۱۳۹۵ مرداد ۱۹, سه‌شنبه

مجاهد شهید سیداسماعیل میرباقری




مشخصات  مجاهد شهید سیداسماعیل میرباقری
محل تولد: تهران
شغل - تحصيل: دانشجو
سن: 30
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: 1367

مجاهد شهيد سيد اسماعيل مير باقري طباطبايي 18 ساله بود كه درجريان انقلاب ضدسلطنتي باسازمان آشنا شدبعداز پيروزي انقلاب در دانشگاه تهران فعاليت تمام وقت خود را در ارتباط با سازمان ادامه داد و در شهريورسال60 در يك مراجعه به خانه مورد شناسايي مزدوران قرار گرفت و ساعت 24 شب مورد تهاجم پاسداران قرارگرفت او موفق شد ازخانه فراركند ولي درمحاصره هنگام ورود به خانه يكي ازهمسايه ها دستگير شد. دراين هنگام كه پاسداران وي را كشان كشان با پاي برهنه ميبردند به تمسخر به وي ميگويند كه پابرهنه هستي!؟ وي ميگويد” افتخار ما هست كه پا برهنگان تاريخ هستيم” بعداز 2 سال شكنجه آزاد شد درحالكيه همچنان آثارزخم شكنجه بر روي پاها وپشت وي باقي بوداما بلافاصله بعد از آزادي توانست به سازمان وصل شود ولي مجددا در تاريخ 16 شهريور 62 (بهمراه همرزمش مجاهد شهيد حسين مشهدي ابراهيمي) دستگير شدوطاق جديد از مقاومت و روحيه سرشار و انقلابي در زندان به نمايش ميگذارد او درزندان همواره به ديگران انگيزه ميداد ودربرنامه هاي جمعي و هنري شركت فعال داشت.بعد از اينكه دراوايل سال66 خواهران وبرادرش توانستند خودرا به پايگاههاي ارتش آزادي درنوارمرزي ميهن برسانند و در ملاقات اين خبر را مي شنود، قهقهه بلندي سر ميدهد بطوريكه دژخيمان تاب نياورده وبلافاصله بعداز ملاقات او را مورد بازجويي قراردادند.

اسماعيل قهرمان آخرين ماههاي عمر پر بارش بعداز 19 بهمن سال 66 تا لحظه اعدام در انفرادي بسر برد و اين در حالي بود كه او در اعتصاب غذا بود.
يكي از پاسداراني كه درصحنه اعدام اين مجاهد حضور داشت بعدها به خانواده شهيد مراجعه كرده وضمن ابراز ندامت صحنه شهادت او را اينطور تعريف كرده بود:
اسماعيل جزو اولين دسته زندانيان قتل عام شده در مرداد 67 بود او را همراه با 7نفره براي اعدام برده ميشود هنگاميكه طناب دار را به گردنش انداخته و براي آخرين بار از او خواستند ندامت كند پاسخ كوبيده او كه آخرين كلامش بود فرياد مرگ بر خميني درود بر رجوي بود فريادي كه 30 هزار بار تكرار شد و هر بار دژخيمان را بور و زبون به سرنگوني نزديكتر كرد
پيكر اين شهيد قهرمان مخفيانه و بدون اطلاع خانواده دربهشت زهرا- قطعه 87 - شماره رديف 76 - شماره قبر 28 به خاك سپرده شد







نامه ها و دست نوشته هائى از اين مجاهد قهرمان به جاي مانده كه روح عاشق او را به تصوير ميكشد از جمله عزيز چشمان من لحظه لحظه يخهاي زمستان درخروش بيامان بهاران ذوب ميشود، بهار از دل خزان و از عمق سرما گلواژه شكفتن را جوانه ميزند، اينك در آستانه به بارنشستن عاطفه بايد با عشق تسليم محض خدا باشيم.
شب ميهنم بهار تو بهار نغمه ها است


دربهار زندگي تو من ترا درميان بنفشه ها ميبينم، چه زيبا است وقتي توهم آواز پرنده ها دامنت را هزاران هزار بنفشه فرا گرفته دست در دست هم لبخند در چشمانمان گريه هايمان بپايان ميرسد
توبهارمن گل بنفشه اي داداش اسماعيل عيد65
با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
https://Telegram.me/shahidanAzadi

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر