۱۳۹۳ اسفند ۱۹, سه‌شنبه

مجاهد شهید سکینه (مادر کاک صالح) محمدی اردهالی (ذاکری)






مجاهد  شهید سکینه (مادر کاک صالح) محمدی اردهالی (ذاکری)

محل تولد: -

شغل - تحصيل: خانه دار

سن: 60

شهادت: 9ديماه 1360

محل شهادت ونحوه شهادت :اوين –تيرباران

یادواره ای از مادرقهرمان سکینه محمدی اردحالی مادر ذاکری شیرزنی که دژخیمان خمینی را به‌زانو درآورد

چشمهای مرا نبندید! می‌خواهم حقانیت مجاهدین را به‌چشم ببینم! از واپسین خروش مادر ذاکری در‌برابر 

جوخهٌ تیرباران نهم دیماه سالروز شهادت قهرمانانهٌ یکی از والاترین نمونه‌های زن مجاهد خلق، سکینه 

محمدی اردهالی مادر ذاکری است که در سن 60سالگی در‌برابر جوخهٌ تیرباران خمینی دژخیم ایستاد و 

قهرمانانه به‌شهادت رسید. نه‌تنها ساکنان منطقهٌ خیابان گرگان و نظام‌آباد، بلکه در نقاط مختلف تهران، 

بسیاری خانم محمدی را می‌شناختند و به او اعتماد و اعتقاد داشتند. زیرا خانم محمدی یا مادر مجاهد 

سکینه محمدی اردهالی از زنان آگاه و مؤمنی بود که سال های متمادی جلسات مذهبی زنان را در تهران 

اداره می‌کرد. از‌این‌رو، تیرباران جنایتکارانهٌ این مجاهد قهرمان در نهم دیماه سال60، حتی کسانی را که 

هنوز نسبت‌به ماهیت خمینی و رژیم پلید او ابهام داشتند، به‌شدت تکان داد و موجی از نفرت در‌میان 

توده‌های مردم برانگیخت. مجاهد شهید سکینه محمدی اردهالی، در سال1303 در اراک به‌دنیا آمد. 

پدرش مدیر یک مجله‌ٌ مذهبی و اجتماعی به نام جمعه بود.

مادر ذاکری پس‌از طی تحصیلات ابتدایی، علوم مذهبی را نزد پدر آموخت. دلسوزی او نسبت به 

مشکلات مردم، سبب شد که مردم محله‌های مختلف تهران او را برای ادارهٌ جلسه‌های مذهبی و آموزش 

قرآن دعوت کنند و در همان حال از او برای حل مشکلاتی که با آن مواجه بودند، کمک بگیرند. میزان 

اعتماد مردم به او به‌حدّی بود که افراد خیّر کمک های مالی خود را به اوتحویل میدادند تا از‌طریق او این 

کمک ها در اختیار نیازمندان قرار گیرد. خانهٌ‌او در خیابان گرگان تهران محل مراجعهٌ دردمندان و 

مستمندان بود که از نقاط مختلف تهران به آن‌جا روی می‌آوردند. مادرذاکری از جمله مادران 

سالخوردده‌ای است که درمسیرآرمان های مجاهدین برای آزادی مردم و میهنش باتمام هستی بمبارزه با 

دو دیکتاتوری شاه و شیخ پرداخت. او که از زمان شاه با مواضع و دیدگاه های مجاهدین آشنا شده واز 

همان زمان در حمایت از مجاهدین به فعالیت پرداخته بود،درحاکمیت خمینی دجال نیز پایدارتر از 

 گذشته، به فعالیت و افشاگری علیه آخوندهای مرتجع ادامه داد . مادر ذاکری آرمانش را ، در جلسه‌های 

مذهبی، در کوچه و خیابان و در هرجا که فرصتی می‌یافت بی محابا تبلیغ میکرد. علاوه بر‌این، او در 

انجمن مادران مسلمان، که از سال‌تشکیل شده بود، باشور و علاقهٌ تمام فعالیت می‌کرد. مادر ذاکری در 

همهٌ فعالیتهای انجمن مادران مسلمان، در تجمع ها و تحصنهای اعتراضی، نظیر اعتراض به دستگیری شهید 

  نیز بارها مورد حمله و هجوم پاسدارها و اوباش چماقدار خمینی قرار گرفت. او پیش‌از 03خرداد نیز 

دست‌کم یک‌بار دستگیر شد و به مدت یک‌ماه در زندان، زیر فشارهای مختلف روحی و جسمی قرار 

گرفت تا شاید او را به دست‌کشیدن از آرمان مجاهدین وادار سازند، 
اما مادر از چنان موضع قاطع و اعتماد به‌نفسی با مزدوران برخورد می‌کرد که زندانبانان از روبه‌رو‌شدن با او وحشت داشتند.

پس از 30 خرداد 60 رژیم خمینی مادرذاکری را همراه با7 فرزندوهمسرش دستگیر کرد وازهمان بدو 

اسارت، لاجوردی، دژخیم شقی و قسی‌القلب را به جان مادر انداخت. لاجوردی از همان ابتدا مادر را 

مورد بدترین سرزنش‌ها وآزارها قرارداد.
 اما مادر با آرامش خاطر و با روحیه‌ای بسیاربالا که حیرت همگان را برمی‌انگیخت، در برابر لاجوردی می‌ایستاد و شجاعانه به تهمت و تهدیدهای او پاسخ می‌داد.

پس از آن دژخیم قسی‌القلب از شکنجه‌کردن مادر 60 ساله هیچ ابایی نکرد وعلاوه برشکنجه‌های روحی، مادر را به زیر شدیدترین شکنجه‌های جسمی کشاند تا به خیال خود او را به ندامت و تسلیم وادار کند. 

خشم و غیظ لاجوردی دژخیم از این مادر 60 ساله، به اندازه‌ای بود که پس از آن که او را به زیر 

لئیمانه‌ترین شکنجه‌ها کشید، از سر نهایت عجز و درماندگی او را به جوخهٌ تیرباران سپرد.

مادر ذاکری در لحظه‌ای که دربرابر جوخه تیرباران قرار گرفت دست دژخیمانی را که می‌خواستند چشمان اوراببندند پس زد وفریاد کشید چشمانم را نبندید می‌خواهم باچشم خودم حقانیت مجاهدین را ببینم.
 و آنگاه استواروشکست‌ناپذیر در برابر جوخهٌ تیرباران با چشمان بازسینه سپرکرد و قهرمانانه به شهادت رسید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر