۱۳۹۷ فروردین ۲۳, پنجشنبه

مجاهد شهید زهرا باقری ورکیانی


مشخصات مجاهد شهید زهرا باقری ورکیانی
محل تولد: تهران
تحصیلات : مهندس مكانیك
سن: 20
محل شهادت: تهران
زمان شهادت: 1360

در سال 61 ، مزار زهرا باقري در بهشت زهرا، قطعة 92، رديف 5، شماره 73 با اين قطعه شعر مزين شده بود. 
خوشا آنان كه با ايثار هستي    ز هستي ديده پوشيدند و رفتند
خوشا آنان كه وقت دادن جان    به جاي گريه، خنديدند و رفتند
به خاطر همين شعر پر معنا بود كه پاسداران رژيم خميني پدر و مادر اين شهيد رو بسيار اذيت كردند و بارها و بارها سنگ مزار زهرا رو شكستند. چرا كه رشادت خنديدن در برابر هيبت مرگ رو بر نميتافتند؛ چون مرگ خودشان را درآن مي ديدند…
او ايستاده مردن رو بر زندگي بر روي زانوان ترجيح داد و سبكبال پر كشيد. زهرا باقري در سال1340 در جنوب تهران به دنيا اومد. او تحصيلات خودش رو در تهران ادامه داد و با آغاز قيام مردم عليه نظام سلطنتي پا به عرصة مبارزات سياسي و اجتماعي گذاشت. 
زهرا در تظاهرات مردمي عليه حكومت شاه شركت فعال داشت و در همين دوران با سازمان مجاهدين خلق ايران آشنا شد. او بعد از پيروزي انقلاب ضدسلطنتي به تبليغ گسترده هدفهاي سازمان پرداخت و در هر كجا به صحبت در مورد سازمان و ترويج آرمانهاي توحيدي اون ميپرداخت. زهرا در فاز سياسي ميليشيايي پرشور و فعال بود. در سال 1358 وارد دانشگاه علم و صنعت تهران شد و به تحصيل در رشته  مهندسي مكانيك مشغول شد. اما در سنگر دانشگاه نيز همچنان به مبارزه فعالانه  خود ادامه داد. با بسته شدن دانشگاهها در جريان كودتاي فرهنگي خميني زهرا از دانشگاه پا به عرصة اجتماع گذاشت و فعاليتهاي خودش رو از كوي دانشگاه به كوچه ها و خيابانهاي شهر گسترش داد. اندكي بعد از سي خرداد با پايان نهادن خميني بر دوران مبارزه افشاگرانه سياسي از طريق بستن همه  راههاي مسالمت و به گلوله بستن تظاهرات مسالمت آميز مردم در تهران و آغاز دوران مبارزه  مسلحانه عليه رژيم، زهرا براي مدتي كوتاه در تابستان سال 60 دستگير شد. بعد از آزادي از زندان مجددا فعاليتهاي خود را پي گرفت كه اين جوش و خروش او منجر به دستگيري مجدد او در آبانماه 60 گرديد. اين دستگيري پاياني جز سفري سرخ و خونين نداشت. 
زهرا در 12 دي ماه سال 60 همراه با 37 مجاهد ديگر به گلوله هاي آتشيني كه قلبشون رو نشونه رفته بود سلام كرد و به استقبال مرگی سرخ شتافت.

وصیت نامه مجاهد شهید زهرا باقری ورکانی 
بنام خدا. پدر و مادر عزيزم سلام و خداحافظ. بسيار دوستتان ميدارم. اميد داشتم كه ميتوانستم زحماتي را كه برايم در دوران عمر كوتاهم كشيده ايد و كم نبود جبران ميكردم، اما فرصت نبود. انشاالله كه مرا ميبخشيد، چون در اينصورت خيلي راحتتر مرگ را پذيرا ميشوم. دلم ميخواست كه ميماندم و با توشه و باري كافي به خدمت خدايم ميرفتم اما خوب امكانش نبود. اميدوارم خداي بزرگ رحمتش را شامل حالم گرداند و كمكم كند. دلم ميخواست آن خدمتي را كه هميشه آرزويش را داشتم كه به خدا و مردم كنم ميتوانستم انجام دهم، اميدوارم كه در اين لحظه تمامي دوستان و آشنايانم كوچكترين كدورتها و ناراحتيها را از من از دلهايشان بزدايند و برايم از خداي متعال تقاضاي آمرزش بنمايند. 
برادرهاي عزيزم دلم خيلي برايتان تنگ شده. باشد كه شما بتوانيد زحمات پدر و مادرمان را جبران كرده و جاي مرا برايشان پر كنيد. برايتان آرزوي موفقيت داشته و تنها پيامم برايتان اينست كه خوب فكر كنيد، سپس عمل كنيد. خدا نيز ياريتان خواهد كرد. براي خواهرتان نيز دعا كنيد كه بسيار دوستتان داشت. 
خدايا، از گناهانم در گذر  و رحمت خود را بر من عطا فرما. 
خدايا، مرگ حق است و سرانجام هر زندگي ميباشد. فقط اميد به رحمتت ميتواند پذيرش آنرا راحت نمايد. 
اشهد ان لا اله الا الله – اشهد ان محمدا رسولالله – اشهد ان اميرالمومنين علي وليالله
تمامي قوم و خويشان را سلام برسانيد. 
ساعت 6 بعد از ظهر 12/10/60… تا آخرين لحظه به ياد شما و درد و رنجهايتان بودم. دوستتان دارم تا آخرين لحظه.
امضا: زهرا باقري وركياني





مریم رجوی: نام‌های آنها را خمینی پنهان کرد، اما نام‌آورترین زنان و مردان تاریخ معاصر ایران‌اند.
مزارهایشان را مخفی کرده‌اند، اما حاضرترین و آشکارترین وجود رزمنده ملت ایران‌اند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadai96

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر