۱۳۹۴ مهر ۲۳, پنجشنبه

مجاهد شهيد عباس عطاپور


مجاهد شهيد عباس عطاپور در سال 1334 در خانواده اي متوسط در تهران به دنيا آمد.
عباس تحصيلات ابتدايي و متوسطه خود را در تهران به پايان رساند. او از سال چهارم دبيرستان، با شركت در جلسات سياسي ـ مذهبي كه در آن شرايط تشكيل مي شد، اولين گام ها را در جهت كسب آگاهي هاي سياسي و شروع فعاليتهاي انقلابي اش برداشت.
مجاهد شهيد عباس عطاپور در سال 53 وارد دانشگاه شد و در رشته مهندسي صنايع دانشگاه صنعتي (شريف) تحصيلاتش را ادامه داد و در عين حال با استفاده از امكانات موجود در محيط دانشگاه، به برقراري ارتباط و تماس با ساير دانشجويان مبارز پرداخته و در كليه فعاليتهاي دانشجويي و حركات اعتراضي آنان بر عليه رژيم شاه خائن بطور فعال شركت نمود. 
علاوه بر اين، در همين دوره، او به كمك تني چند از دوستان مبارزش در محله اي كه سكونت داشت، كتابخانه اي داير كرد و در ضمن آشنا كردن جوانان محل با مسائل اجتماعي و سياسي و تشويق آنان به مطالعه كتابهاي مربوطه، براي آنها برنامه هاي جمعي و سازنده از قبيل كوهنوردي و اردو و ... تشكيل مي داد و از اين طريق آنها را با مسائل مبارزاتي بيشتر آشنا مي كرد.
مجاهد شهيد عباس عطاپور در ادامه همين فعاليتهاي سياسي بود كه، در ارديبهشت 55 توسط مزدوران رژيم شاه دستگير شد و پس از تحمل شكنجه هاي زياد به 2سال زندان محكوم گرديد. او در زندان توانست با مجاهدين خلق ارتباط برقرار كند و از آن پس در رابطه نزديك با سازمان قرار گرفت. عباس در تمام مدتي كه در زندان بود در ارتباط با مجاهدين فعاليت مي كرد و بخوبي توانست با فراگرفتن آموزشهاي سياسي ـ ايدئولوژيك و هماهنگ ساختن خود با مناسبات انقلابي و تشكيلاتي، پروسه رشد و ارتقا را سريعاً طي كند و صلاحيت و شايستگي خود را بخوبي نشان دهد.
در كنار برخوردهاي قاطع او با مزدوران شاه و نيز مرزبندي صريح و روشن او در پرتو آموزشهاي سازمان با جريانات انحرافي ـ اعم از راست ارتجاعي و اپورتونيستهاي چپ نما ـ بايد از روحيه پرشور و شاداب عباس در زندان ياد كرد كه در سخت ترين شرايط و زير فشار طاقت فرساي دوران شكنجه و بازجويي نيز در او به وضوح به چشم مي خورد.
پس از آزادي از زندان در سال 57، برادر مجاهد عباس عطاپور همگام با ديگر خواهران و برادران مجاهدش، فعالانه در جريان قيام يكپارچه خلق بر عليه رژيم ديكتاتوري شاه شركت جست و پس از پيروزي قيام، در بخش كارگري سازمان به فعاليت پرداخت. او در اين دوران با رفتن به كارخانجات و ايجاد ارتباط با كارگران محروم، آنان را با آرمان هاي رهائيبخش مجاهدين آشنا مي نمود و به افشا ماهيت ارتجاعي و ضد كارگري مرتجعين مي پرداخت و به سهم خود در جهت پياده كردن خطوط سازمان در زمينه آگاهي و تشكل انقلابي كارگران، فعالانه تلاش مي كرد.
مجاهد شهيد عباس عطاپور كه از حل شدگي تشكيلاتي، قاطعيت انقلابي و جديت و پشتكار در انجام مسئوليتهاي محوله به نحو چشمگير برخوردار بود، بخوبي توانست صلاحيت هاي لازم جهت ارتقا به مدارج بالاتر تشكيلاتي را احراز كند. 
وي در سال 59 پس از ارتقا به «شوراي نهاد كارگري سازمان»، ابتدا مسئوليت چند شاخه كارگري به او واگذار شد و پس از مدتي بعلت برخورداري از كارايي بالاي نظامي، مسئوليت نظامي نهاد كارگري بعهده او قرار گرفت.
در زمستان سال 59 عباس به نهاد «محلات» منتقل شد و در آنجا نيز ابتدا مسئول نظامي در «شوراي نهاد» بود و سپس به «مركزيت نهاد» محلات ارتقا يافت.
عباس در بسياري از مراسم و تظاهرات سازمان، فرماندهي واحدهايي از ميليشيا را بعهده داشت. منجمله در جريان ميتينگ عظيم امجديه در خرداد 59، فرماندهي حفاظت از درب ورودي استاديوم و دفع تهاجمات چماقداران و پاسداران مزدور را عهده دار بود. و بنحو درخشاني مسئوليتش را به انجام رساند.
پس از انتقال به بخش حفاظت در اواخر سال 59، برادر مجاهد عباس عطاپور كه عمق و سنگيني مسئوليت خود را در اين بخش حساس سازمان به درستي درك كرده بود، با تمام قوا و با پشتكار و جديت، به انجام مسئوليتهاي محوله پرداخت. بويژه آن كه پس از 30خرداد و شروع نبرد انقلابي مسلحانه بر عليه رژيم ضدبشري خميني، مسئوليت او در اين بخش، دقت، هوشياري، قاطعيت و نيز فداكاري خاصي را نياز داشت.
عباس در كنار تمام وظايف و مسئوليتهايي كه بعهده داشت، با احساس مسئوليت و تيزبيني خاص خود، در جهت ارتقاء روابط دروني پايگاه و بخصوص افراد تحت مسئوليتش تلاش مي كرد و حتي اوقات مشخصي را براي رسيدگي و سرپرستي كودكان خردسال پايگاه صرف مي نمود. او در حل و فصل كارهاي مختلف پايگاه از مسائل اخص نظامي و امنيتي گرفته تا مسائل تشكيلاتي افراد تحت مسئولش و حتي مسائل صنفي پايگاه نقش ويژه اي داشت و روحيه شاداب و پرنشاطش تأثيرات بسيار مثبتي بر ساير همرزمانش مي گذاشت.
مجاهد شهيد عباس عطاپور در بخش حفاظت نيز همچون مسئوليتهاي قبليش، بخوبي قابليتها و ويژگي هاي انقلابي خود را آشكار ساخت و به زودي بعنوان يكي از فرماندهان لايق بخش حفاظت، مسئوليتهاي متعددي را عهده دار گرديد. و سرانجام در 13اسفنده ماه 60 پس از نبردي نابرابر با پاسداران ظلمت و تباهي خميني قهرمانانه جان باخت و در مسر رهايي خلق و تحقق اهداف انقلابي و توحيدي مجاهدين و به همراه تني چند از همرزمانش منجمله 2تن از اعضاي خانواده شهيد مصباح (مجاهدين شهيد محمد و رقيه مصباح) به شهادت رسيد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر