۱۳۹۷ آبان ۶, یکشنبه

مجاهدین شهید زهرا و پروین ناهیدپور


مشخصات مجاهد شهید زهرا (فرح - زری) ناهیدپور
محل تولد: تهران
شغل: دانشجو
سن: 22
تحصیلات: -
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: 1361

مجاهد شهید پروین ناهیدپور



مشخصات مجاهد شهید پروین ناهیدپور
محل تولد: تهران
شغل: دانشجو
سن: 24
تحصیلات: -
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: 1360

هر قصه يي يه شروعي داره، هر تابلوي زيبايي از خطوط و هر خطي از نقاط رسم ميشه، هر كشتزاري از بوته ها و هر خوشة گندم از صدها دانه. امروز يكي از هزاران قصة مقاومت و وفاي به عهد رو بازخواني ميكنيم. فرازهايي از زندگي و مبارزة دو خواهر و دو همرزم مجاهد خلق! فرح و پروين ناهيدپور! 

فرح ناهيدپور در سال 1340 در تهران به دنيا اومد. در دوران كودكي پدرش رو از دست داد و مادرش سرپرستي خانواده رو به عهده گرفت. توي خونه زري صداش ميزدن. يك خواهر و يك برادر داشت. خواهرش پروين ناهيدپور سه سال از زري بزرگتر بود و براي او همرزم مجاهدي بود كه همپاي او قدم در مسير مبارزه، در راهِ آرمان آزادي گذاشته بود؛ همگام با مجاهدين خلق ايران!

پروين از دانشجويان دانشگاه تهران و زري از دانشجويان علم و صنعت بود. زري از سال 58 در انجمن دانشجويان مسلمان دانشگاه فعاليتش رو با سازمان مجاهدين شروع كرد. پروين هم همزمان در ارتباط با سازمان بود. اونها  از قلب پر تپش كانونهاي  بيداري، راه ِ پرفراز و نشيب مبارزه رو برگزيدند.

زري اواخر سال 59 به بخش دانش آموزي شرق منتقل شد و مسئوليت هماهنگي تعداد زيادي از انجمنهاي مدارس را در تهران به‌عهده گرفت. در آن دوران مسئول او مجاهد شهيد مهري خانباني بود.

آبان سال 1360- تهران- خيابان تخت طاووس
در جريان اجراي يك قرار خياباني به زري مشكوك ميشوند و او رو دستگير ميكنند. او در اوين شناسايي ميشود.
از اونجايي كه همة اطلاعات زري لو رفته بود، پاسداران از زري زير شكنجه ردّ مسئولش مهري خانباني رو ميخواستند. اما زري با مقاومت خودش آرزوي لودادن مسئولش رو بر دل پاسدارانِ شقاوت باقي گذاشت. يكبار شكنجه گر پس از زدن ضربه هاي كابل، زري رو از تخت باز كرد و بهش گفت: «مگه اين برخورد من رو نميبيني؟ حرف بزن تا كاريت نداشته باشم. من تو رو تعزير ميكنم و بعد هم با تو صحبت ميكنم و ارشادت ميكنم! اين اسمش چيه؟ اين برخورد اسلاميه!

یکی از همرزمان زری چنین می گوید: 
توي راهرو صداي نمازخوندن شنيدم. صداش به نظرم آشنا اومد. زري ناهيدپور يكي از دوستان دانشكده‌ام بود. احساس تلخي قلبم رو فشرد. نمي‌خواستم او رو در اينجا ببينم. همة زندانيان 246 زري رو بخاطر روحية مقاوم و سرشارش ميشناختند. تا لحظة شهادت مسئوليت تشكيلات بند رو به عهده داشت. زندان و حكم اعدام نتونسته بود مسئوليت رو از خاطر زري ببره. يادمه اواخر اسفند سال 60 داشتم با زري در مورد شرايط و وضعيت رژيم صحبت ميكردم. زري حرفهايي زد كه به من توانايي ديگهي ي بخشيد و عمق شناختش نسبت به مسيري كه انتخاب كرده بود رو نشون ميداد.

زری می گفت: «براي ما كه به زندان افتاده‌ايم. مسألة اصلي پيدا‌كردن بهترين شكل مقاومت در زندانه. من و تو و امثال ما وقتي فكر كنيم كه اصلاً عمر ما به پيروزي قد نمي‌ده، يك ماه بعد توانايي و امكانات مقاومتمون به مراتب بيشتر از امروز خواهد بود. انقلاب به سرعت و سهولت پيروز نميشه، انقلاب نياز به زمان داره. اما مهم اينه كه اين مسير بايد به هر ترتيب پيموده بشه و اين مسئوليت ماست.»

در لحظاتي كه زري با زندان و شكنجه و حكم اعدام كه در يك دادگاهِ چند دقيقه يي برايش صادر شده بود چنگ در چنگ بود، در بيرون ديوارهاي زندان، همرزم و خواهرش پروين در خاك ميافتد!

بهار 1361 - تهران
مجاهد خلق پروين ناهيدپور در يك درگيري خياباني با پاسداران به شهادت رسيد. 

زري در زندان از طريق شعبه خبر شهادت خواهرش رو فهميد. بچه هايي هم كه تازه دستگير شده بودند او رو به يقين رساندند. يادمه می گفت: «اين راهيه كه همة ما بايد بريم! خيلي خوشحالم كه به زودي من هم پيش بقية ياران خواهم رفت!»

هفتة اول بهمن سال 1361- زندان اوين- نزديك ظهر
زري رو به همراه تعدادي ديگه از بلندگو صدا زدند. فريبا مهديزاده، پروين اسكندري، طيبه و چند نفر ديگه. ميدونستيم كه براي اعدام ميرن. به رسم هميشه به صف شديم تا با بچه ها خداحافظي كنيم. زري موقع رفتن پيامش يك چيز بيشتر نبود، مقاومت تا پايان مسير و ادامه دادن راه تا به آخر! بعد از آخرين وداع، همهشون شادتر از هميشه رفتند.

شبي كه خبر اعدام زري رو در ميون صحبتهاي يكي از خائنين كه خبر اعدام بچه ها رو آورده بود شنيدم، يكي از تلخترين روزهاي زندگيم بود. حس كردم، دارم خفه ميشم. فرح محمدي كه از دوستان مشترك من و زري بود و پيدا كردم. خبر رو بهش دادم و بي‌اختيار گريه كردم. بهترين يار و همرزم و دوستم رو از دست ‌داده‌ بودم. اما تلاش ‌‌كردم باور كنم به ‌ذهنم ‌‌رسيد كه زري راحت شد. چون براي دانش‌آموزاني كه هرروز بايد نظاره‌گر شكنجه و اعدامشون مي‌‌بود، خيلي بي‌تاب مي‌‌شد. بعد از شهادتش بارها خواب ‌ديدم كه زري زنده اس، وارد ميشه. به سمتش ميرم و او رو در آغوش ميگيرم و ميگم ديدي راست ميگفتم. تو زنده اي! 
وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ {آية169 سورة آل عمران} و آنان را كه در راه خدا كشته شدند مرده مپنداريد، بلكه آنها زنده اند و در نزد پروردگار خويش روزي داده ميشوند.

مریم رجوی: خونهای مجاهدین و مبارزین آرمانخواه، هرگز از جوشش بازنمی‌ماند و در تمام این سالیان، روح عصیان و اعتراض جامعه ایران در پیکار با رژیم ولایت فقیه بوده است.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر