، شهید عباس عمانی که در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری به جرم پخش اوراق تبلیغاتی بشهادت رسیده بود، نخشکیده بود، که خبر شهادت و اعدام برادران عسگری را شنیدیم و برادر دیگری از همین خانواده که به زندان رفت.
مسعود رجوی: بله اینها نشانه‌های صبح طلوع فجر بیداری نهایی خلق. نهایت شب رهروان کوی عشق و شهادت و آیات فرخنده‌ ایمان امیدند.... خدایا تو شاهد باش که این شهدا هیچ‌کدام وزیر و وزیر زاده و اهل محلات وزیر نشین، برخلاف آنچه عده‌یی می‌گویند نبوده‌اند. محروم‌ترین فرزندان خلق بودند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید


مجاهد شهید محمدرضا محمودی‌فر


مشخصات مجاهد شهید محمدرضا محمودی‌فر

محل تولد: شهرری
سن: ۱۷
تحصیلات: دانش‌آموز
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: ۱۳۶۱/۲.۲۵  

مجاهد شهید محمدرضا محمودی‌فر، در سال۱۳۴۳ در شهرری و در خانواده‌ای آگاه و نسبتاً سیاسی متولد شد. از همان دوران کودکی با مسائل اجتماعی و درد و رنجی که مردم اسیر و ستمدیده متحمل میشدند آشنایی پیدا کرد و همیشه با مهربانی و محبت خاصی از مردم دردمند یاد کرده و با آنها رابطه برقرارمی‌کرد.
محمدرضا در دوران تحصیل همیشه شاگرد ممتاز بود. به همین جهت در کنکور ورودی دبیرستان البرز قبول شد و تا سوم نظری در این دبیرستان مشغول تحصیل بود. او در دوران قبل از انقلاب ضدسلطنتی به‌همراه خانواده‌اش در راهپیمایی‌هایی که به رهبری پدر طالقانی صورت می‌گرفت، شرکت می‌کرد. نوجوان پرشور با جثه کوچکش, دوربین به دوش در میدان آزادی به‌هرطرف میچرخید و از زاویه‌های مختلف فیلم میگرفت. محمدرضا در راهپیماییهای اعتراضی نسبت به زندانی شدن مجاهد شهید محمدرضا سعادتی نیز فعالانه شرکت داشت و به تشویق او بیشتر افراد خانواده و دوستانش هم شرکت کردند .
محمدرضا سپس به گروه دانش‌آموزی هوادار سازمان مجاهدین و چندی بعد به صفوف میلیشیا پیوست.
یک روز که یکی از عوامل رژیم در مدرسه آنها چند دانش‌آموز را کتک زده بود، محمدرضا به دفاع از دانش آموزان برخاست و وقتی مزدور مزبور اخطار داد که او را به کمیته و زندان خواهد فرستاد ، درجوابش چند جمله از دفاعیات مهدی رضایی را خوانده بود : ” اگر ما را بکشید از خون ما, از هر قطره‌اش مجاهدی بر خواهد خاست و شما را رسوا خواهد کرد.“
بعد از ورود به صفوف میلیشیا، محمدرضا فعالیت حرفه ایش را شروع کرد و بصورت شبانهروزی و بیوقفه ادامه داد. او در زمینه فروش و توزیع نشریه و پخش اعلامیه و چاپ پوستر با هر امکانی که میتوانست فراهم کند، فعال بود. در جریان سخنرانی رهبر مقاومت مسعود رجوی در امجدیه، چماقداران محمدرضا را که درموضع حفاظت قرار داشت، مجروح کرده و سرش را شکستند. در روز ۳۰تیرسال۶۰ مزدوران خمینی به خانه مسکونی محمدرضا حمله کردند و چون کسی در خانه‌شان نبود, اموالشان را به سرقت بردند. بعد از این جریان محمدرضا دیگر به خانه برنگشت و به زندگی مخفی روی آورد وخانواده او تا مدتها هیچ خبری از وی نداشتند. آنها به مدت شش ماه همه زندانهای کرج و تهران را گشتند اما هیچ خبری از او بدست نیاوردند.
سرانجام در بهمن ماه سال۱۳۶۰, محمدرضا از زندان اوین به خانوادهاش تلفن کرده و به آنها گفت به او اجازه ملاقات داده‌اند. وقتی مادرش برای اولین بار رضا را دید او را نشناخت, پدرش میگقت این رضاست ولی مادر باور نمیکرد و میگفت رضای من اینطوری نبود,انگار اسکلتی بود که به روی آن پوستی زرد کشیده باشند, هیکلش قوز پیدا کرده بود اما سرش را بالا گرفت و با روحیه‌ای استوار و مقاوم, لبخند بر لب از تمامی دقایق ملاقات استفاده کرد.درطول مدت ملاقات خانواده اش را به صبر و مقاومت تشویق میکرد.
در سومین و آخرین ملاقات گفته بود : من به اینها هیچ چیز نگفتم و به سازمان و همرزمانم خیانت نکردم, سختترین شکنجه‌های روحی و جسمی را تحمل کردم و خواهم کرد. آنها چون ناامید شده‌اند به احتمال زیاد مرا می‌کشند ولی از شما خواهش میکنم که اصلا برای من گریه نکنید.
سرانجام دژخیمان خمینی خون پاک این مجاهد پرشور و قهرمان را قبل از اعدام کشیدند و او را در تاریخ ۲۵اردیبهشت سال۱۳۶۱به جوخه‌های تیرباران سپردند. یادش گرامی باد.

میهنم!
آهن زنجیرهایم می‌آموزد مرا
خشم عقابان، و نازکدلی انسان نیک‌اندیش را
نمی‌دانستم که زیر پوستمان
میلاد توفانی‌ست.
در سلول زندان، نور را از من گرفتند
و خورشید مشعلها، در دلم فروزان گشت
بر دیوارها شماره شناسنامه‌ام را نوشتند
و سبزه‌زار سنبله‌ها، بر دیوارها روئیدن گرفت
میهنم! با دندانها نقش خون‌آلودت را نگار کردم
و ترانهٴ تاریکی گذرا را نوشتم
و جون بر صلیب پرستشم شعله‌ور شوم
چون قدیسی ، در هیأت مبارزی در خواهم آمد.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۹ اردیبهشت ۵, جمعه

مجاهد شهید رمضان حسینی


مشخصات مجاهد شهید رمضان حسینی

محل تولد: کرج
سن: ۲۱
تحصیلات: دانش‌آموز
محل شهادت: کرمانشاه
تاریخ شهادت: ۱۳۶۷

رمضان حسینی، از سربازان پیوسته به ارتش آزادیبخش ملی ایران بود. رمضان در آبان ماه سال۶۵ برخلاف میلش به جبهه‌های جنگ ضدمیهنی اعزام گردید.
یک سال بعد، در آذرماه سال۶۶ از جمله اولین سربازانی بود که در تهاجم ارتش آزادیبخش، به یک پایگاه جنگ و سرکوب رژیم در منطقه پیرانشهر خود را به رزمندگان ارتش آزادی تسلیم کرد.
طی چند ماهی که نزد مجاهدین بود، زندگیش رنگ دیگری به خود گرفت. او تغییر مسیر زندگیش را با پیوستن به ارتش آزادیبخش به کمال رساند و در کسوت یک رزمنده وارد صفوف ارتش آزادیبخش شد.
سپس دوشادوش تمامی رزمندگان، در بزرگترین نبرد حماسی تاریخ معاصر میهنمان، فروغ جاویدان، شرکت کرد.
سرانجام در یکی از درگیریها در دشت حسن‌آباد، به شدت مجروح شد و در خاک وطن جان باخت و به کهکشان جاودانه فروغهای آزادی پر کشید.

مریم رجوی: فروغ جاویدان واقعه‌یی نیست که در نقطه سی و یک سال پیش متوقف شده باشد.
فروغ جاویدان در نبردهای سه تا شش مرداد به‌‌پایان نرسید بلکه از آن‌جا آغاز شد.
در پایداری اشرف نام‌ و آوازه‌اش در جهان پیچید و در اولین سال‌های قرن ۲۱ الگوی تازه‌یی از مقاومت و مبارزه در این عصر بنا نهاد.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۹ اردیبهشت ۱, دوشنبه

مجاهد شهید لیلا یحیوی


مشخصات مجاهد شهید لیلا یحیوی

محل تولد: تهران
سن: ۳۶
تحصیلات: دانشجوی ادبیات فارسی 
محل شهادت: کرمانشاه
تاریخ شهادت: ۱۳۶۷

لیلا یحیوی در سال۵۴ در دانشگاه با عده‌یی از هواداران مجاهدین آشنا شد. پس از پیروزی قیام در تظاهرات و میتینگها شرکت می‌کرد. خانه، امکانات و کمک مالی در اختیار مجاهدین می‌گذاشت. در سال۶۱ با دستگیری اقوامش، ارتباط او با سازمان قطع شد. برای ادامهٌ فعالیت و وصل به سازمان در سال۶۴ به منطقه رفت. جدیت در انجام کارها، دلسوزی، پشتکار و مهربانی از ویژگیهای برجستهٌ لیلا بود. پس از تأسیس ارتش آزادیبخش در گردانهای رزمی سازماندهی شد و در چند عملیات شرکت کرد. شب قبل از عملیات فروغ جاویدان مانند دیگر مادران، با دو دختر خردسالش خداحافظی کرد.
سالها پیش از آن به‌هنگام ورود به منطقه، این زن انقلابی مجاهد خلق در اوج عواطف انقلابیش نوشته بود: «…‌پیوند قلبی، عاطفی و جسمی و روحی خودم را نسبت به سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران آغاز می‌کنم و مشیت و مصلحت خود و فرزندانم را به دست پرتوان سازمانم می‌سپارم و در راه به‌ثمر رساندن هدفهای آن از هیچ‌گونه فداکاری و ایثار سر و جان دریغ نخواهم ورزید. باشد تا روزی در عمل گفتهٌ خود را به اثبات رسانم و آن روز قطعاً روز سعادت و روز آمرزیدگی من خواهد بود». گزارش ‌ـ‌ ۴مرداد۶۴ 
درست سه سال بعد، در جریان حماسهٌ کبیرفروغ جاویدان، او به عهد خود وفا کرد و به جاودانه‌فروغهای آزادی پیوست. پیکر پاک شهید لیلا یحیوی در خاکپای سرور شهیدان، حسین بن‌علی(ع) ‌در کربلا به خاک سپرده شد. دو برادر او، مجاهدین شهید محمدحسن و محسن یحیوی در سالهای ۶۰ و ۶۳ به‌دست دژخیمان خمینی تیرباران شدند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۹ فروردین ۲۹, جمعه

گرامی باد خاطره شهیدان فدایی و مجاهد به‌خون‌خفته


تیرباران اولین دسته مرکزیت مجاهدین
 روز ۳۰فروردین۱۳۵۱، دژخیمان شاه خائن، با رگبار مسلسلهای خود، خون پاک چهارعضو مرکزیت سازمان‌مجاهدین خلق ایران را برزمین ریختند.
آن‌روز شهیدان پرافتخار، ناصر صادق، علی میهن‌دوست، محمد بازرگانی و علی باکری در میدان‌تیر چیتگر جان برسر پیمان نهادند و خون پاکشان را فدیه آزادی خلق و میهنشان کردند.
شش‌ماه بعد از یورش وسیع ساواک شاه به‌پایگاههای مجاهدین در شهریور سال۵۰، رژیم شاه زیر فشارهای بین‌المللی که بخصوص با تلاشهای پیگیر شهید بزرگ حقوق‌بشر، دکترکاظم‌رجوی بالا گرفته بود، مجبور شد برای محاکمه مجاهدین یک‌دادگاه علنی با حضور خبرنگار خارجی برپا کند. البته این‌دادگاه تحت‌کنترل کامل مأموران امنیتی برگزار شد.
در این به‌اصطلاح دادگاه علنی، ناصر صادق، علی میهن‌دوست، محمد بازرگانی و مسعود رجوی، اعضای مرکزیت سازمان به‌عنوان متهمان اصلی محاکمه می‌شدند. علاوه‌بر آنها مجاهدشهید منصور بازرگان و مجاهدان خلق محمود احمدی و مهدی فیروزیان و همچنین تعدادی دیگر که در معرض تبرئه بودند درهمین بیدادگاه محاکمه می‌شدند. ساواک درپی آن بود که با ترفند و ازجمله ایجاد شکاف در دادگاه، روحیه مجاهدین و انقلابیون آن‌زمان را تضعیف کرده و اعتقاد جوانان به‌حقانیت مشی مبارزه انقلابی علیه دیکتاتوری سلطنتی را مخدوش نماید. اما مجاهدین با آگاهی از اهداف برگزاری این‌دادگاه نمایشی، و این‌که به‌خوبی می‌دانستند شاه، کمر به‌ازبین بردن مرکزیت سازمان بسته، با برخوردی هشیارانه و انقلابی به‌دفاع از آرمان و ایدئولوژی و خطوط سیاسی و استراتژیک سازمان پرداخته و توطئه ساواک را درهم‌شکستند. دفاعیات پرشور مجاهدین نه‌تنها دادگاه را به‌صحنه محاکمه رژیم شاه تبدیل کرد، بلکه رئیس بیدادگاه و ساواک را وادار ساخت تا درخلال این محاکمه فرمایشی دست خود را رو کرده و نمونه‌های کامل نقض حقوق‌بشر را در برابر چشم نمایندگان رسانه‌های جهانی به‌نمایش بگذارند.
مسعود رجوی در دادگاه فرمایشی شاه در  فریاد زد:
«ما را اعدام کنید، این بالاترین افتخار ماست، منطق ما با جانبازی و ازخودگذشتگی شروع می‌شود. پیروزی نزدیک است، ما قیمت آن‌را پذیرا هستیم و این شعله خاموش نخواهد شد».
ناصرصادق: «ما به‌اتهام کوشش برای سرنگونی رژیم محاکمه می‌شویم، با‌کمال افتخار این اتهام را قبول می‌کنیم. دفاع ما به‌خاطر رفع این اتهام یا تخفیف این محکومیت ازپیش‌تعیین‌شده ما نیست. دفاع می‌کنیم تا روشن شود مجرم واقعی کیست؟ دفاع می‌کنیم تا دوستداران ما و آنان که صدای ما به‌گوششان می‌رسد بدانند که ما چرا و برای چه مبارزه می‌کنیم و چرا و توسط چه کسانی محاکمه می‌شویم».
علی‌میهن‌دوست خروشید که: «ایدئولوژی ما همان است که حسین‌بن‌علی پرچمدار آن بود و هم‌اکنون شهدای پیشتاز مبارزه انقلابی در ایران پرچم خونین او را بلند می‌کنند…».
هرکدام از آنها وجهی از ارزشها و رویکردهای انقلابیون حرفه‌یی را عرضه‌کردند. این رویکردها، پدیده تازه و بالنده و پیشروی بود و خود آنها هم شاهد زنده حرفها و نظراتشان بودند. آنها سیمای واقعی یک انسان انقلابی حرفه‌یی را که تمام هستیش را وقف آرمانش کرده و همه تضادها را به‌سمت آن حل می‌کند به‌نمایش گذاشتند.

روز۳۰فروردین۱۳۵۴، ساواک شاه دست به‌یک‌جنایت سبعانه زد و فدایی قهرمان بیژن جزنی و یاران هم‌زنجیرش؛ حسن‌ضیاءظریفی، عزیزسرمدی، سعیدمشعوف‌کلانتری، عباس‌سورکی، محمدچوپان‌زاده و احمدجلیل‌افشار و نیز مجاهدان خلق؛ کاظم ذوالانوار و مصطفی جوان خوشدل را در منتهای رذالت به‌شهادت رساند.
ساواک از مدتها قبل برای این‌جنایت که آن‌را به‌صورت ترور به‌اجرا درآورد زمینه‌سازی کرده بود و پس‌از به‌شهادت‌رساندن آنها اعلام کرد که ۹زندانی، درحال فرار کشته شدند. این جنایت فجیع درهمان‌موقع به‌رغم سرکوب و اختناق درزندانهای سیاسی با عکس‌العمل شدیدی ازسوی زندانیان مواجه شد. ۴سال بعد، پس‌از پیروزی انقلاب، دژخیمان دستگیرشده ‌ساواک فاش ساختند که این قهرمانان را با دستها و چشمهای بسته به‌تپه‌های اوین برده و با مسلسل به‌رگبار بستند و آنها را به‌شهادت‌رساندند. همه‌ساله در فصل‌بهار و فروردین‌ماه، باد بهاری، عطر خاطره این ۹شهید انقلاب ایران را که قربانی جنایت هولناک ساواک آریامهری شدند، با خود می‌آورد و آن‌را با خاطره ۳۰هزار زندانی سیاسی قتل‌عام‌شده توسط جلادان رژیم آخوندی در تابستان ۱۳۶۷ پیوند می‌زند. 
یاد این قهرمانان و پیشتازان مبارزه انقلابی گرامی و راهشان پررهرو باد.

۱۳۹۹ فروردین ۱۸, دوشنبه

تصاویر شهیدان حماسه ۱۹فروردین۱۳۹۰ + ویدئو


روز ۱۹فروردین۱۳۹۰ یادآور حماسه‌ای بزرگ و فراموشی‌ناپذیر در سالهای اخیر است. رخدادی با صحنه‌هایی شگفت، از پایداری مجاهدین بر سر آرمانشان. پایداری با دست خالی در برابر لشکری زرهی و تا دندان مسلح.
از روز ۱۴فروردین۹۰مالکی، دست پرورده رژیم آخوندی برای اجرای خون‌ریزی جدید در اشرف آماده‌سازیهای خود را شروع کرد و تعدادی زرهی را وارد قسمتهای شمالی قرارگاه کرد. این کار با اعتراض مجاهدین مواجه شد و زرهیها مجبور به بازگشت شدند.

از غروب ۱۸ فروردین ۹۰ ورود نیروهای جدید تحت‌امر مالکی به اطراف اشرف شروع شد در ساعت چهار و چهل و پنج دقیقه صبح جمعه ۱۹فروردین حمله نیروهای جنایتکار با نفربر و هاموی از سمت شمال اشرف آغاز گردید. اما آنان با مقاومت قهرمانانهٔ اشرفیان مواجه شدند.
پس از ۶ساعت نبرد نابرابر با به‌کارگیری انبوهی زرهی و چندین گردان و با شلیک تیر مستقیم و زیر گرفتن نفرات با هاموی، مقاومت تمام‌عیار مجاهدین باعث شد که تهاجم در شمال خیابان اصلی‌ اشرف متوقف شود. مهاجمان با ایجاد یک خاکریز در شمال خیابان اصلی مستقر شدند. در این تهاجم ۳۶تن از اشرفیان از جمله ۸تن از زنان قهرمان مجاهد به‌ شهادت رسیدند. شمار مجروحان به ۳۵۰تن رسید و شش مجروح را نیروهای مالکی به گروگان‌ گرفتند.
مجاهدین با پایداری خود آن حمله را ناکام گذاشتند. پایداری آنان صحنه سیاسی را چرخاند و حقانیت مقاومت ایران، چنان درخشید که جهانی را به یاری مقاومت برانگیخت.
هم‌چنان که دکتر منوچهر هزارخانی گفت: «آرمان‌گرا بودن مجاهدین را از تسلیم ناپذیریشان هم می‌توان دریافت. وقتی پای دیوارشان می‌گذارند که یا تسلیم شوند ـ یعنی به آرمانشان پشت کنندـ یا بمیرند، آن وقت مرگ را بر تسلیم شدن ترجیح می‌دهند»..
با سلام به همه شهیدان و زندگان آن حماسه پایداری، و با سلام به آن عزم ایستادن تا به آخر.

مریم رجوی: حمله ۱۹فروردین به اشرف، واکنش رژیم برای مهار نیروی سرکش آزادی در جامعه ایران، مخصوصاً بعد از شعله‌ور  شدن دوباره آتش قیامها از زیر خاکستر خیانت بود. در ۶و ۷مرداد سال ۸۸هم، یک ماه ونیم بعد از شروع قیامها ولی‌فقیه، برای حفظ تعادل خودش به‌شدت به حمله به اشرف نیاز داشت. زیرا بود و نبود رژیم در ارتباط مستقیم با فنا و بقای ضدرژیم است. این حقیقتی است که در ۳۰سال گذشته بارها آزمایش شده است. و حالا توفان قیامهای منطقه هم به آن افزوده شده و رژیم را می‌لرزاند. این‌جا بود که ستونهای زرهی برای پاکسازی کامل به اشرف یورش بردند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید





۱۳۹۹ فروردین ۱۴, پنجشنبه

مجاهد شهید علی حسینی


مشخصات مجاهد شهید علی حسینی

محل تولد: کرج
سن: ۲۰
شغل: افسر نظام وظيفه
محل شهادت: کرج
تاریخ شهادت: ۱۳۶۵

متاسفانه از اين شهيد قهرمان عکس، خاطره و زندگینامه نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را می‌شناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید